چگونگی رشد شخصیت کودک

به گزارش کارگروه تربیتی فرزند پرتال:شخصیت به کل خصوصیات انسان گفته می شود. شخصیت مانند کوه یخی است. نیمی از کوه یخی زیر آب و نیم دیگر آن بالای آب قرار دارد. شخصیت نیز نیم از آن پنهان و نیم دیگر آن قابل رؤیت است. شخصیت در دوران کودکی «زیر پنج سال» شکل گرفته و […]

به گزارش کارگروه تربیتی فرزند پرتال:شخصیت به کل خصوصیات انسان گفته می شود. شخصیت مانند کوه یخی است. نیمی از کوه یخی زیر آب و نیم دیگر آن بالای آب قرار دارد. شخصیت نیز نیم از آن پنهان و نیم دیگر آن قابل رؤیت است.

شخصیت در دوران کودکی «زیر پنج سال» شکل گرفته و در سن نوجوانی تثبیت می شود.

به طور کلی شخصیت کودک در سن 3 تا 5/3 سالگی شکل می گیرد. کودک در این مقطع شخصیت

خود را با مقاومت نشان داده و به عبارتی، حس خود محوری پیدا می کند. به عنوان مثال کودک می

گوید: «خودم.نمی خوام.نمی یام.» هر چه می گویند کودک مقابله می کند. والدین این را تعبیر به

لجاجت می کنند. سپس انتظار دارند لجاجت در او شکل نگیرد در نتیجه شخصیت کودک را تخریب

می کنند. به عنوان مثال والدین به کودک می گویند: «حالا که این کار را کردی اصلا این اسباب

بازی را برایت نمی خرم، می خواستم بخرم حالا که لجبازی می کنی نمی خرم.» بسیاری از پدر و

مادرها به گمان اینکه لجاجت را از کودک می گیرند، کودک را تسلیم کرده و شخصیت او را

تخریب می کنند. بنابراین بسیار مهم است که در این سن کودک توانمند بار بیاید، نه یک کودک

عاجز چرا که اساس شخصیت کودک با توانا بودن و عاجز بودن شکل می گیرد.

عواملی که در رشد شخصیت مؤثرند عبارتند از :

1_  ترتیب تولد :

هر فردی از زمان کودکی خود موقعیت های خاصی در خانواده دارد یعنی ممکن است فرزند

منحصر به فرد بوده یا بچه کوچکتر یا بزرگتر بوده باشد. مایکل گروس نویسنده کتاب :

چرا فرزندان اول فرمانروایی می کنند و فرزندان آخر می خواهند جهان را دگرگون کنند.

می گوید: موقعیت های یک کودک در خانواده، شخصیت، یادگیری و قدرت کسب معاش او را تحت

تأثیر قرار می دهد. بسیاری از مردم چنین می پندارند که ترتیب تولد به نحوی بر رشد کودک تأثیر

می گذارد، اما چگونگی تأثیر مهم آن را کمتر از آنچه است در نظر می گیرند. در اینجا به موارد

مهم تربیت تولد اشاره می شود. البته باید توجه داشت که ترتیب تولد در شکل دادن موفقیت های

فردی مهم است. اما این فقط در فرزندان خانواده های بزرگتر و بیشتر از چهار فرزند و در خانواده

هایی که منابع مالی و وقت والدین کم باشد صادق است و در خانواده های ثروتمند این تأثیر کمتر

است. با توجه به تفاوت های تربیتی و شخصیتی ممکن است این ویژگی ها در مورد همه انسان ها

دارای این ترتیب تولد صدق نکند.

 

_ تک فرزندان : نداشتن همبازی ساده ترین مشکل تک فرزندان است و این خود دلیلی است که آنها

به احتمال زیاد نتوانند مهارت های زندگی را یاد بگیرند چون فرد بخش عمده ای از مهارت ها را در

خانواده و از خواهران و برادران خود می آموزد و افرادی که تک فرزند هستند از این امکان

محرومند، در نتیجه تلاش می کنند تا آن را از دوستان خود بیاموزد که این امر نیز باعث بروز

مشکلات زیادی در خانواده و بروز اختلالات رفتاری در فرد می شود. نداشتن اعتماد به نفس،

ضعف در تصمیم گیری و مسئولیت پذیر نبودن این افراد از کلیدی ترین مشکل آنهاست که به دلیل

توجه بیش از حد خانواده به دختران و پسران که تنها فرزند والدین خود هستند، آنها را تهدید می کند

چرا که این فرزندان در دوران کودکی و حتی بزرگسالی به دلیل اینکه همه امکانات برایشان فراهم

بوده است. تحمل سختی را ندارند، بنابراین توقعشان از جامعه بیشتر است. البته زیاد هم نگران

نباشید، تک فرزندی محاسنی هم دارد. این چنین افراد نصیحت پذیرتر از دیگران هستند و بیشتر می

خواهند با بزرگترها ارتباط برقرار کنند. به همین دلیل سطح مهارتهایشان نیز می تواند افزایش یابد.

در گام نخست این کودکان را دور از اجتماع قرار ندهید و مراودات خود را با سایر اعضای خانواده

و دوستان افزایش دهید تا فرزندان بیشتر در مواجه با همسالان خود در میان بستگان و آشنایان قرار

گیرد. نکتۀ دیگر که نباید فراموش شود تقویت اعتماد به نفس و حس مسئولیت پذیری این افراد است.

بیشتر تک فرزندان از نظر عاطفی، مالی و تصمیم گیری به شدت وابسته به خانواده خود هستند.

این امر حتی می تواند نخستین عامل بروز اختلافات پس از ازدواج برای این فرزندان باشد.

چنین فرزندانی به دلیل ترس از اینکه فرزندانشان آسیب ببیند، به او اجازۀ انجام بسیاری از فعالیت

های آزاد با دوستان را نمی دهند که این خود روند شکل گیری مسئولیت پذیری و اعتماد به نفس را

خدشه دار می کند.

_ فرزند اول : فرزندان اول بیش از فرزندان دیگر با والدین و ارزشهای آنها همانند سازی می کنند.

فرزندان اول از نظر سنی به والدین خود نزدیکترند. فرزند اول ابتدا خود را در یک موقعیت یگانه و

منحصر می بیند. معمولاً والدین از تولد اولین فرزند خود بی نهایت خوشحال هستند و به او مقدار

زیادی توجه می کنند تا اینکه فرزند دوم متولد می شود. با تولد فرزند دوم، فرزند اول از موقعیت و

اهمیت خود در خانواده تا حدودی عزل می شود و آن مرکزیت توجه والدین را که قبل از این داشت

از دست می دهد. از آنجایی که فرزند اول در موقعیت خاصی قرار دارد و از آنجایی که از سوی

پدر و مادر و سایر اعضای خانواده، بیشتر مأمور مواظبت از برادران و خواهران کوچکتر قرار می گیرد،

فرزند اول بسیار زود احساس مسئولیت را می آموزد. این گونه افراد، بعدها افرادی تشکیلاتی،

وظیفه شناس و دقیق می شوند. اما در عین حال در کارها و رفتارهای خود نوعی سلطه جویی،

وسواس و محافظه کاری نشان می دهند.

_ فرزند دوم : معمولاً فرزند دوم از فرزند اول سازگارتر است چرا که کمتر از فرزند اول در

معرض بی تجربگیها و ندانم کاریهای والدین قرار می گیرند. والدین در مواجه با فرزند دوم معمولاً

از اعتماد به نفس بیشتر و نگرانی کمتری برخوردار هستند و روابط والدین و فرزند مبنای استوار

تری پیدا می کند. والدین در برخورد با فرزند دوم از مشکلات کمتری از جهت رشد و تربیت

روبرو می شوند و از تجربیات فرزند اول سود می برند. فرزند دوم تنها نیست و رفتارهای فرزند

اول می تواند الگوی خوبی برای او محسوب شود. «خصوصاً اگر از یک جنس باشند.» به طور

کلی رشد فرزند دوم از فرزند اول بیشتر است. «آلفرد آدلر.

_ فرزند وسط : فرزندان وسط به توجه بیشتری نیاز دارند تا بتوانند توانایی های خود را به نمایش

بگذارند. ممکن است از اینکه پدر یا مادرش به او توجه کمتری کنند، به شدت ناراحت شود. فرزندان

وسط معمولاً روابط اجتماعی خوبی دارند و به خوبی می توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند. این

دسته از افراد می آموزند که چگونه با منابع حمایتی دیگری ارتباط برقرار کنند. بنابراین با داشتن

مهارتهای فردی گرایش زیادی دارند. فرزندان وسط اغلب نقش میانجی گری و مصلح را به عهده

می گیرند.

_ فرزندان آخر : بچه های آخر بیش از همه می توانند خلاق و جذاب باشند. از آنجایی که آنها اغلب

تو سری خور شناخته می شوند و بیشتر آنها از سوی دیگران مورد تمسخر و تحقیر واقع می شوند.

به همین دلیل بسیاری از آنها گرایش زیادی به منابع مالی  دارند، یعنی می خواهند از طریق پول

دار شدن جواب تمام آن تمسخرها و تحقیرها را بدهند.

 2_ تکریم شخصیت :

یکی از مؤثرترین روش های تربیتی، تکریم شخصیت کودک است. در ابتدا باید گفت که اگر والدین

شخصیت قابل احترامی نداشته باشند، در این صورت نباید انتظار داشته باشند فرزندان آنها نیز

افرادی با شخصیت باشند. کودکی که از طرف پدر و مادر خود احترام گذاشته می شود. در آینده

جامعه فریب نمی خورد، به سمت مواد مخدر نمی رود و به سمت انحرافات جنسی نیز کشانده نمی

شود. امروزه متأسفانه نوجوانانی هستند که برخی از آنها به سمت مواد مخدر، انحرافات جنسی و

برخی دیگر نیز دچار عقدۀ روانی شده اند. همۀ این موارد از مهم ترین علتهای آن عدم تکریم

شخصیت است. بنابراین خوب است که از همان دورۀ کودکی شخصیت سالمی را به کودک بدهید.

احترام به شخصیت کودک، حس اعتماد به نفس و مسئولیت پذیری او را افزایش می دهد. پیامبر

اکرم (ص) نیز می فرماید : من تا آخر عمر پنج چیز را ترک نخواهم کرد. یکی از آنها سلام کردن

و احترام گذاشتن به کودکان است تا سنتی شده و بعد از من باقی بماند.

 3_ تأثیر بازی در رشد شخصیت کودک :

کودک در ضمن بازی فرصتهای خوبی برای بیان احساسات خود پیدا می کند. اگر کودک را به ماهی

تشبیه کنیم، بازی همانند آب زلالی است که کودک در آن شناور است. پس بازی برای کودک همان

زندگی است. اگر کودک از بازی محروم شود رشد و سلامتی خود را از دست خواهد داد. دنیای

بدون بازی برای کودک زندانی بیش نیست. متأسفانه برخی از والدین از کودک خود انتظار دارند

در گوشه ای از خانه آرام و ساکت باشند، در صورتی که اگر کودک بازی نکند، رشد و نمو نیز

نمی کند. حضرت علی (ع) می فرمایند : هرکس کودکی دارد باید خود را در حدّ طفولیّت تنزّل دهد

و با وی به بازی و تفریح بپردازد. اگر پدر و مادرها در این چند دقیقه بازی با کودک، غرور و

وقار خود را کنار بگذارند و مانند کودک رفتار کنند، هیچ لطمه ای به شخصیت آنها وارد نمی شود.

این چنین رفتارها در سیرۀ زندگی پیامبر (ص) و ائمۀ اطهار (ع) زیاد دیده شده است. در این دوره

اسباب بازیها نیز در رشد شخصیت کودک بسیار مؤثرند. اسباب بازیها هم باید یادگیری را تحریک

کنند و هم باید به کودک شخصیت بدهند. بهترین اسباب بازیها، اسباب بازیهایی هستند که از یکدیگر

جدا شده و دوباره به هم وصل می شوند. اما دیده می شود که عموم والدین اسباب بازیهای الکتریکی

مانند عروسکهای متحرک، حیوانات سخنگو، آدم آهنی ها و…… خریداری می کنند. البته در خرید

این اسباب بازیها نباید زیاده روی شود و در انتخاب آنها فرهنگ اسلامی را نیز باید مد نظر داشت.

بسیاری از اسباب بازیهای الکتریکی مانع تفکر کودک می شوند به همین جهت کودک فقط دکمه ای

را می فشرد و به تماشای حرکت اسباب بازی می نشیند. عروسک ساده بر عروسکی که حرف می

زند، می رقصد و راه می رود ترجیح داده می شود. چرا که کودک با اولی حرف می زند و دومی

او را به سکوت وا می دارد، در نتیجه مهارت سخن گفتن او نیز پرورش نخواهد یافت. عروسکی که

راه می رود کودک را به سکون وا می دارد اما کودک عروسک ساده و بی حرکت را گرفته و با

خود حرکت می دهد. بنابراین در خرید اسباب بازی تناسب آن با سن کودک و امنیت آن را نیز باید

مد نظر داشته باشید.

 

3_   تأثیر قصه گویی در رشد شخصیت کودک :

کودک به قصه علاقۀ زیادی نشان می دهد و دلدادۀ قصه های شگفت انگیز است. همین علاقه و

رغبت زمینه را برای اثر پذیری او آماده می کند. از قصه می توان استفاده های مختلفی کرد. اول

اینکه به وسیلۀ آن می توان قدرت تخیل را در کودک پرورش داد. برخی از والدین به علت عدم

آگاهی داستان هایی نظیر، غول، دیو، گرگ و امثال اینها را برای کودک می گویند. داستان از این

جهت می تواند نقش مؤثری در پرورش شخصیت کودک داشته باشد که کودک خود را جای قهرمان

داستان گذاشته و سعی می کند از طریق همانند سازی با قهرمان داستان، ناتوانی، حقارت و احساس

ضعف را از خود دور کند. هنگامی که قهرمان داستان پیروز می شود کودک نیز احساس پیروزی

کرده و خود را جای او می گذارد. کودک توان درک مستقیم مسائل را ندارد و به همین دلیل نمی

توان مسائل را به طور مستقیم با او در میان گذاشت. این درحالیست که از طریق قصه به طور غیر

مستقیم جایگاه و موقعیت شخصیت های داستان را درک می کند. از مهم ترین امتیازات داستان، غیر

مستقیم بودن آن است. برای کودک 2 تا 5 سال خود کتاب های مصور خریداری کنید چرا که

تصاویر در این ردۀ سنی پیام آور مطالبی هستند که کودک توان درک آنها را دارد. البته هر چه سن

کودک بیشتر می شود بهتراست تصاویر آن کمتر و ماهیت داستان قوی تر شود. بنابراین در قصه

هایی که برای کودک می گویید، باید بر الگوهای صحیح تأکید کنید.

_ توصیه هایی برای والدین :

1_    هیچ گاه کودک خود را در برابر دیگران مسخره یا تحقیر نکنید.

2_  به کودک خود استقلال بدهید. به عنوان مثال : می توانید از اینکه خودتان کیف یا چمدان را

بیاورید، این کار را به کودک بسپارید تا او این کار را انجام دهد کودک نیز تمایل زیادی دارد تا

توانمندی هایش را به نمایش بگذارد. البته از تشویق و تمجید نیز غافل نشوید.

3_ خود محوری کودک در سن 2 یا 3 سالگی طبیعی است چرا که در این دوره شخصیت او در

حال شکل گرفتن است. پس به کودک اجازه دهید تا کارهایی را خودش می تواند انجام دهد.

4_ تک فرزندها معمولاً اعتماد به نفس کمی دارند، چرا که از طرف اغلب والدین محدود می شوند

تا به آنها آسیبی نرسد. بنابراین لازم است به آنها استقلال داده شود و با همسالان خود ارتباط برقرار

کنند.

5_   اگر فرزندان دوقلو دارید هیچ گاه آنها را با هم مقایسه نکنید چرا که ممکن است یکی از آنها

تواناتر و باهوش تر از دیگری باشد، در نتیجه ممکن است حق کودکی که تواناتر است به علت مقایسه کردن ضایع شود.

6_  بهتر است از همان بدو تولد کودک نام مناسبی برای او انتخاب کنید. به عنوان مثال : کودکی که

نامش علی، محمد، زهرا، فاطمه و نام های ترکیبی و امثال اینها است با توجه به اینکه سیرۀ زندگی

این اشخاص بی نظیر است و الگوی خوبی برای انسان است شخصیت کودک نیز می تواند تأثیر گذار باشد

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما