خودباوری یا اعتماد به نفس یکی از شرایط روحی است که شخص در آن به خاطر تجربه های قبلی، به تواناییها و استعدادهای خود در موفقیت انجام کارها بطور موفقیتآمیز اعتماد و باور دارد.
ما از لذت بردن احساس گناه داریم، هر وقت لذت بردیم سرزنش شدیم، شیطنت کرده ایم یا خانه را بهم ریخته بودیم، مدادم به ما گفتند: نکن! مادر میگفت: ببین چکار کردی!؟ خدا من را بکشد… تو باز گند زدی!!!
… حال این کودک دیگر در آینده اعتماد به نفس نخواهد داشت …
در اینجا قصد داریم به معرفی رفتارهای غلطی بپردازیم که نتیجهشان تخریب اعتماد به نفس کودکان است. پس در ادامه با ما همراه باشید تا ۳ مورد از این رفتارهای تربیتی مخرب اعتماد به نفس را بیشتر بشناسید.
۱. گرفتن فرصت خطر کردن از کودک
این دنیا پر از خطرها و تهدیدهایی است که والدین را میترساند. معمولا پدر و مادرها برای این که کودکشان را از مواجهه با این خطرها و تهدیدها دور نگه دارند، به مراقبت بیش از حد و احتیاط افراطی روی میآورند. درست است که والدین باید از کودکان شان محافظت کنند، اما گاهی این نوع ابراز عشق در قالب مراقبت بیش از حد میتواند مانع یادگیری و رشد فردی کودک شود.
کودکانی که برای مثال اجازهی بازی در بیرون از منزل را ندارند، به بزرگسالانی گرفتار ترس یا فوبیا تبدیل میشوند. به همین ترتیب، نوجوانانی که فرصت تجربهی شکست عشقی پیدا نمیکنند، از لحاظ احساسی به رشد و بلوغ کافی نمیرسند و در بزرگسالی قادر به برقراری روابط پایدار نخواهند بود.
بنابراین، به والدین هلیکوپتری (والدینی که تمایل به مراقبت بیش از حد دارند و به گونهای افراطی خود را درگیر زندگی فرزندشان میکنند) توصیه میشود که گاهی با توجه به شرایط، به فرزندشان فرصت خطرکردن بدهند تا کودک ضمن تجربهی زندگی، شجاعتر بار بیاید و در بزرگسالی به فردی خودبین و بی اعتماد به نفس تبدیل نشود.
۲. ندادن فرصت یادگیری حل مشکلات به کودک
این روزها بسیاری از والدین همهچیز را بدون این که خودِ بچه هیچ زحمتی بکشد، در اصطلاح برایش راست و ریست میکنند، به قدری که بچه حسابی لوس بار میآید و چون پدر و مادر در همهی مسائل مداخله میکنند و به قول خودشان هوای فرزندشان را دارند، کودک از یادگیری برخی مهارتهای اساسی زندگی باز میماند.
اگر قرار باشد که تمامی مشکلات کودکتان به دست شما حل شود، آنوقت دلبندتان یاد نمیگیرد که گاهی هم باید سختی بکشد و راه خودش را از میان دشواریهای زندگی پیدا کند. در واقع، با این رفتار فرصت استقلال را از کودکتان میگیرید. این درحالی است که توانایی حل مسئله کودک به پرورش نیاز دارد و در صورتیکه این فرصت از او گرفته شود، کودک به فردی وابسته و غیرمستقل تبدیل خواهد شد، یعنی فردی که همیشه به کمک دیگران نیاز دارد و به عنوان بزرگسال دارای قابلیتهای ناکافی است.
۳. عدم بکارگیری رویکرد صحیح در تشویق کردن
هیچ اشکالی ندارد که کودکتان را به خاطر موفقیتهایش تشویق کنید، البته تشویق اصولی، زیرا تشویق باعث شکلگیری این ذهنیت در کودک میشود که فردی با تواناییهای خاص است. گاهی تشویق در بعضی از کودکان باعث میشود که در پی هر کاری انتظار تشویق داشته باشند و از ارتکاب خطا در قبال والدین و هر کس دیگری بترسند و اگر تشویق نشوند، به تواناییهای خودشان شک کنند.
پس به جای این که در تشویق رفتارهای پسندیده و انتقاد از رفتارهای نسنجیدهی کودکتان زیادهروی کنید، حد وسط را بگیرید تا مبادا کودکتان برای این که همیشه برنده باشد یا خودش را برنده نشان بدهد، به هر وسیلهای مانند تقلب، بزرگنمایی، خودستایی یا داستانپردازی چنگ بیندازد. چنین کودکی در بزرگسالی از خصیصهی روراستی برخوردار نخواهد بود و چه بسا که توانایی رویارویی با دنیای واقعی را نیز نداشته باشد.