شکاف و تعارض‌ بین دو نسل

شکاف نسلی همه‌جا و در همه‌زمان‌ها مطرح بوده و مسأله جدیدی نیست، می‌گوید آنچه که امروز شکاف نسلی را مهم‌تر جلوه می‌دهد، تغییرات سریع و عمیق این موضوع است. اگر وجود این شکاف نسلی در جامعه‌ای که در معرض عمیق‌ترین و سریع‌ترین تغییرات است محرز شود، نه‌تنها شکاف، بلکه می‌توان به آن انقطاع و گسست […]

شکاف نسلی همه‌جا و در همه‌زمان‌ها مطرح بوده و مسأله جدیدی نیست، می‌گوید آنچه که امروز شکاف نسلی را مهم‌تر جلوه می‌دهد، تغییرات سریع و عمیق این موضوع است. اگر وجود این شکاف نسلی در جامعه‌ای که در معرض عمیق‌ترین و سریع‌ترین تغییرات است محرز شود، نه‌تنها شکاف، بلکه می‌توان به آن انقطاع و گسست نیز گفت که این موضوع را حادتر خواهد کرد.

 

اگر پدر به عنوان کانون تصمیم‌گیری در خانواده می‌توانست به درستی از جایگاهش استفاده کند، تعارض‌ بین دو نسل (والدین و فرزندان) شکل نمی‌گرفت. فرزندان از این که احساس کنند سهمی در تشکیل و اداره خانواده ندارند و از طرفی خانواده‌ها از احساس کنار گذاشته شدن از طرف فرزندان رنج می‌برند و حال اگر هر یک از این دو دسته تنها از سهم خود دفاع کنند، پیوند و اساس خانواده‌ها دچار گسست می‌شود.

 

اگر امروز خانواده‌ها احساس می‌کنند نسل جوان کمتر حرمت و جایگاه پدر و مادر را نگه می‌دارد به این دلیل است که حرمت را از دیدگاه آن مدیریت غلط مورد ارزیابی قرار می‌دهند و اگر فرزند بخواهد در مقابل این عرف‌های والدین جبهه بگیرد مورد حذف و برخورد آن‌ها قرار می‌گیرد.

 

چنانچه اعمال مدیریت والدین بعد از ازدواج فرزندان نیز وجود داشته باشد، تعارض‌ها به وجود می‌آیند زیرا این نوع مدیریت در دو خانواده زوج و زوجه وجود دارد و اگر هر خانواده بخواهد نظر خود را القا کند، کسانی که در این میان آسیب می‌بینند زوج جوان هستند.

 

والدین به طور ناخودآگاه آرزوهایی را که در رابطه با فرزندانشان داشته‌اند از دست رفته می‌بینند، در نتیجه به دنبال مقصر می‌گردند و در نهایت به این نتیجه می‌رسند این تعارض‌ها به علت عدم مناسب بودن خانواده همسر فرزندشان است. در اولین مرحله والدین باید نیازهای خود را به نسبت به فرزندان معین کنند و در مرحله بعدی باید نیازهای فرزندان مشخص شود.

 

فرزند نیاز به شخصیت مستقل و احساس مالکیت دارد و زمانی که نیاز والدین و فرزند به طور متقابل برطرف شود و پدر نه به عنوان تصمیم‌ساز زندگی بلکه به عنوان تامین کننده نیازها باشد، دیگر تعارضی بین والد و فرزند پدید نخواهد آمد. بر خلاف تصور والدین جوانان به شدت علاقه‌مند به پدر و مادر خود هستند و به علت عاطفه و نیاز به خانواده در اموری مانند ازدواج در قبال تصمیم آنان تسلیم شده و بدون عاطفه وارد زندگی می‌شوند و حتی اگر همه خصوصیات برتر را داشته باشند، چون بدون عشق و علاقه وارد زندگی شده‌اند، نمی‌توانند از امکانات بهترین استفاده را بکنند و دچار مشکل می‌شوند.

 

والدین در هنگام ازدواج فرزندان می‌خواهند مدیر همه برنامه‌ها حتی در جزئیات باشند، در حالی که به جای دخالت باید حمایت و پشتیبانی فرزند را به عهده بگیرند، در واقع والدین جایگاهشان را گم کرده‌اند و بیشتر تعارض‌ها از جانب والدین ایجاد می‌شود. والدین در مرحله پس از ازدواج باید نقص‌ها را ترمیم کنند، نه این که با ایجاد دلخوری سبب تخریب فرزند خود شوند.

 

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما