مسئولیت پدرى، مسئولیتی بسیار سنگین

در عالم روانشناسی می‌گویند، بیش از نیمى از مردان بزهکار با پدران خود ارتباط مناسبى نداشته‌اند، بر این اساس بى‌توجهى پدران در تربیت فرزندان، از عوامل مهم بزهکارى کودکان در آینده است. یعنی اگر کم‌کاری آنان نمی‌بود چه بسیار از آسیب‌های اجتماعی که گریبان نسلی را نمی‌گرفت.   البته نباید از انصاف هم دور بود […]

در عالم روانشناسی می‌گویند، بیش از نیمى از مردان بزهکار با پدران خود ارتباط مناسبى نداشته‌اند، بر این اساس بى‌توجهى پدران در تربیت فرزندان، از عوامل مهم بزهکارى کودکان در آینده است. یعنی اگر کم‌کاری آنان نمی‌بود چه بسیار از آسیب‌های اجتماعی که گریبان نسلی را نمی‌گرفت.

 

البته نباید از انصاف هم دور بود که گاهی کم‌کاری پدران به‌ واسطه اجبار شرایط اجتماعی و اقتصادی تحمیلی بر آنان است. شما نمی‌توانید انتظار داشته باشید پدری که در سه نوبت کاری، برای خانواده‌اش در تلاش است تا سر بی‌شام زمین نگذارند، همراه و همدم آنان باشد. دمی که او در خانه است، اگر به استراحت نگذراند، فردای بیمناکی را به خانواده‌اش ضمیمه خواهد کرد!

حالا هی کارشناسان بیایند و نقش پدر را در تربیت کودکان در ۳ تا ۶سالگى، به‌ویژه در پسران بسیار مهم بدانند. اما آنان نیز به وظیفه خود عمل می‌کنند. آن کسی که به وظیفه‌اش عمل نمی‌کند، شاید نهادهای اجتماعی و رفاهی‌اند. اصلا فکر می‌کنیم که روی سخن آنان با پدرانی است که درآمدشان کافی است و وقت کافی هم در خانه و خانواده دارند و متاسفانه در ارتباط با فرزندان خود خساست می‌کنند.

 

باری آنان (یعنی همان کارشناسان) معتقدند که همانندسازى کودک از پدر خود بیشتر از مادر است. شاید به‌خاطر این‌که همیشه در دسترس نیست و جذاب‌تر است. دخترانى که ارتباط مناسب با پدرانشان دارند، در همسر‌گزینى تمایل بیشترى به همسرانى با خصوصیات پدر خود دارند. این موضوع نشان می‌دهد که پدر ناخواسته مطلوب‌ترین الگوی یک کودک است. الگویی که او را در سنین بالاتر از کودکی نیز همراهی می‌کند و سایه به سایه‌اش می‌آید.

 

همچنین پسران از پدران خود مرد بودن، شوهر بودن و پدر بودن را مى‌آموزند. انگار پدر کتابی برای آموزش است. رسانه‌ای است متحرک و در مقابل. حالا اما آن‌سوی سکه نیز دیدنی است. اگر پدر به فرزند، خانواده و همسر خود بى‌توجه باشد، در این صورت همانندسازى صحیحى از سوى پسر با پدر انجام نمى‌شود و پسران از نظر شخصیتى دچار مشکلات بسیارى مى‌شوند و این اولین گام در جهت انحرافات هنجاری است.

 

شاید بتوان گفت، مسئولیت پدرى، مسئولیت بسیار سنگینى است که با آگاهى، خلاقیت، فداکارى و اخلاق همراه است. باید درنظر داشت که تصور کودک از پدر، فردى مقتدر و شجاع است به‌گونه‌اى که شغل، موقعیت پدر، پایگاه اقتصادى، نظریات و تحصیلات پدر در زندگى فرزندان نقش بسزایى ایفا مى‌کند.

 

اگر پدرى دچار مشکلات اخلاقى شود، بر شخصیت کودک تأثیر مى‌گذارد و کودک با سرافکندگى به زندگى ادامه مى‌دهد. گویی چرخه پدر و فرزندی، چرخه‌ای تکراری است. پدرهای پدران ما اگر پدران خوبی بوده‌اند، ما هم پدران خوبی داشته‌ایم و فرزندان ما نیز صاحب پدران خوبی خواهند بود.

 

پدرانى که بین عمل و گفتارشان تفاوت است، پدرانى که فرصت کافى براى ارتباط با فرزندان خود ندارند، الگوى مناسبى براى همانندسازى فرزندان نیستند. با این همه فرزندان در مسیر رشد از افراد بسیارى تأثیر مى‌گیرند که در این میان نقش پدر بسیار پررنگ‌تر و با اهمیت‌تر است. نحوه استدلال پدر و بکارگیرى وسایل براى ارتباط با کودکان تأثیر مستقیمى روى رفتار کودک دارد.

 

پدر با رفتار و حرکات خود به کودک جهت مى‌دهد و موجب رشد یا سقوط شخصیت فرزند خود مى‌شود. اما این ثبات پدری چگونه دچار خدشه می‌شود؟ آیا یک پدر نمی‌خواهد و نمی‌تواند همواره پدر خوبی باشد؟ شاید پاسخ در ارتباط با سبک و الگویی باشد که پدر در زندگی مشترک با همسر خود برگزیده است و براساس دورنمایی مشترک آینده فرزندان خود را رقم می‌زنند! یعنی اگر با برنامه، در مسیر فرزندآوری قدم نهاده‌اند. به بیان دیگر یعنی اگر بپذیریم که مادر هم، در کنار دست پدر، او را هدایت و حمایت می‌کند. یعنی…

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما