یک مدرسۀ خوب مدرسهای است که زرتشتیها و ارمنیهای شهر هم بچههای خود را بیاورند و بگویند «ما میخواهیم بچهمان را اینجا ثبتنام کنیم؛ چون این مدرسه شخصیت بچۀ ما را قوی بار میآورد» باید اینطور باشد. در خیلی از نکات میتوانیم از تجربۀ جهانی استفاده کنیم. مثلاً این «تست شیرینی» الان یک حرف بینالمللی […]
یک مدرسۀ خوب مدرسهای است که زرتشتیها و ارمنیهای شهر هم بچههای خود را بیاورند و بگویند «ما میخواهیم بچهمان را اینجا ثبتنام کنیم؛ چون این مدرسه شخصیت بچۀ ما را قوی بار میآورد» باید اینطور باشد.
در خیلی از نکات میتوانیم از تجربۀ جهانی استفاده کنیم. مثلاً این «تست شیرینی» الان یک حرف بینالمللی است: یک شیرینی جلوی بچهها میگذارند و به آنها میگویند: «ما تا یک ربع دیگر برمیگردیم، اگر این شیرینی را نخورده باشی، دو تا شیرینی به تو میدهم» بعضی از بچهها بلافاصله میخورند، بعضیها ۱۰ دقیقه بعد میخورند و بعضیها-بااینکه گرسنه هستند- نمیخورند. و بعداً زندگی این بچهها را در ۱۵ سال آینده بررسی کردهاند، و دیدهاند، بچههایی که شیرینی را نخوردند، در علم و کار و ازدواج و حتی در مدیریت، بسیار آدمهای موفقی شدهاند. و آنهایی که طاقت نیاورده بودند و زود شیرینی را خورده بودند، بعدها در زندگیشان دچار مشکلات فراوانی بودند. یعنی این مسأله را بعد از ۱۵ سال میتوان بررسی کرد.
یک مدرسۀ خوب مدرسهای نیست که همانسال نتیجهاش را نشان دهد، باید بعد از ۱۵ سال این بچه را ببینید که چطوری شده است؟ خیلی از مدارس در تهران هستند که به بچه نمرۀ ۲۰ میدهند و ظاهراً هم این بچه دارد خوب درس میخواند، اما وقتی این بچه به دانشگاه میرود، دچار بسیاری از افسردگیها و مشکلات میشود، یا بعد از اینکه دکترای خود را گرفت و سرِ کار رفت، هزاران مشکل دیگر ایجاد میکند.
چرا همۀ پزشکان ما دکتر قریب نمیشوند؟ چرا همۀ مهندسین ما مثل دکتر حسابی نمیشوند؟ یعنی یک دکتر یا مهندسِ حسابی نمیشوند؟ چون اینها شخصیتهای قویای نداشتند. ما در درجۀ اول باید آدمهای قویای بشویم.
امیدوارم این کوچولوهایی که مردان بزرگی هستند، پسفردا وقتی دیدند که مادرشان سرِ یک حادثهای دارد گریه میکند و ناراحت است، بگویند: «مامان! ناراحت نباش، این میگذرد…» یعنی به مادرش هم تسکین بدهد؛ اینقدر بچهها میتوانند مؤثر باشند.