نوامبر 19
بازدید : 590
نظرات : بدون دیدگاه
تشویق نکنید!

تشویق‌های بی‌جا آدم‌ها را متوقف می‌کند. تعریف بکنی از کسی جلویش خرابش کردی. مثل اینکه از مقابل دشنه زدی در شکمش. خرابش کردی. عین آب خوردن رسم‌مان است تشویق کردن زیادی و زیاد. آن‌وقت می‌دانی آدم‌ها وقتی که عادت می‌کنند به تشویق چه اتفاقی می‌افتد؟ یک‌بار تشویقش نمی‌کنی مأیوس می‌شود. یک‌بار تشویقش نمی‌کنی متوقف می‌شود. […]

تشویق‌های بی‌جا آدم‌ها را متوقف می‌کند. تعریف بکنی از کسی جلویش خرابش کردی. مثل اینکه از مقابل دشنه زدی در شکمش. خرابش کردی. عین آب خوردن رسم‌مان است تشویق کردن زیادی و زیاد.

آن‌وقت می‌دانی آدم‌ها وقتی که عادت می‌کنند به تشویق چه اتفاقی می‌افتد؟ یک‌بار تشویقش نمی‌کنی مأیوس می‌شود. یک‌بار تشویقش نمی‌کنی متوقف می‌شود. تشویقش هم می‌کنی رشدش متوقف می‌شود، خلّاقیتش از بین می‌رود. عین آب خوردن رسم‌مان است تشویق کردن.

آقا آمده یک کاری کرده خب استعدادش را داشته. استعدادش را به تو دادند. خب بقیه چرا به اینجا نرسیدند؟ استعدادش را بهشان ندادند. حالا مثلاً باید قالی قرمز جلویت پهن کنند؟ بقیه نکردند نمی‌توانستند! اصلاً تشویق تو زدن تو سر بقیه است! آقا کلاً تشویق نکنیم؟ چرا، تشویق یک جاهایی لازم است؟ تشویق کجا لازم است؟ بگویید. همه جا برای همه کس برای همۀ کارها. همه را تشویق کنیم کلاً.

بعضی از پدر و مادرها واقعاً نامردی بچه‌هایشان را بزرگ می‌کنند. محبّتش را در خانه کوپنی می‌کند تا بچه یک کار خوب بکند محبّتش را به بچه بدهد. بابا پدر، مادر! محبّت خودت را به بچه کوپنی نکن، به نمره واگذار نکن. من همیشه تو را دوست دارم، من همیشه همۀ‌تان را دوست دارم. بگذار راحت باشد.

بعد آدم‌هایی که در یک جامعه اهل تشویق گرفتن نباشند. می‌دانی چقدر جلو می‌روند؟ می‌دانی چقدر در سختی‌ها مقاوم می‌شوند؟ می‌دانی چقدر سختکوش می‌شوند؟ من دیدم پدر و مادرهایی که به پدر گفتی آقا این بچه‌ات در قرآن منطقه اول شده. گفته اِ! مگر بچۀ من در قرآن وارد است؟ رفته مسابقه شرکت کرده بعد اول شده! می‌گوید شما چه‌جور ارتباطاتتان با هم قطع است؟ می‌گوید ما تا یک روزی، روزی یک‌بار با هم پینگ‌پونگ بازی نکنیم و کشتی نگیریم روزمان شب نمی‌شود. چه‌جوری ارتباط‌ها با هم قطع است؟ می‌گویی پس چرا نفهمیدی تو بچه‌ات قرآن می‌خواند؟ می‌گوید ما از این لوس‌بازی‌ها نداریم یک کسی یک کار خوبی بکند تشویقش بکنیم. آن هم می‌دانسته به بابایش بگوید قرآنم بیست است بابایش می‌گوید خب حالا بیست است که بیست است، بیا بازی‌مان را بکنیم. رفاقت هست. کِیف هم دارند می‌کنند. این مسخره‌بازی‌ها را ندارند. حالا مثلاً من فلان کار را کردم. حالا کرده باشی. کمبود محبت داری من محبت را برایت کوپنی کردم که سر اینجور رفتارهای خوب بخواهم؟ خب هنرش را داشتی دیگر، استعدادش را داشتی. ببین چقدر آدم‌ها را به سمت خلوص می‌بَرد.

خیلی وقت‌ها ما بی‌جا تشویق می‌کنیم ها! تشویق‌های بیجا آدم‌ها را متوقف می‌کند.

نویسنده این مطلب :

خانم خوش بیانی

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما