تاثیر خشونت والدین در بروز اعتیاد فرزندان

روابط خانوادگی با معنای وسیع عاطفی و پراحساسش از آغاز تاریخ بشریت برای اعضای جامعه امری روشن و مفهوم بوده است. فیلسوفان و محققین اجتماعی معتقدند که جامعه متشکل از خانواده‌ها است. براساس قدیمی‌ترین نوشته های اخلاقی، جامعه هنگامی نیروی خود را از دست می‌دهد که افراد به وظایف خانوادگی خویش عمل نکنند. مثلا کنفوسیوس […]

روابط خانوادگی با معنای وسیع عاطفی و پراحساسش از آغاز تاریخ بشریت برای اعضای جامعه امری روشن و مفهوم بوده است.

فیلسوفان و محققین اجتماعی معتقدند که جامعه متشکل از خانواده‌ها است. براساس قدیمی‌ترین نوشته های اخلاقی، جامعه هنگامی نیروی خود را از دست می‌دهد که افراد به وظایف خانوادگی خویش عمل نکنند. مثلا کنفوسیوس اعتقاد داشت که خوشبختی و ترقی از آن جامعه‌ای است که افرادش به عنوان یک عضو خانواده، رفتاری صحیح و کامل داشته باشند، بدین معنی که هیچ کس از وظایف خود نسبت به فرزندانش روگردان نباشد. خانواده پایه اساسی و سازنده مهمترین ساخت اجتماع است و وجود همه نظام‌های دیگر اجتماعی بستگی به مشارکت درنظام خانوادگی دارد. رفتار ناشی از نقشی که در خانواده آموخته می‌شود، نمونه و سرمشق رفتار در سایر قسمت‌های جامعه خواهدبود.

شخصیت کودک طی شش سال اول زندگی فرم اصلی خود را می‌یابد و روابط موجود در خانواده مثل میزان محبت، میزان استقلال کودک درتصمیم گیری‌هایش و سازگاری یا عدم سازگاری والدین عواملی هستند که کودک را می سازند. باید به خاطر داشت که هر کودک از مراحل خاص رشد زیستی و عاطفی می‌گذرد و طی این مراحل احساسات و صفات منفی از قبیل تنفر، دشمنی، ترس، پرخاشگری، اضطراب و گناه بوجود می‌آید.

اگر در وی هیجانات و طغیان‌های مکرر عاطفی روی دهد، رشد عاطفی کودک به آسانی متوقف می‌شود. کودک گرفتار این مشکل می‌شود که از یک طرف احتیاجات عاطفی خود را ارضا کند و از طرف دیگر خود را با شکل محیط زندگی سازش دهد. حس وابستگی و تعلق خاطر را از دست می‌دهد و در مورد هدایت خویش یعنی نقش خود هم به عنوان فرد و هم به عنوان خانواده و اجتماع دچار ابهام و پشیمانی می‌شود.

علاوه بر دوران کودکی، دوران نوجوانی و بلوغ نیز از دوره‌های بسیار مهم و قابل توجه زندگی است. با شروع سال‌های نخست دهه دوم زندگی، تحول شگفت‌انگیز بلوغ آغاز می‌شود که دارای جنبه‌های گوناگون جسمی، روانی و اجتماعی است که خود زمینه‌ساز بسیاری از مسائل و مشکلات انحرافی است.

رابطه بین خشونت والدین و اعتیاد فرزندان

تقریبا در تمام پژوهش‌ها نقش موثر روابط خانوادگی در پدید آمدن اعتیاد و تداوم آن با درمان اعتیاد و پیشگیری از آن مورد تایید قرار گرفته است. همه افراد شخصیت مقاوم و مبارز ندارند که بتوانند هنگام بروز مشکلات با موفقیت عمل کنند و بحران‌های زندگی را به خوبی پشت سر بگذارند. بعضی از انسان‌ها در برابر موقعیت‌های استرس‌زا به شدت احساس درماندگی می‌کنند. در چنین موقعیت‌هایی خانواده خوب و روابط عاطفی رضایت بخش می‌تواند تکیه‌گاه مطمئنی برای فرد باشد.

افزایش حضور والدین در منزل، تقویت ارتباط‌های عاطفی میان اعضای خانواده، توجه به ارزش‌های اخلاقی و معنوی در زندگی و اهمیت قائل شدن پدر و مادر برای مبانی اعتقادی، ارزشی و مذهبی کمک می‌کند که جوان با به کارگیری راهکارهایی از جانب خانواده، بتواند سکان زندگی خویش را در میان دریای پر تلاطم جوانی به سلامت هدایت کند و به ساحل نجات و خوشبختی دست یابد.

هر نوع کمبود عاطفی یا روابط آشفته در خانواده، فرد را دنبال عامل تسکین‌دهنده می‌کشاند و این خطر بزرگ بویژه وقتی جدی تلقی می‌شود که گروه‌های سودجو و پلید به آسانی در گوشه و کنار شهر مواد مخدر را توزیع می‌کنند و باندهای قاچاق به این فاجعه دامن می‌زنند.

طبیعی است که خانواده نقش قابل ملاحظه‌ای در شکل‌گیری شخصیت و رفتار کودک دارد. محیط گرم و دوستانه خانواده که در آن پدر و مادر و اعضای دیگر خانواده، دارای روابط خوب و صمیمانه‌ای هستند، معمولا کودکانی سالم، با شخصیتی مثبت و فعال بار می‌آیند که بازتاب عشق و علاقه خانوادگی را به صورت کار و کمک به دیگران نشان می‌دهند.

برعکس، خانواده از هم پاشیده و زندگی در محیط‌های آلوده و منحرف کننده، عدم مراقبت دقیق والدین و بی‌توجهی آنان به امر تعلیم و تربیت فرزندانشان، اساس کمرویی‌ها را در کودکی پایه‌گذاری می‌نماید که این امر در نوجوانی با شدت ظاهر می‌گردد.

اکثر معتادین جامعه ایرانی در سنین نوجوانی و جوانی به این معضل مبتلا می‌شوند. یکی از عواملی که در گرایش آنها به اعتیاد خیلی تاثیرگذار است، رفتار والدین است. رفتار خشونت‌ آمیز والدین در کودکی و نوجوانی تاثیر بسزایی دارد و اثر آن را در دوران جوانی مشاهده می‌کنیم.

نوجوان مورد خشونت واقع شده است سعی می‌کند این رفتارها را جبران کند و چون راه درست مقابله را نمی‌داند معمولا به انواع انحرافات روی می‌آورد.

درگیری و نزاع بین والدین در محیط خانواده موجب سلب آرامش و آسایش فرزندان در خانه می‌شود. لذا آنها ترجیح می‌دهند که بیشتر وقت خود را در خارج از منزل سپری کنند. کمبود محبت والدین آنان را جذب محبت‌های ظاهری گروه‌های منحرف می‌سازد و برای رهایی از سختی‌ها و مشکلات زندگی به تشویق این گروه‌ها به مصرف مواد مخدر روی می‌آورند.

خشونت خانگی یک بلای جهانی است که پیکر خانواده و جامعه را تخریب و سلامتی افراد را تهدید می‌کند. خشونت علیه کودکان و نوجوانان اگرچه در نگاه اول، پدیده‌ای فردی به نظر می‌رسد، اما با توجه به پیامدهای سوء آن که در نظم و سلامت جامعه اختلال و آشفتگی ایجاد می‌کند و منشاء بسیاری از رفتارهای انحرافی همچون سوءمصرف مواد و الکل، خودکشی، روسپیگری، فرار از خانه، رفتارهای بزهکارانه و جرایم جنسی و غیره اقتضا می‌کند که این معضل را جزو آسیب‌های اجتماعی بسیار جدی به شمار آوریم. عوامل زیادی در بروز خشونت خانگی نسبت به کودکان و نوجوانا نقش دارند.

والدین آزاردهنده، اغلب خود قربانی سوء رفتار جنسی و جسمی در دوران کودکی بوده‌اند، شرایط زندگی پراسترس نظیر فقر، انزوای اجتماعی، فقدان نظام حمایتی و سوءمصرف موادمخدر از سوی والدین و موارد متعدد دیگر، سطح استرس را در خانواده‌های آسیب‌پذیر بالا برده و احتمال رفتار خشن و مسامحه را در مورد کودکان افزایش می‌دهد.

انزوای اجتماعی و تنهایی والدین منجر به فقدان حمایت اجتماعی می‌شود. خانواده‌هایی که حمایت اجتماعی دریافت می‌کنند و جهت اجرای نقش خود کمک و راهنمایی می‌شوند، کمتر ممکن است فرزندان خود را تنبیه کنند. خانواده‌هایی که شبکه اجتماعی گسترده‌ای ندارند، میزان بدرفتاری بالاتری نسبت به فرزندان اعمال می‌کنند. در خانواده‌هایی که با دیگران کمتر تماس دارند، احتمال بدرفتاری با فرزندان افزایش خواهد یافت.

علل خشونت والدین بر علیه فرزندان

اعتیاد والدین به موادمخدر:

اگر یکی از والدین یا هردوی آنها اعتیاد داشته باند، تحمل آنها برای اطرافیان مشکل یا غیرممکن می‌شود. شخصیت افراد معتاد در دوران اعتیاد تغییر می‌یابد، آنها اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهند. مردان معتاد به علت محدودیت‌های دید و برخی از کنترل‌های سختی که بر رفتارهای آنها اعمال می‌شود، مرتکب خشونت علیه خانواده می‌شوند. از بین رفتن روابط صمیمی خانوادگی، وضعیت بد زندگی و بیکاری فرد معتاد نیز سب بروز خصومت، پرخاشگری و خشوت می‌شود.

فقر مالی و اقتصادی:

یکی از عوامل بسیار موثر بر خشونت والدین بویژه مردان، اموری نظیر نوع شغل، بیکاری و وضعیت اقتصادی خانواده است. بیکاری و مشکلات اقتصادی همراه آن، عامل مهمی در بروز مشکلات خانوادگی و خشونت است. تحقیقات نشان می‌دهند که خانواده‌های فقیر و مستمند بیشترین خشونت و فشار را بر روی کودکان می‌آورند. با این وجود نمی‌توان گفت که تمام خانواده‌های بی بضاعت با کودکان خود بدرفتاری می‌کنند.

ناآگاهی و فقر فرهنگی:

متاسفانه برخی از خانواده‌های سنتی هنوز به نقش تنبیه برای پرورش کودک معتقدند، تاکید بیش از حد بر نمرات درسی، انتظارات نابجای والدین و معلمان، ایجاد فشار روانی و اضطراب در محیط مدرسه و خانه و… از عوامل خشونت بر علیه فرزندان محسوب می‌شوند.

مشکلات روانی والدین:

رویکرد روانشناختی، منبع خشونت والدین را در شخصیت یا اختلالات روانی جست‌وجو می‌کنند. پژوهشگران حوزه روانشناختی ویژگی‌های شخصیتی افراد همسرآزار یا فرزندآزار را شامل خشم و تندخویی، دمدمی مزاج و غیرقابل پیش‌بینی بودن، بدگمان، مشوش و بی‌تفاوت ذکر کرده‌اند.

در واقع این افراد از ناپختگی و عزت نفس پایین برخوردار هستند، توانایی حل مساله ندارند و در نهایت مهارت‌های اجتماعی پایینی دارند. شواهد بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد والدینی که نسبت به فرزندان خود با خشونت رفتار کرده‌اند به دلیل عدم تعادل روانی و داشتن سوابق اختلالات روانشناختی دست به چنین اعمالی می‌زنند.

ناسازگاری و ناآرامی کودک:

در بعضی موارد والدین به علت عدم آگاهی از بیماری‌های کودکان مثل بیش فعالی، ضعف قوای ذهنی، عقب ماندگی‌های گوناگون و… درصدد خشونت و بدرفتاری با کودک برمی‌آیند.

سخن پایانی:

از آنجایی که خشونت والدین، در نتیجه عوامل متعدد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، روانی و… است که در جامعه به وجود آمده و گسترش پیدا می‌کند در نتیجه نمی‌توان چنین پدیده پیچیده و شایعی را به طور کلی از میان برد، اما می‌توان با پیشبرد مجموعه‌ای از برنامه‌های حمایتی و آگاهی بخش به گونه گسترده و وسیع آن در سطح ملی، به طور کوتاه مدت و درازمدت به کاهش خشونت‌های والدین برعلیه فرزندان کمک کرد.

راهکارها:

باید مهارت ارتباطی و اجتماعی را به والدین آموزش داد. تقویت پیوندهای قوی و اولیه موجود در روابط خانوادگی، دوستان، همسایگان و خویشاوندان موجب کاهش رفتار خشونت‌آمیز والدین و افزایش بهداشت روانی در خانواده‌ها می‌شود، لذا باید این روابط و پیوندها را ایجاد و تقویت کرد. رسانه‌ها نقش مهمی در این خصوص دارند، باید از طریق رسانه‌های عمومی به ویژه رسانه‌های دیداری و شنیداری، انواع خشونت را معرفی کرده و برنامه‌های آموزشی منسجم و مناسبی برای مقابله با آنها طراحی و اجرا کرد.

باید مراکز ویژه‌ای برای آموزش والدین و جوانان ایجاد کرد تا آنها چگونگی مقابله با استرس و خشم را کسب کنند. این موضوع به آنها کمک می‌کند تا در رویارویی با مشکلات و موقعیت‌های استرس‌زا بتوانند به طور موثر عمل کنند.

در این راستا دولت و سازمان‌های غیردولتی ذی‌ربط، بایستی یک برنامه راهبردی منسجم، متوازن و فراگیر طراحی کرده و با اختصاص دادن منابع کافی برای مناطق فقیرنشین، محرومیت‌زدایی از آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه را در اولویت قرار دهند.

 

 

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما