بروز نابینایی

عوامل متعددی در چگونگی توانایی ها و سازگاری های نابینایان و هم چنین شیوه های آموزشی و باز پروری و توان بخشی آنان دخیل است که در اینجا به طور خلاصه به برخی از آن ها اشاره می کنیم:   ۱- سن وقوع نابینایی: این که کودک در چه سنی نابینا شده باشد بر توانایی […]

عوامل متعددی در چگونگی توانایی ها و سازگاری های نابینایان و هم چنین شیوه های آموزشی و باز پروری و توان بخشی آنان دخیل است که در اینجا به طور خلاصه به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

 

۱- سن وقوع نابینایی:

این که کودک در چه سنی نابینا شده باشد بر توانایی ها و سازگاری های بعدی او  تاثیر فراوان می گذارند. برای بررسی اثرات نابینایی روی اشخاص مختلف می توانیم آن ها را به دو دسته تقسیم کنیم .

 

۱) افراد نابینای مادر زادی و یا آن ها که قبل از ۵ تا ۶ سالگی نابینا شده اند.

۲) افراد نابینایی که بعد از ۵ تا ۶ سالگی بینایی  خود را از دست داده اند.

 

الف) معمولا افرادی که قبل از سنین ۵ تا ۶ سالگی بینایی  خود را از دست داده اند از نظر توانایی های کلی همانند کودکانی هستند که دچار نابینایی مادرزادی هستند. زیرا در چند سال اول زندگی  از تجارب و حافظه بصری چندان بهره ای کسب نکرده اند و یا از حداقل حافظه بصری برخوردار بوده اند.

 

این کودکان شناخت عینی از عالم بینایی ندارند و نمی توانند از یک بینش تخیلی مفید برخوردار باشند و از بدو تولد و یا از دوران طفولیت خود را با دنیای افرادی که بینایی دارند تطبیق می دهند و ابزار شناخت و کسب تجربه را با استفاده از سایر حواس خود آغاز می کنند. این گروه از  افراد نابینا  اصولا دچار شوک یا ضربه روانی نشده و در عالم نابینایی بزرگ می شوند. به  آن انس می گیرند و نداشتن دید مساله چندان مهمی برایشان جلوه نمی کند.

 

ب) دسته دوم افرادی هستند که قبلا بینا بوده اند و جامعه افراد بینا را شناخته اند و کم و بیش آن را به خاطر می آورند و از طرف خود و محیط و رنگ ها و … شناخت عینی دارند که کمک موثری در به وجود آوردن یک سلسله بینش های تخیلی از مشاهدات قبلی در زمان بینایی به شمار می رود.

 

در بسیاری از مواقع دوران بینایی خود را به خاطر می آورند و تاسف آن دوران را می خورند و در واقع  افراد نابینایی هستند که سال  ها بینایی را تجربه کرده اند و اکنون دقیقا درک میکنند که در آن زمان از چه موهبتی برخوردار بوده اند.

 

وقوع نابینایی بعد از ۵ تا ۶ سالگی تاثیرات زیادی در سازگاری عاطفی آن ها دارد و در نحوه برنامه ریزی آموزشی و توانبخشی نیز کاملا موثر است . به عنوان مثال وقتی که کودکی قبل از آن که به عللی نابینا شود از  آموزش رسمی و خواندن تجاربی کسب کرده باشد با آن که اصول کلی در مراحل خواندن احتمالا قابل انتقال است اما  هیچ گونه وجوه مشترکی بین خواندن عادی و علائم بریل( خط برجسته که از  آرایش و چگونگی قرارگرفتن یک تا ۶ نقطه به وجود می  آید) وجود ندارد. بنابراین کودکی که قبلا خواندن فارسی را  آموخته بود باید اینک خواندن و نوشتن به  طریقه جدید را بیاموزد و بدیهی است که در این حال آمادگی ذهنی و انطباق با شیوه جدید خواندن و نوشتن برای کودکی که آموزش متفاوت داشته است با کودکی که چنین روش خواندن و نوشتن اولین تجربه آموزشی اوست تفاوت دارد.

 

کودکی که قبلا یاد گرفته بود که چگونه کتاب معمولی را بخواند ممکن است در آغاز یادگیری بریل از خود بی میلی و عکس العمل منفی نشان دهد زیرا که هنوز به خوبی وجود نقیصه بینایی  خود را که تازه براو عارض شده نپذیرفته و نیاز به راهنمایی و مشاوره صحیح جهت سازگاری های عاطفی, هیجانی و اجتماعی دارد. کسانی که دیر نابینا شده اند در بسیاری از موارد قوه ادراک بیشتری از افراد نابینای مادر زادی دارند. از افراد نابینای متعددی که به عللی در سنین بالای یک سالگی بینایی خود را از دست داده بودند سوال شد آیا ترجیح می دادید که نابینای مادر زادی بودید؟ پاسخ های ارائه شده گویای این واقعیت است که آن ها از این که نابینای مادرزادی نبوده اند راضی هستند.

 

کودکانی که توانسته اند قبل از ابتلای به نابینایی دیدن برخی از اشیا» را تجربه کنند خواهند توانست تا اندازه ای بر آن تجربه ها متکی باشند. اگر چه برای کودکانی که از زمان  تولد نابینا هستند. این امکان وجود دارد که برخی از مفاهیم را با همان سرعت کودکانی که بعد از چند سال بینایی, نابینا شده اند کسب کنند. اغلب متخصصان با  این امر موافقند که کودکانی که از زمان تولد نابینا هستند در یادگیری بسیاری از مفاهیم , دچار مشکل بیشتری می باشند.

 

ج) وقوع نابینایی در دوران بلوغ

پیدایش هر معلولیتی، اثرات چشمگیری را همراه با یک سلسله محدودیت ها و دشواری ها در زندگی شخصی و اجتماعی فرد پدید می آورد. آرزوها، نگرش ها، روابط خانوادگی و اجتماعی، احساسات و به طور کلی تمام ابعاد شخصیت فرد تحت تاثیر این معلولیت قرار می گیرد.

 

شخصی که تا چند روز قبل با دنیای بینایی مواجه بوده و به طور ناگهانی بینایی خود را ازدست داده حالا یک مرتبه باید آموزش عصازنی، خط بریل و ده ها روش و اصول تازه دیگر را برای  اولین بار تجربه کند. اگر نابینایی در سن بلوغ رخ دهد، پذیرش توانبخشی آموزشی، حرکتی و یا حرفه ای اصولا آسان است ولی توانبخشی روانی یعنی برگرداندن آرامش روانی به نوجوان تازه نابینا شده کار سهل و سریعی نیست، زیرا علاوه برموقعیت حساس سنی، تغییرات جسمانی عمده ای همراه  با بلوغ جنسی در او در حال تحول است و به دلیل ماهیت شخصیت او در آن سن تمایل چندانی به گرفتن کمک از این  و آن ندارد و از طرفی در مراحل مقدماتی نمی تواند بدون اتکا» به دیگران آموزش های اولیه و ضروری را فراگیرد، در حالی که شخصیت اجتماعی او در حال شکل گیری است. او اجبارا از همسالان و هم کلاسی های خود جدا می شود و نه تنها زندگی خصوصی اش بلکه روابط اجتماعی او هم دچار از هم پاشیدگی می شود.

 

در بحث نوجوانی و تحولات آن، در مورد تعاریف و تغییرات  بدنی و ارتباط آن با رشد شخصیت که وابسته به محیط فرهنگی نوجوان است اتفاق نظر وجود دارد. در این راستا، نوجوان نابینا از لحاظ سازگاری شخصیت دست کم در ۴ زمینه پرخاشگری، طرد، مسائل جنسی و نگرانی از آینده، مشکلات بیشتری دارد و همه این مشکلات از مسائل اساسی نابینایی است. فقدان دید این مشکلات را بر نوجوان تحمیل میکند.

 

۲- چگونگی وقوع نابینایی:

کودکی که به طور ناگهانی بینایی خود را از دست می دهد با کودکی که در اثر عوامل مختلف به تدریج بینایی خود را از دست می  دهد, از نظر سازگاری های عاطفی و هیجانی و اجتماعی و انطباق با وضعیت جدید  متفاوت است. در واقع کودکی که به تدریج بینایی خود را از دست می دهد معمولا به تدریج نیز با شرایط جدید سازگار می شود. لذا در نظر گرفتن این مسائل در سازگاری های اجتماعی کودکان موثر است.

 

۳ – عوامل و چگونگی عارضه بینایی :

بعضی از عوامل و شرایطی که سبب نابینایی می شوند مثل آب سیاه مادر زادی گاهی با دردهایی همراه است که کودک باید آن  ها را متحمل شود. طبیعی است که چنین شرایطی در رفتارهای عاطفی و اجتماعی و نحوه سازگاری کودک بی تاثیر نخواهد بود. اولیا و مربیان باید به شرایط خاص نابینایی کودک توجه داشته و تسهیلات هرچه بیشتری را در جهت راحتی دانش آموزان فراهم نمایند.

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما