خلق عبارتاست از وضعیت احساسی که اکثر اوقات افراد تجربه و گزارش میکنند. وقتی از افراد میپرسیم روحیهات بیشتر اوقات چطور است؟ پاسخ میدهد که «معمولیم»، یا اینکه «شادم». ممکن است برخی افراد احساس غمگینی داشته باشند و این احساسشان را با کلماتی مثل «حالم گرفتهاست»، «بیحوصلهام»، «غمگینم» و یا کلمات دیگر بیانکنند. هریک […]
خلق عبارتاست از وضعیت احساسی که اکثر اوقات افراد تجربه و گزارش میکنند. وقتی از افراد میپرسیم روحیهات بیشتر اوقات چطور است؟ پاسخ میدهد که «معمولیم»، یا اینکه «شادم». ممکن است برخی افراد احساس غمگینی داشته باشند و این احساسشان را با کلماتی مثل «حالم گرفتهاست»، «بیحوصلهام»، «غمگینم» و یا کلمات دیگر بیانکنند.
هریک از این کلمات اشاره به وضعیت احساسی درونی افراد دارند، وضعیتهایی مثل خوشحالی، غمگینی، خشم و … . بطور طبیعی افراد باید یک وضعیت هیجانی متعادل را تجربه کنند که در موقعیتهای مختلف به تناسب شرایط این احساس درونی تغییر میکند مثلا در موقعیت شادیآور تا حدی شاد و در موقعیتهای ناراحت کننده ممکن است غمگین شوند. حفظ ثبات این وضعیت هیجانی از وظایف مفز است. هرگاه عملکرد قسمتهایی از مغز که وظیفهی با ثبات نگهداشتن احساسات درونی را برعهده دارند دچار اختلال شود، اختلال خلقی بوجود میآید.
اختلالات خلقی را به دو دستهی اصلی اختلالات افسردگی و اختلالات دو قطبی تقسیم میکنند. در اختلال افسردگی بجای آنکه فرد خلق معمولی داشتهباشد (نه خیلی شاد و نه غمگین) در غالب اوقات احساس غمگینی و یا احساس بیلذتی (از فعالیتهای لذتبخش کمتر از قبل لذت میبرد) دارد. در اختلال دو قطبی احساسات فرد بین دو قطب غمگینی و شادی (یا عصبانیت شدید و تحریکپذیری) در نوسان است بطوریکه برخی روزها بهشدت غمگین است و برخی روزها شادی افراطی یا تحریک پذیری زیاد دارد. در این نوشتار ما به معرفی اختلال افسردگی میپردازیم و اختلال دوقطبی در بخشهای دیگر این سایت معرفی شدهاست. انواعی از اختلالات افسردگی وجود دارند و مهمترین اختلال در دستهی اختلالات افسردگی، اختلال افسردگی اساسی است.
پدر و مادر افرادی هستند که کودک به آن ها علاقه بسیار دارد و وجودشان به ویژه در دوران کودکی لازم است. به علاوه، ارتباطات منفی و عاری از عشق و پذیرش، می توانند افسرده ساز باشند؛ بنابراین وجود محیطی سرشار از عشق و محبت و روابطی سالم و صمیمی برای کودکان ضروری است و نبایستی آنان را از این نعمت محروم کنیم. همچنین باید بکوشیم روابط بچه ها با دوستان و بستگان به طریقی مثبت و مؤثر پیوسته برقرار باشد. آرزوها، خواسته ها و تمایلات منطقی و طبیعی پاسخ داده شوند و سعی کنیم جلوی فقدان آنچه را که ضروری و لازم است بگیریم.
.
از دیگر عواملی که به بروز افسردگی کمک می کنند و برای پیشگیری، باید به آن ها توجه کرد. عبارت اند از:
1) جدا شدن از خانواده و منابع حمایت کننده عاطفی
2) تعویض مدرسه و از دست دادن دوستان
3) مهاجرت
4) عوض کردن منزل
5) تبعیض بین فرزندان و مقایسه کردن آنها با یکدیگر
6) به رخ کشیدن نکات منفی کودک و ابراز نکردن صفات مثبت او
7) از دست دادن عزیزان، ( از آن جا که مرگ در اختیار بشر نیست. منظور از توجه در این زمینه آن است که خود و فرزندانمان در این شرایط برخورد مناسبی داشته باشیم.)
8) شکایت والدین از ناراحتی های جسمانی که کودکان را نگران از دست دادن آن ها می کند.
9) مطرح کردن مسائل و مشکلات اقتصادی در حضور فرزندان
10) عنوان کردن حوادث و اتفاقات ناگوار اجتماعی
در درمان کودکان افسرده توجه به علت افسردگی اهمیت فراوان دارد؛ برای مثال چنانچه منبع حمایتی ای را که کودک از دست داده بشناسیم، می توانیم جایگزین خوبی برای او در نظر بگیریم. افسردگی در اثر فقدان به وجود می آید؛ بنابراین در درمان باید به فکر به دست آوردن چیزهای مطلوب و دوست داشتنی برای کودک باشیم.
اجازه دهیم کودک افسرده صحبت کند و احساس خود را بیان نماید. به احساس او احترام بگذاریم و سعی کنیم با تغییر رفتار خودمان تفسیر کودک از وقایع پیرامونش را عوض کنیم. گاهی نیز لازم است محیط کودک را قدری تغییر دهیم.