هنر تربیت

تربیت کودک بمانند خـلق یـک اثـر هنری‌ کاری‌ بس‌ ظریف و دقیق است و نیاز به صبر و حوصله‌ و علاقه‌ دارد‌، زندگی درونی کودک نـتیجه‌ کـار را غـیر‌ قابل‌ پیش‌بینی می‌کند. دانشمندان‌ متخصصان، موسیقی‌دانان، ورزش‌کاران‌ مجرمان همه به یک طـریق بـدنیا آمده‌اند‌ تنها‌ زندگی درونی و نحوۀ تربیت آنان‌ متفاوت‌ بوده‌ است‌. همانطور‌ که‌ […]

تربیت کودک بمانند خـلق یـک اثـر هنری‌ کاری‌ بس‌ ظریف و دقیق است و نیاز به صبر و حوصله‌ و علاقه‌ دارد‌، زندگی درونی کودک نـتیجه‌ کـار را غـیر‌ قابل‌ پیش‌بینی می‌کند. دانشمندان‌ متخصصان، موسیقی‌دانان، ورزش‌کاران‌ مجرمان همه به یک طـریق بـدنیا آمده‌اند‌ تنها‌ زندگی درونی و نحوۀ تربیت آنان‌ متفاوت‌ بوده‌ است‌.

همانطور‌ که‌ خلق یک اثر هـنری قـبل از‌ اینکه‌ به نمایش گذاشته شود مستلزم کوشش و کار فراوان است در مورد کـودک‌ نـیز‌ قبل از آنکه‌ تظاهرات اعمالش را‌ ببینیم باید درصـدد تـعلیم‌‌ و تـربیت‌ و رشد و توسعۀ او برآئیم چون‌ بعد‌ از آنکه از سـن مـعینی گذشت یادگیری و یا تغییربسیار مشکل و حتی غـیر مـمکن‌ می‌شود‌.

 

جریان‌ رشد شخصیت کـاری‌ پنـهانی‌ است که فـقط تـظاهرات‌ آن‌ را می‌بینیم و از این رهگذر طفل نـاتوان بـطور معجزه‌آسایی به انسانی توانا تبدیل می‌شود‌. در‌ مورد کودک ما می‌دانیم که‌ بـزرگ‌ خـواهد‌ شد اما‌ هیچکس‌ نمی‌داند‌ چه کـسی‌ می‌شود و چه‌ کارها انـجام مـی‌دهد. بدن ناتوان کودک شامل پیـچیده‌ترین‌ دسـتگاه‌های مخلوقات زمین است و به گونه‌ ای‌ باید‌ او‌ را تربیت و بزرگ کرد که حد‌ اکثر‌ اسـتفاده‌‌ را‌ از‌ دسـتگاه بدن خود‌ ببرد‌ و یا بـتواند حـد اکـثر استفاده را به دیـگران بـرساند.

 

پدیدۀ ناتوانی کودک هـنگام تـولد و مدتی‌ بعد‌ از‌ آن‌ موضوع تفکر فلسفی بوده است، ولی‌ متخصصین‌ تربیتی‌ کمتر‌ به‌ آن انـدیشیده‌اند‌. خیلی از اثرات این دوره از زندگی در ضمیر نـاخودآگاه کـودک می‌رود و نـقش هایی ایـجاد مـی کند که در زندگی روانـی او مؤثر است و تاءثیر آن بر زندگی‌ روزانۀ کودک دیده می‌شود.

 

آنان که فکر می‌کنند روان کودک بـمانند جـسمش در ماه‌های اول تولد بی‌حرکت است‌ و یا تـصور مـی‌کنند رشـد کـودک صـرفا بخاطر تربیت آنـان مـی‌باشد در اشتباه اند‌. چنین‌‌ فرضیاتی موجب می‌شود که والدین نسبت به‌ فرزندان احساس وظیفۀ بیشتر و مسئولیت‌ فوق العـاده بـکنند و کـوچکترین حرکت کودک را زیر نظر بگیرند و به او دسـتور بـدهند و بـرای هـر کـاری‌ جـهت‌ تعیین کنند و خلاصه از فرزند خود برده‌ ای بار آورند. اگر خاطرات دوران کودکی‌ در ناخودآگاه نمی‌رفت و یا ما به وسیله‌ای می توانستیم به‌ آن‌ دسترسی پیدا کنیم. می‌دیدیم‌ که‌ دسـتور‌ و امر و نهی نه تنها نقشی در آموزش‌ ندارد بلکه مانعی در راه پیشرفت کودک است.

 

استعداد طفل، امکان پرورش آن و آزمایش‌ موجب یادگیری و رشد‌ شخصیت‌ است. از این‌ نظر‌ مداخله‌ بزرگترها در کار و فعالیت کودک‌ ضروری نـیست و مـمکن است بزرگترها با مداخلۀ بی‌جای خود طرح شخصیت بچه‌ها را نفی کنند و این عمل نسل‌به‌نسل موجب تغییر شکل و روح و روان و شخصیت بشر‌ می‌شود‌. همانطور که گفته شد مشکل واقعی این است کـه‌ کـودک قبل از آن‌که بتواند شخصیت خود را آشکار کند دارای زندگی روانی است و درک و فهم‌ دارد و این روح پنهانی یا‌ زندگی‌ درونی کم‌کم‌‌ رشد می‌کند و به روشنایی و آگاهی مـی‌رسد.

 

کـودکی که تا چند ماه پیـش گـوشت بی‌حرکتی‌ بود به حرکت‌ درمی‌آید و خواسته‌هایش را به‌ گوش ما می‌رساند.در این مرحله است‌ که‌ روح‌‌ یا روان طفل تظاهرات وجودی خود را نشان‌ می‌دهد و ما پی بـریم کـه این نیروی درونی از‌ ‌‌مـوقع‌ تـولد وجود داشتهاست که بعد از چند ماه‌ آثار و نشانه‌های آن ظاهر گشته‌ است‌ و در‌ این‌ زمان که نمود می‌یابد می‌گوییم وارد دنیا شده‌ است. بعد از آن کودک شروع به‌ اظهار وجود می کند والدین بـا قـدرت بیشتری آماده‌اند که بر او تسلط‌ یابند و حکمرانی کنند و چون‌ درک‌ کافی از رفتار کودک ندارند بعنوان تربیت روح حساس و تازه و شکننده‌اش را آزار می‌دهند.

 

در چنین مواردی نه حمایتی از کودک می‌شود و نه مورد پذیرش قـرار مـی‌گیرد، درحالی‌که در ایـن دوران‌ بی‌نهایت به پذیرش و عشق و محبت‌ نیاز دارد و فقدان آن باعث اختلال در تکوین‌ شخصیت مستقل کودک می‌شود.روان کودک‌ بـمانند جسم او به مراقبت نیاز دارد و می‌خواهد که لیاقت و شایستگی خود‌ را‌ به خـودش ثـابت‌ کـند و اگر او را از کارهای مختلف به این دلیل‌ که کوچک است و هنوز مهارت ندارد و یا به خودش‌ آسیب مـی‌رساند ‌ ‌بـازداریم پیشرفت کودک را سد خواهیم‌ کرد‌.درک این مطلب مسئولیت‌ جدیدی را پیش می‌آورد که بـاید روش تـربیتی‌ مـنسوخ قدیم را تغییر داد.

 

زمانی که برخورد کودک با محیط و تجربۀ او با اشیاء و اشخاص شروع‌ می‌شود‌ بـر اثر تجربیات‌ بدنی روح حساس او به آگاهی می‌رسد ماهیچه‌ها شروع به فعالیت می‌کند و در ایـن‌ کوشش دائمی است کـه کـودک اطرافش را می‌شناسد و درک می‌کند و این زمان‌ خلاقیت‌ است‌. مادران‌ در این زمان باید‌ بی‌نهایت‌ به‌ کودک توجه کنند زیرا در همین فاصلۀ زمانی شخصیت کودک شکل‌ می‌گیرد.

 

عامۀ مردم می‌گویند وقتی که بچه‌ چهار دست و پا‌ حرکت‌ می‌کند‌ به مراقبت زیادی‌ نیاز دارد و این زمانی است‌ که‌ مادر و اطرافیان را بستوه می‌آورد. این کاملا درست است، زیرا بیشترین یادگیری و آشنایی و برخورد با محیط در همین مرحله‌ انجام‌ می‌شود‌. بـنابراین وظـیفۀ بشر متمدن است که با وسایل علمی احتیاجات‌‌ روانی کودک را درک کند و شرایط مناسب برای‌ او آماده سازد. شرایطی که به رشد روانی کودک‌ علمی‌ هنوز‌ جای‌ بسیار برای پیشرفت دارد و انسان های مـتفکر بـا تشریک مساعی می‌توانند دامنۀ پیشرفت‌ آن را هرچه وسیعتر کنند.

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما