نخستین برخورد کودک با پدیدۀ مرگ به هنگام مشاهدۀ اجساد حیوانات خانگی و حشرات مرده است. کـودکان 2 ساله واقعیت “بازگشتناپذیری” پدیدۀ مرگ را درک میکنند. کودک با مشاهدۀ اینکه جانور مرده بیحرکت است و دیگر زنده نمیشود، به چنین درکی میرسد. پدر و مادر هم معمولا کودکان را از دیدن اجساد حیوانات منع نمیکنند. […]
نخستین برخورد کودک با پدیدۀ مرگ به هنگام مشاهدۀ اجساد حیوانات خانگی و حشرات مرده است. کـودکان 2 ساله واقعیت “بازگشتناپذیری” پدیدۀ مرگ را درک میکنند. کودک با مشاهدۀ اینکه جانور مرده بیحرکت است و دیگر زنده نمیشود، به چنین درکی میرسد. پدر و مادر هم معمولا کودکان را از دیدن اجساد حیوانات منع نمیکنند. در ایـنگونه مـوارد اقدام والدین به جایگزین کردن حیوانات زنده، کار صحیحی نمیباشد.
والدین باید کودک را یاری دهند با واقعیت “فقدان” مواجهه شده، احساس غم و اندوه خود را بیان کرده و حتی جسد حیوان را بـه کـم یکدیگر دفن کنند. همچنین پنهان کردن خبر مرگ دوستان و یا بستگان از کودک اقدام صحیحی نمیباشد. والدین با این عمل کودک را از رویارویی با واقعیت مرگ محروم میکنند.
روند سوگواری در کودکان
سوگواری به مجموعهای از واکنشهای روانـی اطلاق میشود که فرد در تلاش برای رویارویی با واقعۀ مرگ اشخاص مهم در زندگی خود به کار میگیرد. بـرای بـسیاری از مـحققین این پرسش مطرح است که آیا کودکان قادر به سوگواریاند و در ایـن صـورت در چه سنی از توان سوگواری برخوردار میشوند. اکثر صاحبنظران بر این باورند که کودکان برای سوگواری بـاید بـه سـنی برسند که قار به تمایز قائل شدن میان “خود” و شخص مرده بـاشند.
کـودکان زیـر 6 ماه از نظر روانی با والدین خود پیوند یافتهاند و به وضوح آن ها را از “خود” تمیز نـمیدهند. آن ها در صـورت فقدان دچار پریشانی شدید میشوند. کودک طی نیمۀ دوم نخستین سال زنـدگی خـود توان چنین تشخیصی را به دست میآورد. کودک بـرای طـی کـردن مراحل سوگواری باید بپذیرد که شخص محبوبش دیگر وجود ندارد. تا زمانی که کودک نتواند واقعیت بازگشتناپذیری مرگ را درک کند، قادر به سوگواری نیست. پنهان کـردن خـبر مرگ دوستان و یا بستگان از کودک اقدام صحیحی نمیباشد. والدین با این عـمل کـودک را از رویـارویی با واقعیت مرگ محروم میکنند.
علاوه بر عوامل مؤثر رشد، عوامل محیطی نیز در این مـیان مـؤثرند. کـودکانی که در خانوادهها از مواجهه با واقعیت مرگ منع میشوند، از درک کامل این پدیده نـاتوانند. عـلاوه بر آن، کودک عموما طی درک اهمیت کامل مرگ، فرآیند دو مرحلهای را میگذراند. در نخستین مرحله کودک درمییابد که مـرگ حـادثهای است که برای دیگران رخ میدهد. در دومین مرحله به این نکته پی مـیبرد کـه وی نیز نهایتا روزی دچار همین سرنوشت خواهد شـد. بـین ایـن دو مرحله تشخیص شاید ماه ها و یا حتی سـالها فـاصله باشد.
بسیاری از نویسندگان که دربارۀ سن کودک به هنگام درک پدیدۀ مرگ مطالبی را نـگاشتهاند، چـنین تمایزی را قائل نشدهاند. آن ها از اهـمیت تـأثیر مراحل غـافل بـودهاند. از ایـنرو تنوع دیدگاه های متفاوت صاحبنظران در این مـورد حـاکی از برخورداری کودکان از ظرفیت سوگواری است.
تسهیل سوگواری سالم
کودکانی که بیم مـرگ خـود را دارند، نمیتوانند به راحتی سوگواری کـنند. اگر نگرانی آن ها از بـابت گـرسنگی، تشنگی، محرومیت و دیگر ضروریات زنـدگی بـاشد این ترس ها به توان آن ها برای سوگواری لطمه میزند.
از اینرو اطرافیان باید بـه هـنگام مرگ والدین به کودک اطـمینان دهـند کـه چنین مسائلی هـرگز بـرای وی اتفاق نخواهد افتاد. اشـتباه رایـج اکثر والدین بازمانده آنست که به کودکان میگویند پدر یا مادر به بهشت رفته اسـت. البـته در صورت ایمان واقعی به این ادعـا آن ها به کـودک قـوت قـلب میبخشند. اما اگر واقـعا نسبت به زندگی بعد از مرگ ایمان محکمی ندارند، احتمالا نمیتوانند کودک را آرام کنند. کودک پریشان هـم از ایـمان سست والدین تأثیر میپذیرد.
در واقع ایـن رفـتارهای سـاختگی بـاعث بـیاعتمادی کودک میشود. بـرخی والدیـن برای اجتناب از بحث مستقیم دربارۀ واقعیت تلخ به فلسفه باقی و زیادهگویی متوسل میشوند. اینگونه اعمال نـه تـنها اعـتماد کودک را خدشهدار میسازد بلکه باعث سردرگمی وی مـیشود. والدیـن بـاید بـه کـودک بـگویند که دقیقا دربارۀ زندگی پس از مرگ چه اعتقادی دارند حتی اگر اعتراف کنند که اطلاعاتشان در این مورد ناقص است.
حضور کودک در مراسم سوگواری
نگرانی اغلب والدین از این بـابت است که حضور در مراسم سوگواری تأثیر بدی را در روحیۀ کودک برجای میگذارد. چنین تصوراتی صحیح نمیباشد. دلایل زیادی وجود دارد که چرا باید کودک در مراسم به خاکسپاری و سوگواری حضور داشته باشد. در هـرحال، کـودک با حضور در این مراسم میتواند اطلاعاتی را دربارۀ مرگ کسب کند. کودکان تجارب خود را با مشاهدۀ پدیدههای عینی به دست میآورند و مراسم سوگواری به بهترین نحوی چنین تجاربی را در اختیارشان قـرار مـیدهد. علاوه بر آن مشاهدۀ ابراز احساسات دیگران باعث تسهیل بیان عاطفی خود کودک میشود. این مسئله برای طی شدن مراحل عادی سوگواری در کـودک حـیاتی است.
فرآیند سوگ
سوگواری نـوعی حـساسیتزدایی تدریجی نسبت به ضایعۀ فقدان است. کودک با اندیشیدن به شخص از دست رفته، احساسات دردناک خود را بیان میکند و از شدت درد و رنج وی کاسته میشود. این عـمل هـمچنین باعث تخلیه مستدام و تـدریجی هـیجانات ناشی از فقدان میشود. سرکوب و یا کتمان چنین احساساتی یکی از رایجترین علل واکنشهای روانی بیمارگونه نسبت به فقدان والدین است.
وظیفۀ درمانگر در این میان ارائه دستور العملهای مفید برای تسهیل روند سـوگواری اسـت. به عنوان مثال گاه اطرافیان تمامی لوازم مرحوم را پنهان میکنند تا کودک بتواند فقدان پدر یا مادر از دست رفتهاش را فراموش کنند. این عمل صحیح نیست. در واقع آن ها بهتر است وسایلی چـون عـکسها و دیگر لوازم مـرحوم را به کودک نشان دهند تا وی بتواند به راحتی احساس اندوه خود را ابراز کند. پدر یا مادر باید بـدانند که پرسش های مکرر کودک دربارۀ والد مرحومشان میتواند نقش مؤثری را ایفا کـند.
یـادآوری خـاطرات بخشی از روند سازگاری است. منع کودک از سئوال در اینباره مانع از طی شدن روند سوگواری سالم میشود. علاوه بـر آن چنین پرسش هایی سبب میگردد تا کودک، موفق به اصلاح هرگونه تحریف شناختی دربـارۀ مـرگ والدیـن خود شود. در طی جلسات درمانی، کودک گاه داستان خاصی را که در ذهن خود طرح کرده بـازگو میکند و مضمون عمدهء داستان به نحوی به مسئله مرگ مربوط میشود.درمانگران بـاید به این داستانها کـاملا تـوجه کنند چراکه نقش نمادین آنها تسهیل روند سوگواری است.