علل عقب ماندگي

همواره يكي از دلايلي كه ما نمي توانيم اطلاعات كاملاً‌ مربوط و جامعي در مورد كودكان و دانش آموزان استثنايي بدست بياوريم اينست كه معمولاً وقتي با كودک استثنايي مواجه مي شويم ذهن ما بخاطر انباشته شدن، از غير عادي بودن ذهني يا جسمي كودک پيش داوري مي كند و غالباً ويژگيهاي خاصي كه كودكان […]

همواره يكي از دلايلي كه ما نمي توانيم اطلاعات كاملاً‌ مربوط و جامعي در مورد كودكان و دانش آموزان استثنايي بدست بياوريم اينست كه معمولاً وقتي با كودک استثنايي مواجه مي شويم ذهن ما بخاطر انباشته شدن، از غير عادي بودن ذهني يا جسمي كودک پيش داوري مي كند و غالباً ويژگيهاي خاصي كه كودكان استثنايي دارند (نابينايي – ناشنوايي – عقب ماندگي و …) مشخصه اصلي آن ها مي شود . متاسفانه اكثر والدين از داشتن چنين فرزنداني احساس شرمندگي مي كنند و در قالب موارد سعي در مخفي كردن كودكشان در انظار عمومي دارند .

 

طبقه بندي كودكان و نوجوانان استثنايي

كلي ترين طبقه بندي، كه مورد قبول اكثريت متخصصان مي باشد عبارت است از تقسيم اين افراد به سه دسته بزرگ :

1) كودكان و نوجوانان كه به علت اختلافات هوشي و فعاليت هاي ذهني از كودكان عادي متمايزند. در اين دسته كودكان و نوجوانان عقب مانده ذهني و افراد تيز هوش قرار دارند .

2) كودكان و نوجواناني كه به علت اختلالات و ضايعات مغزي يا اختلالات عملي مبتلا به اختلالات رفتاري هستند. در اين دسته كودكان و نوجوانان ناسازگار يا دشوار قرار دارند.

3) كودكان و نوجوانان مبتلا به اختلالات و نقايص حسي و حركتي و اختلالات عملي رشد، در اين دسته نابينايان و همچنين مبتلايان به اختلالات تكلمي ، اختلالات كنترل استنكترها و ناتوانيه اي حركتي قرار دارند .

 

  • گروه اول، بعضي از افراد مبتلا به نارسایي رشد قواي ذهني و كمبود فعاليتهاي ذهني هستند لذا نمي توانند در شرايط عادي با محيط خانوادگي، تحصيلي، اجتماعي، شغلي سازش نمايند و عده اي بر عكس به علت داشتن هوش سرشار و فعاليتهاي ذهني عالي توسط افراد عادي درك نمي شوند و در نتيجه مسائل و مشكلاتي در سازش آن ها با محيط پيش مي آيد.

 

  • دسته دوم را افرادي تشكيل مي دهند كه دچار اختلالات شخصيتي، آشفتگي هاي عاطفي و اخلاقي هستند و به همين علت قادر به سازگاري با محيط خود نيستند. در اين دسته فعاليت هاي ذهني در حد طبيعي يا حتي ممكن است بيشتر از حد طبيعي باشد.

 

  •  گروه سوم افرادي هستند كه به علت اختلالات و نقايص حسي و حركتي يا اختلالات عملي رشد از سازگاري عادي با محيط محروم هستند.

 

بررسی علل

1) اختلالات زيادي كه علل اصلي آنها شناخته شده نيست ولي با عقب ماندگي همراهند ، عده اي از عفونتها ، مسموميت ها ، عوامل مكانيكي مانند ضربه ، عوامل كروموزومي ناشناخته ، اشعه ايكس و …

 

2) عقب ماندگي به علت اتفاقات دوران بارداري ، شكي نيست كه رشد جنين از بدو تشكيل تحت تاثير شرايط بدني و رواني مادر قرار مي گيرد. اهميت حوادث دوران نسبتاً كوتاه بارداري از حوادث دوران زندگي كمتر نيست. در مرحله زندگي داخل رحمي بعلت رشد فوق العاده جنين، سه چهار ماهه اول دوران بارداري اهميت بسزايي و اكثراً اختلالات بدني و نقايص عضوي در همين دوران از زندگي جنين بوجود آمده و به رشد خود ادامه مي دهند .

عواملي كه در دوران بارداري بر روي جنين اثر دارند عبارتند از :

  • بيماريهاي مادر: سفليس ، بيماري سرخجه ، توكسوپلاسنموريس و …
  • سن مادر و حالات رواني او : در كروموزوم خانم ها از سي سالگي به بعد تغييراتي پيدا مي شود كه ممكن است باعث زائيدن كودكان عقب مانده ذهني بشود. بهترين سن ازدواج و زايمان طبق تحقيقات انجام شده بين 20 تا 28 سالگي گزارش شده . قبل از اين دوران بعلت عدم رشد كافي اعضاي تناسلي احتمال زايمان هاي مشكل زياد است و بعد از اين سن نيز مخاطرات آوردن كودك عقب مانده بيشتر مي شود . ضمناً اثر ناراحتي هاي رواني مادر غير قابل انكار است. چون اكثر بيماريهاي رواني باعث بي اشتهايي. اختلالات خواب و تغييرات بيوشيمي و هورموني مي شود مسلماً اين تغييرات در جنين در حال رشد بي تأثير نخواهد بود.

 

3) اثر اشعه ايكس :

تأثير اشعه ايكس در جنين قطعي است واكثراً باعث اختلالاتي از قبيل عدم رشد جنين ،كمبود وزن ، عدم رشد مغز ، ميكروسفالي ،‌هيدرو سفالي ، نارسائيهاي هوشي و بالاخره نقايص بدني مي شود . اگر اشعه ايكس به مدت طولاني و درمانهاي اوليه بارداري به بدن و مخصوصاً به شكم و ناحيه لگن مادر تابيده شود خطر آن به مراتب بيشتر است. اثر اشعه ايكس در اواخر دوران بارداري يا نزديك زايمان با روشهاي صحيح آن به مدت خيلي كوتاه و يك يا دوبار خالي از خطر گزارش شده است.

 

4) الكل:

اعتياد والدين بخصوص مادر به مشروبات الكلي موجب مسموميت و بدين وسيله باعث نقص عقلي ضعف عمومي و ناهنجاريهاي حسي و حركتي مي شود . مطالعات نشان داده كه مستي در زمان لقاح بعلت آلوده بودن اسپرم يا اوول ممكن است باعث ناهنجاري جسماني و عقلاني شود . امروزه به الكليسم مادر اهميت بيشتري مي دهند ، زيرا الكل خون مادر ، در بدن جنين جريان يافته و باعث اختلالات بيوشيميايي مي شود.

 

5) دخانيات :

تحقيقات نشان داده است كه نيكوتين ماده اي سمي كه بر روي ارگانيزم مادر و در نتيجه جنين اثر نامطلوب دارد . حركات قلب جنين پس از كشيدن سيگار توسط مادر بعلت كم شدن اكسيژن خون جنين شدت يافته و باعث فشار روي قلب مي شود. اگر كشيدن سيگار مرتباً‌ تكرار شود باعث بزرگي قلب جنين و اختلال در اعصاب تنظيم كننده جريان قلب مي شود . اين نكته مسلم است كه غالباً‌ خانمهاي سيگاري تقريباً‌ هميشه بچه هاي خود را زودتر از مودعد بدنيا مي آورند و عقب ماندگي در كودكاني كه زودتر از موعد به دنيا مي آيند بيشتر است و هر چه كودک نارس تر باشد نارسايي هوشي شديدتر خواهد شد. استفاده از دخانيات در دوران بارداري باعث كم شدن وزن نوزاد و حتي سقط جنين مي شود . حتي مادراني كه بعد از تولد كودكشان سيگار مي كشند استنشاق دود سيگار استعداد ابتلا به سينه پهلو، برونشيت و آسم را در كودكانشان بيشتر مي كند.

 

6) داروهاي شيميايي:

مصرف هر داروي بيجا بخصوص در زمان بارداري و مخصوصاً در سه چهار ماهه اول خالي از خطر نيست بخصوص اگر اين داروها در مدت زمان طولاني و به مقدار زياد مصرف شود . داروهاي خواب آور و مسكن به مقدار زياد بعلت ايجاد وقفه تنفسي واختلال در جريان خون جنين و اختلالات عضوي شديد ايجاد مي كنند و اكثراً كودكان ناقص الخلقه به دنيا مي آيند . استعمال داروهاي آرام بخش و ضد افسردگي و ضد صرع به مقدار زياد و طولاني مدت خطرناك گزارش شده كه البته همانقدر كه به اين خطرات اشاره شده به قطع ناگهاني و يا بدون مشورت پزشك اينگونه داروها به علت بوجود آمدن عوارض بعد نيز تأكيد بسيار شده است. در كل مصرف دارو و يا عدم مصرف آن در زمان حاملگي حتماً با نظر پزشک متخصص بايد صورت گيرد.

 

7) عامل Rh

بغير از گروههاي خوني A . B . AB و O گروههاي خوني ديگري وجود دارند . يكي از گروههاي خوني وجود عامل ارهاش يا عدم آن است . از ساليان دراز متوجه شده بودند كه گاهي اوقات نوزاد بعضي از مادران در زايمانهاي دوم و سوم دچار ناراحتي يرقان شده و بعلت هموليز گلبولهاي قرمز خون و كم خوني شديد فوت مي كنند . انتقال عامل ارهاش يا عدم انتقال آن يك مسئله ارثي است و تجربه ثابت كرده است كه اگر پدر ارهاش مثبت و مادر ارهاش منفي داشته باشد در بارداري اول تعدادي از عامل ارهاش جنين كه از پدرش گرفته داخل خون مادر مي شود و در خون مادر ماده ضد ارهاش را بعنوان آنتي كور مي سازد و همين آنتي كور كه در زايمانهاي بعدي باعث خراب شدن خون جنين شده و بيماريهاي بوجود مي آورد . معمولاً كودك مبتلا پس از بدنيا آمدن ضعيف است و اكثراً قبل از موعد به دنيا مي آيد . جفت بزرگتر و جثه نوزاد كوچكتر از طبيعي و اكثراً پف آلو و زرد رنگ است كه بايد بلافاصله خونش تعويض و خون همگروه ارهاش منفي تزريق شود .

 

8) عقب ماندگي بعلت حوادث زايماني و دوره بعد از زايمان

بديهي است زايمانهاي مشكل و بكار بردن وسايل مكانيكي در زايمان ها تاثيرات نامطلوبي بر مغز جنين خواهد داشت. طرز قرار گرفتن جنين ، پيچش بند ناف به دور گردن، اختلالات و نارسايي جفت در رساندن خون ممكن است باعث كم خوني مغز و خرابي سلول هاي آن شود. در زايمان هاي قبل از موعد نارسايي رشد هوشي بيشتر ديده مي شود زيرا هنوز سلسله اعصاب مركزي كودك رشد كافي ندارد و كودك بدليل حساس بودن امكان ابتلا به بيماريهاي عفوني را دارد. از بيماري هاي مهم كه احتمالاً بر اثرضربه هاي زايماني اتفاق ميافتد فلج مغزي است اين بيماران اكثراً مبتلا به حملات صرع هستند و اختلال تكلمي ، يادگيري، بينايي و حتي حركات غيرارادي و تكراري بدون هدف در اين كودكان شايع است .

 

عواملي كه بعد از تولد اهميت بيشتري دارند :

1 – بهداشت كودک: خصوصاً‌ در ماههاي اول زندگي در رشد هوشي يا عقب ماندگي اهميت فراواني دارد . خوشبختانه اكثر بيماريهاي عفوني رايج را با استفاده از واكسيناسيون مي توان پيشگيري كرد .

 

2 – تغذيه: كمبود مواد غذايي موجب كمبود رشد جسماني و رواني و در نتيجه ناتواني جسمي و عصبي مي شود كه ممكن است نارسايي رشد هوشي توليد نمايد . سوء تغذيه در دراز مدت اثرات قطعي بر روي بهره هوشي كودک به همراه خواهد داشت .

 

عقب ماندگي بعلت عوامل محيطي ، اجتماعي و فرهنگي: شكي نيست كه عوامل محيطي در ايجاد نارسايي رشد هوش سهمي بسزا دارد منتها اهميتي كه براي اين عوامل قائل هستند يكسان نيست .

 

عوامل قطعي مؤثر در رشد هوش :

1) فقر انگيزه هاي محيطي :

بديهي است براي آنكه قواي ذهني كودك به نحو احسن رشد كند احتياج به محركات طبيعي دارد و هر قدر شرايط محيطي از نظر ايجاد محرك نامناسب تر باشد قواي ذهني كودك رشد كمتري خواهد داشت . تقريباً همه بررسيها نشان داده اند كه رشد قواي ذهني با شرايط محيطي ارتباط مستقيم دارد ، يعني كودكان محيطهاي نامساعد با كودكان همسال خود در محيطهاي مساعد از لحاظ هوشي در درجات پايين تري قرار دارند.

 

2) كمبودهاي عاطفي:

كودكاني كه از نظر پيوندهاي عاطفي با مادر يا اطرافيان دچار فقر شديد بوده اند اكثراً‌ به اختلالات شخصيتي ، ناسازگاريهاي اجتماعي و نارسائيهاي هوش مبتلا شده اند . اين اختلالات در خانواده هايي كه به عللي از هم پاشيده شده اند يا احياناً روابط عاطفي والدين با كودك نامساعد بوده است زياد ديده مي شود . آثار سوء اختلافات خانوادگي گاهي يا اكثراً بيشتر از خانواده هاي از هم گسسته است زيرا نزاع و مشاجره يا عدم توافق والدين احساس حقارت و حس ناايمني شديدي در كودك توليد مي كند.

 

3) مسائل بهداشتي و پزشكي :

همانطور كه بيماري هاي مختلف، حوادث و تصادفات در خانواده هاي بي بضاعت فراوان است عقب ماندگي هاي ذهني نيز بعلت محدوديتهاي بهداشتي و پزشكي در اين خانواده ها زياد به چشم مي خورد. از نظر آماري رابطه فقر و عقب ماندگي و همچنين عقب ماندگي و نواحي پر جمعيت ثابت شده است.

 

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما