کارکردهای مثبت تلویزیون

یكى از مسائلى كه از ديرباز، توجه انديشمندان حوزه هاى گوناگون علوم انسانى را به خود جلب كرده و موجب قلم فرسايى اين انديشمندان شده، مسئله «رابطه تلويزيون با كودك و نوجوان» است. 1. پركردن اوقات فراغت كودك انسان ها هر سنّى كه داشته باشند يك فعاليت اصلى و محورى دارند كه گذراندن زمان در […]

یكى از مسائلى كه از ديرباز، توجه انديشمندان حوزه هاى گوناگون علوم انسانى را به خود جلب كرده و موجب قلم فرسايى اين انديشمندان شده، مسئله «رابطه تلويزيون با كودك و نوجوان» است.

1. پركردن اوقات فراغت كودك

انسان ها هر سنّى كه داشته باشند يك فعاليت اصلى و محورى دارند كه گذراندن زمان در آن سن، حول آن محور است. اين فعاليت اصلى در طول زمان (به خاطر طبع خاص انسان) براى انسان ملال آور مى گردد. اين تنوّع اولا، بايد غير از آن فعاليت اصلى باشد; و ثانياً در زمانى خارج از زمان آن فعاليت باشد تا آسيبى به اين فعاليت اصلى نرسد.

كودك نيز از اين امر مستثنا نيست. فعاليت اصلى كودك پيش از مدرسه بازى، و پس از مدرسه درس است. طبيعى است كه كودك از بازى و درس خسته مى شود و نيازمند يك فعاليت جانبى مى گردد تا اوقات خالى از فعاليت اصلى را پر كند و خستگى هاى خود را برطرف كند. تلويزيون يكى از بهترين چيزهايى است كه مى تواند اوقات فراغت كودك را پر كند.

تلويزيون مى تواند ابزارى ارزشمند نه تنها براى مشغول كردن كودكان باشد، بلكه اگر به وسيله مديريتى هدفمند با برنامه ريزى صحيح اداره شود، مى تواند با كاركردهاى پنهان زيادى كه دربر دارد، به عنوان وسيله اى سازنده، به خوبى اوقات خالى آنان را پر كند. بسيارى از نظرسنجى ها نشان مى دهد كه وقت گذرانى يكى از مهم ترين دلايل تلويزيون تماشا كردن كودكان است.

برخى از انديشمندان با طرح پرسش هاى غيرمستقيم از كودكان و ربط دادن پاسخ آنها به رفتارشان، به اين نتيجه رسيده اند كه دلايل تماشاى تلويزيون توسط كودكان، دست كم، به سه دسته بزرگ تقسيم مى شوند. اولين دسته از اين دلايل كه حجمى چندين برابر دسته دوم دارد، شامل گذراندن اوقات فراغت است. كودكان وقتى با اين هدف به تماشاى تلويزيون مى نشينند، به احتمال، بيشتر خواهان برنامه هاى شاد و سرگرمى هاى ساده و پرهيجان هستند. در اين مرحله، كمترين توجه به برنامه هاى آموزشى بوده و آرامش بخش ترين برنامه اى كه موجب افزايش احساس خوش بينى و امنيت خاطر مخاطبان مى شود، برنامه هاى خانوادگى است.

به دليل آنكه اوقات فراغت براى همه انسان ها، بخصوص كودكان، بايد پاسخ گوى بسيارى از نيازها باشد، اين كاركرد تا وقتى مى تواند مفيد باشد كه جايگزينى براى همه فعاليت هاى جنبى كودك نگردد.

2. تلويزيون و اجتماعى شدن

زندگى اجتماعى داراى شاخص ها و نمادهايى است. بدون شناخت نمادهاى اجتماعى، نمى توان در اجتماع زيست. در واقع، مقدّمه زندگى اجتماعى، «اجتماعى شدن» است. تولّد كودك مقارن با اجتماعى شدن اوست. به همان نسبت كه كودك رشد مى كند، بايد همزمان رشد اجتماعى نيز داشته باشد; زيرا رشد، پرورش و جامعه پذيرى سه ماهيت همراه در وجود كودك است. كودكى يعنى: سال هايى كه انسان راه و رسم زندگى را مى آموزد.

اولين جايى كه كودك اجتماعى شدن را مى آموزد خانواده است.ولى توان خانواده براى پاسخ گويى به اين نياز بزرگ ناچيز است. گرچه مدرسه در كنار خانواده تا اندازه اى خانواده را در اين راه يارى مى كند، ولى به دليل آنكه نياز كودك فراتر از اين حد است، باز هم اين كمبود به وضوح مشهود است; ولى تلويزيون به خاطر برنامه هاى فراگير و متنوّع، بهترين وسيله اى است كه مى تواند اين نياز كودك را برطرف كند; زيرا تلويزيون واسطه اى فراگير است كه در دسترس همه كودكان قرار دارد.

كودكان از طريق تلويزيون، درباره خود، زندگى خود، چگونگى رفتار در شرايط گوناگون، و چگونگى برخورد با مشكلات خانوادگى و شخصى، چيزهاى زيادى مى آموزند و اين اجتماعى شدن از طريق تلويزيون با توجه به ويژگى هاى تلويزيون و كودك، از هر چيزى نافذتر است.

برخى از جنبه هاى اجتماعى شدن كودكان عبارتند از:

1. درك نقش جنسيتى: جنسيت دربرگيرنده مجموعه اى از مفاهيم و باورهاست درباره اينكه ما چگونه فردى هستيم، چگونه ويژگى ها و شخصيت خود را به نمايش بگذاريم، چگونه با ديگر مردم رفتار كنيم، و چگونه بايد باشيم؟

جامعه از مردان و زنان انتظارات خاصى دارد و اين انتظارات در مورد هر دو جنس مشابه هم نيست. بنابراين، به طور اساسى براى مردان ويژگى هاى خاصى در نظر گرفته مى شود و براى زنان نيز ويژگى هاى ديگرى تعيين مى شود و اين بدان معنا نيست كه هرگز نمى توان بين دو جنس با ويژگى هاى خاص اثر يا الگوى رفتارى مشابه يافت. بعكس آنچه در اينجا به آن اشاره شده، نوعى دسته بندى بر اساس سازگارى و كارايى است كه براى سهولت مجموعه اى از عقايد قالبى را در اختيار ما قرار مى دهد كه جامعه آن را تعيين كرده و متناسب با هر يك از دو جنس است. عقايد قالبى درباره جنس ممكن است نقش هايى را كه زن و مرد مى توانند در جامعه ايفا كنند محدود سازد. پرورش اين عقايد در اذهان كودك از طريق فرايند يادگيرى صورت مى گيرد. اين نوع يادگيرى جنبه اى از يادگيرى اجتماعى محسوب مى شود كه براى پرورش افرادى سازگار شده اند كه بتوانند در بزرگ سالى خود را با هنجارهاى اجتماعى به خوبى وفق دهند. با وجود اين، اهميت تلويزيون در شكل دادن اين ايده ها درباره جنسيت بسيار مؤثر است. علاوه بر اينكه، برخى از روان شناسان كودك معتقدند: زمان 18 ماهگى تا 3 سالگى دوره درك جنسيت كودك است. اين دوره سنّى كودك تقريباً منطبق بر زمانى است كه كودك به طور منظّم با تلويزيون رابطه برقرار مى كند. بنابراين، كودك در اين دوره زمانى به سرعت و به راحتى نقش هاى جنسيتى را از تلويزيون مى آموزد و به صورت عملى در فعاليت هاى خود به كار مى برد.

2. انتخاب شغل: مسير واقعى انتخاب كار يا حرفه ممكن است با توجه به قابل رؤيت بودن شغل هاى خاصى كه در قلمرو عمومى، بخصوص از طريق رسانه هاى عمومى از جمله تلويزيون ميسّر مى شود، شكل گيرد. تلويزيون باورهاى قالب بندى شده شغلى در كودك ايجاد مى كند كه اين مى تواند كوتاه مدت يا بلندمدت باشد.

3. نقش هاى خانوادگى: در سال هاى اخير، زندگى خانوادگى، بخصوص در جوامع غربى، به شكل بنيادين دگرگون شده است. با تغييراتى كه به وجود آمده است، مى توان انتظار داشت كه مفهوم خانواده نيز دگرگون شود. بى شك، تلويزيون در شكل دهى به باورهاى كودكان درباره زندگى خانوادگى، نقش مهمى دارد. تلويزيون خانواده هاى نمونه را براى بينندگان از جمله كودكان معرفى مى كند و بر ارزش هاى خاصى تأكيد مىورزد يا برخى از مسائلى كه براى اعضاى خانواده (دختران و پسران) مهم هستند، به بينندگان ارائه مى كند. در اين ميان، كودك نقش هاى خانوادگى خود را در خلال برنامه هاى تلويزيون مى يابد. بنابراين، تلويزيون به يك معنا، نمايش دهنده خانواده و نقش هاى خانوادگى (نقش مادرى، پدرى، خواهرى، برادرى و روابط بين آنها) است كه كودك آنها را مى آموزد.

4. معلومات عمومى: بيشتر بينندگان در اتاق جرّاحى، دادگاه، پاسگاه پليس، زندان يا اتاق هيأت مديره مؤسسه اى نبوده اند; اما درباره هر يك از اينها اطلاعاتى دارند. بيشتر چيزهايى كه درباره اين موارد مى دانند از طريق تلويزيون به دست آورده اند. اطلاعاتى كه كودكان از طريق صفحه تلويزيون كسب مى كنند، شايد كمتر از اطلاعات بزرگ ترها نباشد، با اين تفاوت كه كودكان تجربه اى كمتر از بزرگ سالان نسبت به زندگى دارند و به تبع آن، ممكن است راحت تر به وسيله چيزهايى كه در تلويزيون مى بينند، فريب بخورند. در تحقيقى مشخص شده است كه نيمى از كودكان 5 ساله مورد پرسش نمى دانستند بازيگرانْ شخصيت هاى تلويزيونى را مى سازند، در 8 سالگى بيش از 3/2 كودكان و در 11 سالگى تقريباً همه كودكان اين حقيقت ابتدايى را درمى يابند.

5. سياسى كردن: پيش تر بيان شد كه در هر جامعه، يك ايدئولوژى حاكم وجود دارد كه تمام فعاليت هاى آن جامعه بايد در جهت آن باشد. بنابراين، تماشاى منظّم تلويزيون، خواسته يا ناخواسته در كودك يك چارچوب فكرى ـ گرايشى ايجاد مى كند كه در كنار ديگر مسائل، مى تواند زندگى سياسى آينده او را شكل دهد. از اين رو، اين حوزه تأثيرگذارى به شدت مورد توجه سياست مداران قرار گرفته است، تا جايى كه هيتلر در سخنرانى هاى خود، چنين مى گويد: هنگامى كه يكى از مخالفان اعلام مى كند: «من در كنار شما قرار نخواهم گرفت»، من به آرامى به او مى گويم: فرزند شما هم اكنون به ما تعلّق دارد. شما چه هستيد؟ شما درمى گذريد، اما فرزندان شما اكنون در اردوى جديد قرار دارند. در زمانى كوتاه، آنها هيچ چيز ديگرى را بجز اين اجتماع جديد نخواهند داشت.

او در جايى ديگر مى گويد: ما تزريق روح اين اجتماع را از سنين بسيار پايين به جوانانمان، وظيفه خود قرار داده ايم و اين «رايش جديد»، جوانان را به هيچ كس نخواهند داد، بلكه خود به جوانان روى مى آورد و آموزش و تربيت خود را به آنان القا مى كند.

تلويزيون مى تواند در هر قالبى از برنامه ها، وفادارى به دولت و حكومت را در كودكان به وجود آورد; چنان كه در آلمان نازى، با استفاده از مدرسه، خانواده و ارتباطات جمعى به كودكان ياد داده مى شد كه در درجه نخست، بايد نسبت به دولت آن گونه كه در پيشوا ـ يعنى آدلف هيتلر ـ تجسّم يافته است، وفادار باشند.

6. شكل گيرى گروه هاى همسالان: يكى از تأثيرهاى روشن و مهم تلويزيون بر كودكان، ايجاد گروه هاى همسالان است. كودكان علاوه بر اينكه با تماشاى برنامه هاى تلويزيونى تقليدوار، دست به تشكيل گروه هاى همسالان مى زنند، وجود خود تلويزيون نيز موجب تقويت اين بعد از زندگى كودك مى گردد.

البته جنبه هاى اجتماعى شدن كودك به وسيله تلويزيون منحصر در اين موارد نيست، بلكه با دقت بيشتر مى توان موارد زيادى را برشمرد; ولى به دليل آنكه اين مقاله درصدد بيان موارد مهم اين جنبه است، از موارد ديگر صرف نظر مى كند. لازم به ذكر است اجتماعى شدن كودكان به وسيله تلويزيون، در طبقه دوم از طبقه بندى سه گانه دلايل تماشاى تلويزيون توسط كودكان قرار دارد كه حجمى كمتر از طبقه اول و بيش از طبقه سوم را شامل مى شود.

3. تلويزيون و آموزش و يادگيرى كودكان

تلويزيون يكى از ابزارهاى مؤثر در افزايش شناخت و آگاهى به شمار مى آيد. در حال حاضر، بر اساس نتايج بسيارى از تحقيقات انجام شده به روش مشاهده، يك معلم خوب با استفاده از تلويزيون به عنوان يك رسانه كمك آموزشى به مراتب، اطلاعات خود را بهتر منتقل مى كند تا صرفاً از طريق روش هاى معمولى تدريس. در ايالات متحده آمريكا، بيش از 400 مورد مطالعه تطبيقى ميان ارائه آموزش هاى عادى كلاسى به دانش آموزان با آموزش از طريق تلويزيون صورت گرفته است. در تمام موارد، به دنبال بررسى نمرات امتحان پايان سال، اختلاف معنادارى رؤيت نشد، اما چنانچه تفاوتى هم وجود داشت هميشه به نفع كسانى بود كه از طريق تلويزيون آموزش گرفته بودند.

پس مى توان چنين استدلال كرد كه در صورت نياز و كمبود متخصص آموزشى براى بچه ها، مى توان از تلويزيون استفاده كرد.

اين گونه بهرهورى، بخصوص در موارد آموزش هاى تخصصى، مى تواند كارساز باشد و براى مثال، با استفاده از تلويزيون، آموزش زبان هاى زنده در سطح مدارس ابتدايى بسيار موفقيت آميز خواهد بود. ضمن آنكه برخوردارى از اين ابزار در هر محلى كه نيروى برق داشته باشد، امكان پذير است; به ويژه براى كشورهاى بزرگى كه امكانات آموزشى به تمام نقاط آن به طور كافى نرسيده باشد، كاملا قابل استفاده است، به گونه اى كه حتى مى توان از تلويزيون به عنوان يك معلم سرخانه استفاده كرد و در منازل به بچه ها آموزش داد.

برخى از دانشمندان اين جنبه تأثيرگذارى تلويزيون را در طبقه سوم قرار داده اند كه در ميان طبقات سه گانه، كمترين حجم را به خود اختصاص داده است.

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما