والدین باید از دوران کودکی اعمالی مانند سلام و خداحافظی کردن، کمک به دیگران، عذرخواهی کردن، احترام به بزرگترها، گذشت و فداکاری را به شیوه مناسبی به کودکان خود آموزش دهند. والدین باید به فرزندان خود یاد دهند تا در زمان گفتگو با دیگران از مسخره کردن آن ها، خندیدن بیجا، گفتههای غیراخلاقی بپرهیزند. کودکان […]
- بچهها باید احساس مسؤلیت کنند!
آداب و معاشرت و زندگی مؤدبانه را به فرزندان خـود آمـوزش دهید. برخی از والدین اصلا به رفتار و روش کودک خود در اجتماع توجه ندارند و برایشان اهمیتی نـدارد که رفتار فرزندشان با بزرگترهای خانواده، با دوستان و اطرافیان و حتی همشاگردی هایش چگونه است؟ آیا در بـرابر آن ها روش خصمانهای دارد؟ آیا رفتارش صـمیمانه و دوسـتانه است؟ و آیا هیچ در مقابل دوستانش نسبت به رفتار خود احساس مسئولیت می کند یا نه؟
.
شنیدم که روزی یکی از بچهها برای جشنی که ترتیب داده بود تعدادی کارت برای دوستانش نوشته و مشتاقانه در انتظار جواب بـود. سه روز قبل از جشن فقط یک جواب بدستش رسیده بود و یکی دو نفر نیز به او گفته بودند که به جشن خواهند آمد! البته مادران تصمیمات گوناگونی در مورد فرستادن بچه به آن جشن گرفته بـودند.
.
آیـا عدم حضور بچهها در آن جشن و جواب ندادن به این دعوت یک نوع بیاعتنائی نسبت به میزبان محسوب نخواهد شد؟ آیا آن بچه میزبان نسبت به محیط و اجتماعی که در آن زندگی می کند احساس ناامیدی نخواهد کرد؟ اگر در زندگی وقـت چـنان تنگ است که حتی یک بچه وقت نوشتن یک نامه کوتاه را ندارد به نظر من این سهلانگاری را باید از چشم مادرانی دید که حق تقدم کارها را به فرزندان خود نـمیآموزند. آیـا ما دوست داریم که فرزندان ما در برابر احساست گوناگون دیگران بیتفاوت بار بیایند؟
.
«یکی از بچههای خود من اجتماعی است و دیگری گوشهگیر و دختر بزرگ من به همهکس و همه چیز در اوایل بـیاعتنا بـود و بـارها از بزرگترها و بچهها شنیده بودم کـه بـخاطر چـنین عادتی او را دختری حیوانصفت نامیده بودند. من با تذکرهای لازم و یادآوری عواقب رفتار بد دخترم، بالاخره توانستم او را از روشی که برگزیده بود و درنهایت روزی از او یـک فـرد دور از اجـتماع میساخت جلوگیری کنم. همیشه با خودم می گفتم کـه اگـر در اوایل کودکی و نوجوانی به فرزندانم هشدار داده بودم که اگر به مردم بیاعتنایی کنند دیگران نیز نسبت به آن ها بیاعتنا خواهند بـود شـاید در واقـع تغییری در رفتار آن ها بوجود میآمد. زیرا بایستی هرکس رفتار خـود را با محیط زندگی مطابقت داده و خود را توجیه نماید.»
جای گرفتن در محل تعیین شده در مراسم و مهمانی ها و یا این که به هنگام صـرف غـذا بودن قاشق در دست راست و چنگال در دست چپ در وهله اول کم اهمیت بنظر مـیرسد ولی این وظیفه بزرگترهاست که توجه فرزندان خود را به این مطالب جلب نمایند. برای تربیت و توجه کردن کـودک قـبل از هـرچیز باید حس عدالت خواهی را در او بیدار کرد زیرا این حس ابزار کار و عامل اصـلی رفـتار کـودکان است.
ما همیشه از این جمله (اینکه خوب نشد) ترس داریم و رنج میکشیم. درست اسـت کـه کـارها همواره بر وفق مراد نیست ولی دست به انجام هر کاری که می زنیم باید قبلا سنجیده شـود کـه امر خیر است یا نه؟ ما به شخصیت خانم مسنی که در اتوبوس سرپا ایستاده اسـت کـاری نـداریم ولی پسندیده است که جای خود را به او تعارف کنیم تا بنشیند به دانشآموزان بایستی شـدیدا هـشدار داد و تفهیم کرد که چه کارهایی صحیح است که باید به آن ها عمل نمایند و چـه اعـمالی غـلط است و در مقابل چه اعمالی بایستی عکس العمل نشان بدهند و یا اعتراض کنند.
ممکن است جـواب آن ها چنین باشد که اجتماع ما فاسد است و ما در برابر آن علم طـغیان بـرافراشتهایم ایـن فکر مسئولیت والدین را در قبال فرزندان سختتر و سنگینتر می کند. این فرزندانی که آتیه و آینده اجتماع هـستند، بـچههای جـوانی که خود آن را شورشیطلب حس میکنند فرزندان کسانی هستند که نسبت به رفـتار بـچههای خود بیاعتنا و خونسرد بودهاند. اصلاح و تنظیم رفتار کودکان به منزله روغن کاری چرخ های اجتماع است و ایـن امـر مهمترین وظیفه ما بشمار میرود.