کار یا ادامۀ تحصیل مسئله این است!؟

نوجوان می خواهد خود تصمیم بگیرد. او می خواهد مـدرسه‌ را تـرک کند و به دنبال تحصیل پول برود تا زندگی مـستقل و مـسئولیت فردی داشته بـاشد.

اضطراب نوجوان در مورد کار و تصمیمات تحصیلی کاملا قابل توجیه است. تا قبل‌ از‌ پانزده سالگی معمولا اولیا و مربیان کودکان بارها با یکدیگر ملاقات می کنند و راجع به آیندۀ آن ها به بحث و تـبادل نـظر‌ مـی‌پردازند‌ و در واقع براساس همین گفتگوهاست که راه آیندۀ کودک مشخص می شود.

 

آن ها با توجه به‌ استعداد‌ نوجوان ادامـۀ تحصیل را مـفید تشخیص می دهند و یا برعکس‌ معتقد‌ می شوند‌ که بهتر است او بجای ادامۀ تحصیل به دنبال‌ شـغل‌ و حـرفه‌ ای رود که آینده‌اش را از نظر مادی و معنوی تامین کند. این بحث ها تا‌ پیش‌ از رسیدن طفل به سـن پانـزده‌ سـالگی‌ مفید است، چرا‌ که‌ زمینه‌ را برای اخذ تصمیم مساعد می کند، اما‌ در‌ حقیقت این خود نـوجوان اسـت که باید تصمیم بگیرد.

 

او همۀ استدلال ها را می شنود‌ و در‌ خود فرو می رود تا هنگام اتخاذ تصمیم بتواند‌ راه صحیح را انتخاب‌ کند‌. آنگاه بـه نتایج اخذ تصمیم‌ دقت‌ می کند و سرانجام با اضطراب و دودلی فراوان، تصویری از آیندۀ خـود رسـم می‌کند و‌ برای‌ رسیدن به آن می‌کوشد. هرکس دورۀ‌ بـحرانی‌ بلوغ‌ گـذشته‌اند با نوعی یاغی‌گری‌ و عدم‌ اطمینان می گویند:

 

«این زنـدگی‌ مـن‌ است و خود باید درباره آن تصمیم بگیرم». سخن آن‌ها کاملا منطقی است و در این حالت‌ بـاید به‌ آن ها خاطرنشان کرد که هنوز بسیاری از‌ حـقایق‌ و واقـعیت ها را‌ درک نکرده‌اند‌، بـنابراین‌ بـهتر اسـت راه خود را‌ با توجه به آنچه والدیـن می گویند انتخاب کنند.

 

در اینجا نیز منطق را نباید فراموش کرد، استدلال های‌ اولیا و‌ مربیان باید چـنان مـنطقی باشد که نوجوان‌ قانع‌ شود‌ و این‌ امـر‌ بستگی تمام به اعتمادی‌ دارد‌ کـه قـبلا در نوجوان نسبت به آموزگاران و پدر و مادرش ایجاد شـده اسـت.

 

در هر صورت، اضطراب در اوایل کار‌، طبیعی‌ و اجتناب‌ ناپذیر است. حتی اولیا نیز خود نمی توانند‌ بـا‌ کمال قدرت‌ پافشاری‌ کنند‌ که‌ تـصمیم مـتخذه صحیح اسـت، اما به هرحال بـاید راهی انتخاب شود. انتخاب همواره بـا دو دلی همراه است و نباید اضطراب مانع از اتخاذ تصمیم صحیح شود.

 

نوجوان می خواهد خود تصمیم بگیرد. او می خواهد مـدرسه‌ را تـرک کند و به دنبال تحصیل پول برود تا زندگی مـستقل و مـسئولیت فردی داشته بـاشد. اگر کار را انتخاب و تحصیل را رها کـند به آزادی‌ خواهد همیشه در پی بدست آوردن آزادی بیشتراست، هرچند که در‌ اغلب‌ موارد از دوستان خود که کار را برگزیده‌اند جلوتر است و روز به روز بـر دانش خود اضافه می کند، اما سودای زنـدگی مـستقل یک لحـظه او را آسوده نمی گذارد. در واقع نیمی از وجـود او بـه زندگی مستقل‌ توام‌ با کار زیاد می اندیشد و نیم دیگر همواره دانش بیشتر را جستجو می کند.

 

نوجوانانی که در طبقات پایین اجتماع هـستند، بـیشتر کار را انتخاب می کنند. این عده‌ معتقدند‌ که اشـتغال آن ها بـه یـک حـرفه‌ و شـغل‌ بـاعث رفاه بیشتر خانواده می شود و در واقع در مدت کوتاهی به نتیجه می رسند، درحالی که نمرات تحصیل و دانش‌ اندوزی پس از مدت مدیدی آشکار می شود و چندان مشخص و معلوم نیست.

 

گاه ممکن است‌ تمایل‌ نوجوان به ادامه تحصیل بر‌ انـتخاب‌ حرفه فایق آید، ولی در هر صورت شک و تردید از بین نمی رود. جوان پانزده ساله ازخود می پرسد: «آیا بهتر نبود بجای تحصیل که موجب شده است چون طفلی مورد حمایت والدین قرار گیرم، کار را‌ انتخاب‌ می کردم؟ آیا در واقع خود را تسلیم تـمایلات پدر و مادر نکرده‌ام؟»

 

بسیاری از نوجوانان هنگامی که به دورۀ‌ دوم دبیرستان می رسند فاقد به عنوان یک فرد بالغ آزمایش کنند و در عین حال از نتیجۀ این آزمایش واهمه دارند. آنچه در اطراف‌ آن ها وجود‌ دارد به‌ مبارزه دعوتشان می کند. نوجوان، چه به تـحصیل ادامـه دهد و چه به کار بپردازد، بخوبی می داند که باید در‌ مقابل امیال والدینش واکنش نشان دهد.

 

احترامی که او برای اولیای خود قائل‌ است‌ و توجهی‌ که به وضـع زنـدگی آن ها دارد در اتخاذ تصمیمش بسیار موثر است. بررسی وضـع زندگی خانوادگی می تواند در تصمیم وی ‌‌دائر بر‌ ادامۀ تحصیل یا رها کردن آن موثر واقع شود. اولیا به آسانی می توانند فرزند خود را‌ که‌ در‌ آستانۀ جوانی است به قبول راه‌ حل هایی که ارائه می کنند وادار سـازند (به ویژه اگر فرزند، احـساساتی باشد): «بـبین‌ پسر جان، البته من میدانم که تو خود میتوانی بخوبی مسائل را درک کنی، ولی‌ به عقیده من بهتر است…»

 

چون‌ دخترها‌ در جمیع جوامع از پسرها آرام تر هستند. فشار وارد بر فرزند دختر از طرف والدین نیز بیش از فرزند پسر اسـت. مـادر آرزوهای برآورده نشده‌اش را در وجود دختر نوجوان خود متجلی می بیند و سعی می کند آنچه را‌ خود می‌خواسته است، دخترش بدست آورد و اصولا به مخیله‌اش خطور نمی کند که ممکن است دخترش طبیعتی کاملا مخالف او داشته باشد. تحصیل و آمـوختن، وظـیفۀ اصلی دخـترها تلقی نمی شود، درحالی که بیشتر اولیا، پسران‌ خود‌ را به ادامه تحصیل تشویق می کنند. البته در جوامع عقب مانده که حقوق و وظائف زن بـه درستی درک نشده این فشار بیشتر دیده می شود.

 

اغلب خانواده‌ها از دختران خود توقع دارنـد کـه پس از رسـیدن‌ به‌ سن بلوغ و حد اکثر پس از اتمام دبیرستان به کدبانوی خانه تبدیل شوند و مادر را از زحمت طاقت‌ فرسای پختن، شستن و غیره مـعاف ‌ ‌کـنند، درحالی که در اجتماعات پیشرفته، زن دوشادوش مرد کار می کند، درس می خواند‌ و در عین‌ حال‌ به کار خانه نیز می پردازد.

 

پسـری کـه تحصیل را به خاطر زندگی مستقل ترک کرده، معمولا به استقلالی که مورد نظرش است نمی رسد. اغلب در خانۀ پدری می ماند و فـقط مبلغی به عنوان کمک خرج به اولیای‌ خود‌ می دهد و‌ به استقلال مادی کاذب دلخوش‌ اسـت‌. وظیفۀ‌ پدر و مادر است کـه بـا کاهش فشار و برداشتن محدودیت ها نوجوان را راهنمایی و تشویق کنند.

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما