با گذر زمان، فرزند آیینه تمامنمای مادر میشود و تمام خوبیها و بدیهای مادر در فرزند اثر مستقیم میگذارد. دوره تاثیرپذیری هرچه بیشتر کودک از مادر تا پنج سالگی وی میباشد و حواس ادراکی و نیز هوش و دیگر قوای وی در این دوره فعال میشود و تحت تربیت مادر قرار میگیرد. پنج سال نخست […]
با گذر زمان، فرزند آیینه تمامنمای مادر میشود و تمام خوبیها و بدیهای مادر در فرزند اثر مستقیم میگذارد. دوره تاثیرپذیری هرچه بیشتر کودک از مادر تا پنج سالگی وی میباشد و حواس ادراکی و نیز هوش و دیگر قوای وی در این دوره فعال میشود و تحت تربیت مادر قرار میگیرد. پنج سال نخست با آن که محدود است، ولی بر تمامی عمر سایه میافکند و میشود این پنج سال را نقشه راه آینده طفل دانست. کودک در این پنج سال در منزل و کنار مادر است و گریز از خانه برای او ممکن نیست و جز از او متاثر نمیشود
اسلام پدر و مادر را مالک فرزند میداند؛ ولی مالکی که امانتی در دست دارد و باید آن را هنگام مرگ خود تحویل مالک اصلی دهد یا ملک را هنگام تکمیل به جامعه عرضه دارد. پدر و مادر، مالک گُلی هستند که وظیفه دارند آن را پرورش دهند و به بهترین صورت، تحویل جامعه دهند و حق چیدن و استفاده از آن گل را فقط برای خود ندارند. حق استفاده از فرزند برای پدر و مادر و همهٔ افراد جامعه هست و فرزند به جامعهای که در آن زندگی میکند و از مواهب آن بهره میبرد نیز تعلق دارد؛ از اینرو نباید فرزند را تک بعدی پرورش داد. اسلام، دین متعادلی است و همانطور که حلم و رحم در آن فراوان و نیز اصل اولی است، تنبیه بدنی را نیز به صورت تبعی و در جای خود میپذیرد.
زن در این نقش، به حقیقت در سمت رهبری کودک قرار می گیرد و تربیت از این دید، نوعی هدایت و رهبری است. مادر در این رهبری مسئولیتی عظیم دارد؛ زیرا با القائات خود در افکار و اندیشه های او و نیز جهت دادن تمایلات و عقاید او، طرز برخوردها، آرزوها، اهداف و جنبه های اخلاقی و اجتماعی آینده او و جامعه را می سازد و زمینه را برای اصلاح یا افساد او فراهم می سازد.
توجه و یا عدم عنایت به رهبری صحیح کودک ممکن است دیدی مثبت یا منفی نسبت به جهان و پدیده های آن به کودک بدهد و او را خوش بین یا بدبین بار آورد. این بسته به هنر مادر و میزان درک و بینش اوست. هنر مادر این است که همگام با رشد کودک، پیش از ورود به هر مرحله، آن گونه که ضروری تأمین نیاز اوست، زیر بازوی او را بگیرد و در هر جا که زمینه را مناسب دید، بذر تربیت را بپاشد. با توجه به اهمیت این رهبری، رهبر فرهنگی کودک نیز مادر است و طفل نخستین گام های موافق با فرهنگ خانواده و اجتماع را از مادر می آموزد.
زبان وسیله بیان اندیشه است و طفل انتخاب کلمات مناسب را از مادر می آموزد. به عبارت زیباتر، کودک نخستین کلمات را از مادر می آموزد، زبان را، که وسیله تفهیم و تفاهم است، از او یاد می گیرد و از طریق او علم و تجارب را فرا می گیرد. در دامان مادر، او جهت فکری خاصی می گیرد که بعدها درصدد دفاع از آن برمی آید. به همین دلیل است که رهبری مادر در دوران کودکی موجب سعادت، و پرورش غلط، موجب اشک و اندوه بعدی اوست.
بانوی خانه میزان و الگوی رفتار، برای اتباع خانواده، بخصوص فرزندان، است. از طریق اوست که شخصیت کودک شکل می گیرد و پایه های اخلاقی کودک گذارده می شود. در خانه ای که مادر، لاابالی، بداخلاق، خشن و غیرقابل تحمّل باشد، امکان داشتن فرزند متعادل بسیار اندک است. او نمونه رفتار و شخصیت است. طرز برخورد، نحوه زندگی، شکل لباس و آرایش، نحوه مصرف، شکل اداره خانه، صبر و حوصله او، شیوه مقابله با اضطراب و هیجان و کنترل احساسات او، ذکر خدا و ایمان به هدایت و عبادت او، همه رفتارها و حالات او، میزان و الگوی فرزند هستند. عبادت و شیوه اجرای آن، اهتمام به اوقات عبادات و توجه به انجام درست آن ها، انتخاب مناسب مکان عبادت و سایر موارد این چنینی از جمله موارد انتقال فرهنگی دینی به کودکان هستند که مادر خود به عنوان یک الگو آن ها را برای کودک مطرح می کند.