زمانی که کودک از مادر خود جدا میشود، هیچکس نمیتواند او را آرام کند، مگر یک مربی صبور، دوست داشتنی و آرام که با عشق خود جایگاهی خاص برای کودک ناآرام و دلتـنگ مـیسازد. اینگونه است که احساس میشود یک مربی، بزرگترین و حیاتیترین وظیفۀ ممکن را به عهده دارد. وظیفهای که میتواند به آرامش […]
زمانی که کودک از مادر خود جدا میشود، هیچکس نمیتواند او را آرام کند، مگر یک مربی صبور، دوست داشتنی و آرام که با عشق خود جایگاهی خاص برای کودک ناآرام و دلتـنگ مـیسازد. اینگونه است که احساس میشود یک مربی، بزرگترین و حیاتیترین وظیفۀ ممکن را به عهده دارد. وظیفهای که میتواند به آرامش یک انسان دیگر منجر شود. بدین سبب ضروری است که مـربی در ایـن ارتـباط ویژگیهای خاصی را در خود پرورش دهد.
اولیـن چـیزی کـه کودک در یک ارتباط حضوری به آن توجه میکند، چهرۀ مربی است. برای کودکان، صمیمی بودن و آشنا بودن چهره بسیار مهم اسـت. مـربی بـاید سعی کند که با چهرۀ خود به کـودک نـشان بدهد که مشتاق اوست و او را دوست دارد. اینگونه است که چهرۀ مربی آرام و دوست داشتنی میشود. این برخورد موجب میشود کـه کـودک عـناصر آشنا در چهرۀ مربی ببیند و جذب وی شود. (فراموش نکنید که در قـدم اول کودکان جذب مربیان خود میشوند و سپس به کلاس علاقه پیدا میکنند.)
ذکر این نکته نیز ضروری است کـه کـودکان بـهراحتی میفهمند چه نگاهی صمیمی و چه نگاهی مصنوعی است. کودکان همیشه مـجذوب لبـخندهای مصنوعی ما نمیشوند یا با حرفهای به اصطلاح محبتآمیز ما که فاقد حس و عاطفه است بـه کـلاس نـمیآیند. چیزی که کودک در نگاه مربی به دنبال آن است، صداقت و یکی بودن مـربی بـا کـودک است. اگر مربی، کودکان را عمیقا دوست نداشته باشد یا اگر نتواند عمق علاقهء خـود را بـه آن ها نشان بدهد، هرگز کودکان جذب او و کلاس او نمیشوند.
عشق به کودکان و به کاری که بـرای آن ها انجام میشود، مهمترین خصوصیتی است که یک مربی کودک باید آن را دارا باشد. اگر مـا کودک را دوسـت داشته باشیم میتوانیم او را درک کنیم، تحمل کنیم، بفهمیم و به او یاری برسانیم. تنها چیزی کـه مـیتواند مشکل کودک تازه وارد و دلتنگ را حل کند، عشق و علاقۀ مربی است. وقتی مربی بـه کـودکان عـلاقه داشته باشد همه چیز ذوب میشود، چون عشق سیال است و خودش راهها و روشهای گوناگون را به مـربی نـشان میدهد. کودکان معمولا در کلاسهایی مشکل دارند که مربی هنوز خودش و کارش را قـبول ندارد و هـمین حس عدم اعتماد و امنیت به کودکان نیز منتقل میشود. بدین خاطر بیش از هر چیز مـربی بـاید خـودش پذیرای قلبی کودکان باشد تا کودکان بتوانند احساس امنیت را به دست بـیاورند.
جـدا از داشتن چهرۀ آرام و دوستداشتنی، کلمات و جملاتی که مربی به کار میبرد، بسیار مهم است. هیچچیز بـه انـدازۀ راحت صحبت کردن و طبیعی بودن نمیتواند تأثیر گذار باشد. بعضی از مربیان فـکر مـیکنند که اگر مثل کودکان صحبت کنند و صـدایشان را کـش و قوس بـدهند،کودک خوشش میآید. درحالیکه کودکان این شـیوه را نـمیپسندند و فکر میکنند که بزرگترها آنها را مسخره میکنند. کودک وقتی میبیند که مربی بـا او سـاده، راحت، صمیمی و در عینحال جدی صـحبت مـیکند،احساس مـهم بـودن مـیکند.
کودکان از اینکه از طرف مربی خود نـوازش شـوند بسیار لذت میبرند. میتوان به راحتی کودک تازهوارد را در آغوش گرفت، به سـر،دسـت یا بدن او دست کشید و وی را لمس کـرد. در اولین دیدار،لمس کـردن کـودک را فراموش نکنید. کودکان از اینکه از طـرف مـربی خود نوازش شوند بسیار لذت میبرند. میتوان به راحتی کودک تازه وارد را در آغوش گـرفت، بـه سر، دست یا بدن او دسـت کـشید و وی را لمـس کرد. این شـیوه یـعنی در آغوش گرفتن و لمس کـردن، بـه تبادل انرژی یاری میرساند و فرصتی را فراهم میکند تا کودک آرامش و آسایش را در آغوش مربی احـساس کـند.
مربیان بسیاری هستند که با اسـتفاده از ایـن شیوه تـوانستهاند حـتی سـختترین کودکان را به کلاس جـذب و با آنها ارتباط برقرار کنند. برای خود مربی نیز این شیوۀ ارتباط بسیار مفید اسـت، چـرا که میتواند اضطراب، ترس، تب یـا وحـشت کـودک را درک کـند و بـه او کمک کند تـا آرام تر شود.
فقط فراموش نکنید که کودک لحظۀ بسیار سختی را میگذراند، چرا که او احساس طردشدگی دارد و خود را در کـنار کـسانی مـیبیند که تا به حال آنها را ندیده اسـت یـا آن ها را جـزیی از خـانوادۀ خـود نمیداند. بدین خاطر بد نیست به کودکی که بسیار بیتاب است کمی هم اجازۀ گریه کردن بدهید. بعضی وقتها باید به کودک اجازه داد تا به راحتی احساس خـود را ابراز کند.
در این حالت میتوان روی یک صندلی نشست، کودک را در آغوش گرفت و از او خواست که اگر دوست دارد برای مادر خود گریه کند. این بی عدالتی است که به کودک جداشده از پدر و مادر خود اجـازۀ گـریه کردن ندهیم یا فکر کنیم که گریۀ او اتفاق غیر قابل قبولی است. این حرف هم بدین معنی نیست که کودک را در گوشهای رها کنیم و بگذاریم تا برای خودش گریه کند، بـلکه هـمانطور که تأکید شد در لحظههای خاص و در آغوش مربی،کودک اجازۀ گریه کردن دارد.
با این حال بسیاری از مربیان خوب و خلاق را دیدهایم که از گریه کردن کـودکان بـسیار غمگین میشوند. حتی مربیانی را دیـدهایم کـه تحمل گریۀ کودک را ندارند و به شیوههای مختلف سعی در آرام کردن او دارند و از کلمات، جملهها و وعده و و عید هایی استفاده میکنند که به نفع کودک نیست.
بهطور حتم مـربیانی را دیـدهاید که برای ساکت کـردن کـودک میگویند: «الان مادرت میآید، میروم به مادرت زنگ میزنم تا زود بیاید، اگر گریه نکنی مادرت برای تو یک عروسک میخرد، مادرت رفته آمپول بزند و…»
هرکدام از این حرفها بیشتر کودک را نگران مـیکند. ازآنجا که تصمیم گرفتهایم با کودک صادق باشیم، بهترین کار این است که حقیقت را با او در میان بگذاریم.