کودکان كينه‌ورز

علل بروز رفتارهای کینه توزانه در کودکان، الگوگیری و مدل سازی از اطرافیان است. آدم‌هاي كينه‌ورز بيشتر از آن كه به ديگران آسيب برسانند، خودشان را آزار مي‌دهند. كينه‌ورزي شبيه زنداني است كه فرد را اسير مي‌كند. عقده‌ها، گره‌هاي رواني، كينه‌هاي دروني و… شبيه زندانبان فرد مي‌شوند. فرد در تمام مدت دچار بودن به اين […]

علل بروز رفتارهای کینه توزانه در کودکان، الگوگیری و مدل سازی از اطرافیان است. آدم‌هاي كينه‌ورز بيشتر از آن كه به ديگران آسيب برسانند، خودشان را آزار مي‌دهند. كينه‌ورزي شبيه زنداني است كه فرد را اسير مي‌كند. عقده‌ها، گره‌هاي رواني، كينه‌هاي دروني و… شبيه زندانبان فرد مي‌شوند. فرد در تمام مدت دچار بودن به اين احساس‌ها، تا زماني كه بهبود پيدا ‌كند، عذاب مي‌كشد و در درازمدت اين احساسات سبب رفتارهاي خشونت‌‌آميز، هنجارشكن و گاها بسيار خطرناک و آسيب‌رسان مي‌شود.

 

در اين شرايط فرد كينه‌ورز بيشترين آسيب را به خودش مي‌زند و نهايتا بازنده اين اتفاق هم خودش است. زمانی که کودک رفتارهای کینه توزانه و عدم بخشش را از خود نشان می دهد، وظیفه ی والدین این است که بخشندگی را به صورت غیر مستقیم نمایش داده و آثار مطلوب آن را ظاهر کنند.

 

برخی افراد کینه ای هستند و برخی دیگر نه

اینکه چرا برخی افراد کینه ای هستند و برخی نیستند، مستقیما به بحث تربیت بازمی‌گردد. کینه اکتسابی است؛ یعنی هیچ نوزادی به صورت مادرزادی این حس را با خودش نمی آورد بلکه از راه تربیتی حاصل می شود؛ یعنی ممکن است فردی در زندگی اش سرزنش شده باشد و در سنین 3 تا 5 سالگی که حسادت رشد میکند و باید به شیوه ای درست برطرف شود، این امر به توسط والدین به درستی انجام نگرفته باشد و آنان به درستی حسادت را در فرزندشان برطرف نکرده باشند؛ بنابراین این حس که در وجود فرد باقی مانده است یا تبعیض هایی که والدین بین فرزندان قائل میشوند و حتی تحقیر فرد، روگردانی والدین از کودک، تنبیهات بدنی و …. میتوانند موجب ایجاد حس کینه در فرد شوند؛ یعنی وقتی فرد از مسئله ای آزرده باشد، آن را تبدیل به عقده های فروخورده کرده و آن را با خودش حمل میکند، این حس در وجودش ریشه میدواند.

 

در کودکی اعتراض، خشم و … بارزتر نشان داده می شوند، اما در بزرگسالی این گونه نیست و ما ناچاریم برخی احساساتمان را پنهان کنیم؛ چون یکی از مکانیزم های دفاعی ما این است که در مقابل دیگران نقاب بزنیم. در کودکی نقابی وجود ندارد و کودک، بی پروا و راحت احساساتش را نشان می دهد. در واقع کودک خودش است، رهاست، او گریه می کند، فریاد می کشد، اما به مرور یاد میگیرد باید نقاب بزند؛ چون زشت است که همه احساساتش را به راحتی نشان بدهد؛ به همین دلیل فرو دادن خشم که یکی از آن احساسات است، کم کم به کینه تبدیل می شود.

 

عوامل پدید آورنده:

  • نبودن یک شیوه تربیتی صحیح در خانواده،
  • کمبود محبت و مهربانی نسبت به کودک،
  • وجود درگیری و تضاد در خانواده،
  • احساس مظلومیت و تحقیر توسط کودک،
  • بیماری روانی،
  • احساس رعایت نکردن حقوقش توسط دیگران،
  • تنبیه و سخت گیرهای شدید،
  • وجود بغض، غم و اندوه درونی،
  • وجود غرور، خودپسندی در کودک،
  • تحمل فقر، رنج و محرومیت،
  • عدم ارضای نیازهای اساسی کودک،
  • مطرود و منزوی شدن از جمع.

 

ارتباط کینه توزی با وسواس فکری

کینه و وسواس فکری وجه مشترکی دارند و آن، تکرار افکار منفی است. فرد کینه ای در اوقات فراغتش به افکار منفی که در مورد ناراحتی از دیگران است، میپردازد. او صدای احساسش را بزرگ میکند. در افراد وسواسی دغدغه یک فکر مدام می آید و میرود که البته در کینه هم همینطور است. همین که فرد یک جا مینشیند، یادش می افتد که فلانی به من بدی کرد. اگر فردی در مورد ناراحتیش از دیگران صحبت کند، خیلی بهتر است؛ اما بیشتر وقت ها این صدا در ذهن فرد طنین میندازد و فرد در افکارش ناراحتی از دیگران را مدام تکرار می کند و همین گفت و گوی ذهنی و بیرون نریختن ناراحتی ها، مشکل او را دو چندان میکند.

 

تدوام کینه گاهی می تواند موجب وسواس شود، در وسواس فکری تعادل هورمون های مغز به هم می ریزد. گاهی بر هم خوردن تعادل هورمون های مغزی موجب بیماری روانی میشود و گاهی برعکس، یک بیماری روانی ممکن است تعادل هورمون های مغزی را به هم بریزد که میتوان گفت این، یک رابطه دوسویه است. کینه موجب ناراحتی قلب و عروق، ناراحتی گوارش و معده و حتی منجر به اختلال در تنفس میشود و در نهایت روی کارکرد مغز تاثیر منفی می‌گذارد. برای رهایی از این تاثیرات منفی باید هر مسئله ای در جای خودش حل شود، حالا یا منجر به بخشش شود یا کنار گذاشته و پرونده آن بسته شود.

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما