رسانههای جمعی بر کودکان و نوجوانان اثر بسیاری دارند. ژان کازنو، یکی از جامعهشناسان معروف در حوزه ارتباطات، معتقد است در دنیای امروز، رسانهها اولین منبع جامعهپذیری هستند… دیگر دورهای که خانواده، مدرسه، دوستان و… در این رابطه نقش داشتند، گذشته و در حال حاضر رسانهها حرف اول را در این زمینه میزنند. اگر قرار […]
رسانههای جمعی بر کودکان و نوجوانان اثر بسیاری دارند. ژان کازنو، یکی از جامعهشناسان معروف در حوزه ارتباطات، معتقد است در دنیای امروز، رسانهها اولین منبع جامعهپذیری هستند…
دیگر دورهای که خانواده، مدرسه، دوستان و… در این رابطه نقش داشتند، گذشته و در حال حاضر رسانهها حرف اول را در این زمینه میزنند. اگر قرار به انتخاب هم باشد، کودکان و نوجوانان معمولا رسانهها را بر آنچه در خانواده به آنها دیکته میشود، ترجیح میدهند. نوجوانهای امروز از رسانهها الگو میگیرند؛ مثلا پسرها از قهرمانان ورزشی که مسابقههای آنها را تماشا میکنند و دخترها از هنرپیشه فیلمها. والدین نمیتوانند نوجوان را به پذیرش ایدهها و باورهای خودشان محدود و وادار کنند و از آنجا که نقش رسانهها نیرومند است، گفتههای پدر و مادر شاید در کوتاهمدت موثر باشد ولی در درازمدت، نه.
در چنین شرایطی باید رسانهها و تاثیر و قدرت آنها را بپذیریم. والدین باید نقش حاکم بودن و حاکمیت مطلق را کنار بگذارند و نقش رسانهها را در زمینه تربیت کودکان و نوجوانان بپذیرند ولی نقش نظارتی خود را تقویت کنند. به عبارت دیگر، آنها باید به بچهها مهارت چگونه استفاده کردن از رسانه و تعامل با رسانهها را یاد بدهند. اینکه سعی کنیم نوجوان را از رسانهها دور کنیم، در عمل ممکن نیست.
● آموزش استفاده از رسانه
اگر بخواهیم شیوهای درست را در پیش بگیریم، باید با زبان خودشان با نوجوانها صحبت کنیم و خود را در شرایط و موقعیت آنها قرار دهیم اما متاسفانه حتی در رسانهها میبینیم افرادی که سن بالایی دارند، در مورد شرایط زندگی نوجوانهای ۱۶-۱۵ساله صحبت میکنند! نمیگویم این صحبتها بد است اما واقعی نیست. نوجوان میخواهد از زبان کسی در مورد شرایط و احساساتش بشنود که مانند او
و در شرایط سنی خودش است و موقعیت او را درک میکند ولی وقتی کسی را میبیند که فاصله سنی زیادی با او دارد و در مورد نوجوانی حرف میزند، نمیتواند ارتباط مناسبی برقرار کند. رسانهها باید سعی کنند نوجوانها را درک کنند و با شناسایی مشکلهای واقعیشان، راهحلهای عملی و منطقی به آنها ارائه دهند.
● همدلی برای تربیت
مهمترین مسالهای که در تربیت به آن نیاز داریم، «همدلی» است. رسانه باید با نوجوان همدلی کند و تا زمانی که این همدلی اتفاق نیفتد، تربیت شکل نمیگیرد. نوجوانان امروز به حرفهای پدر ومادر به دقت گوش و حتی آنها را تایید میکنند ولی در واقع به آنچه میشنوند، عمل نمیکنند و کاری که انجام میدهند، براساس آنچه از رسانهها آموختهاند، است. آنها برداشت پدرومادر از مسائل را قبول دارند اما واقعیت را در رسانهها میبینند. توجه به این مساله بسیار مهم است زیرا نوجوانان فکر میکنند بین خودشان و اطرافیانشان که برای تربیت آنها سعی میکنند، فاصله وجود دارد یا افقهایی را میبینند که دیگران نمیبینند.
«ذوب افقها» یکی از اصطلاحات مهم در حوزه ارتباطات است؛ به این معنی که باید افقها را از بین ببریم و خودمان را جای فرد مقابل(نوجوان) بگذاریم و ببینیم اگر ما چنین مشکلی داشتیم یا در وضعیت مشابه او قرار میگرفتیم، چه میکردیم. البته منظور این نیست که خیلی ایدهآلیستی و تخیلی به موضوع توجه کنیم چون ما را از واقعیت اصلی دور میکند.
● تاثیر ۱۰ برابری رسانهها
علاوه بر اینها، نباید در تربیت نوجوانها، توقع تحول ناگهانی داشته باشیم. تربیت یک فرایند تدریجی و درازمدت است بنابراین به زمان نیاز دارد و باید با واقعیتها همگام باشد. اگر رسانهها هم بتوانند بر واقعیتها تاکید و تمرکز کنند، شرایط را آنگونه که هست به تصویر بکشند و به تدریج با فرد جلو بیایند، موفق خواهند بود ولی اگر بیش از این انتظار داشته باشند، هم رسانهها ناکام میمانند و هم فرایند تربیت دچار اختلال میشود. امروزه اعتقاد بر این است که رسانهها بیش از ۱۰ برابر خانواده روی نوجوانها تاثیرگذارند بنابراین والدین نمیتوانند چشمان خود را بر این حقیقت ببندند و بگویند در خانواده حصاری برای فرزندان ایجاد و آنها را مصون میکنیم و کاری به رسانهها نداریم. با این روش، فرزند تربیت درستی پیدا نخواهدکرد زیرا بعد از اینکه نوجوان بزرگتر و وارد جامعه میشود، با واقعیتهایی روبرو خواهدشد که با آنچه در خانواده به او گفته شده، متفاوت است و چون آموزش کافی ندیده است و آگاهی کافی ندارد، در برخورد با این واقعیتها دچار مشکل میشود.
● شکاف نسلی یا تفاوت نسلی؟
این روزها در مورد شکاف نسلی زیاد میشنویم ولی من معتقدم باید بگوییم «تفاوت نسلی» چون شکاف بین نسلها وجود ندارد. در واقع در این مورد بزرگنمایی میشود و والدین چون میبینند فرزندانشان متفاوت عمل میکنند، فکر میکنند که کاملا از آنها جدا شدهاند در حالی که اینطور نیست. نوجوانها متفاوت هستند اما از پدر و مادر جدا نشدهاند؛ آنها در دنیایی متفاوت از ما دوران نوجوانیشان را میگذرانند و حق دارند رفتاری متفاوت داشته باشند. نکته کلیدی این است که
پدر و مادر باید به فرزند خود نزدیک شوند. امروزه اینکه توقع داشته باشیم بچهها مطابق الگوی والدین رفتار کنند، دیگر کارایی ندارد و پدر و مادر باید سراغ فرزندان خود بروند و همراه آنها شوند. دلیل آن هم کاملا روشن است؛ فرزندان ما، حتی بچههای کوچک امروزی نسبت به بزرگسالان، آگاهی و اطلاعات زیادی دارند. آنها از چیزهایی اطلاع دارند که در گذشته پدرومادرهایشان اطلاعی دربارهشان نداشتهاند، با ابزارهایی سروکار دارند و مهارتهایی دارند که پدر ومادرشان در سن آنها چنین ابزارها و مهارتهایی را نمیشناختند بنابراین به خود حق میدهند اطلاعاتشان را در زمینههایی برتر از پدر ومادر بدانند. یادگیری این مهارتها هم از طریق رسانهها بوده است و خود این یک نوع وابستگی بین نوجوانها و رسانه ایجاد میکند.
● رسانه امروز و دیروز قابل مقایسه نیستند
در دنیای امروز وقتی میگوییم رسانه یا مدیا، منظور فقط رادیو، تلویزیون و روزنامهها و مجلهها نیست. مفهوم رسانه بسیار گسترده است و حتی به اینترنت و… محدود نمیشود. حتی فایلهای صوتی و پیامکها هم نوعی رسانهاند. امروزه حتی داشتن گوشی تلفن همراه، یعنی داشتن یک رسانه قوی که میتواند روزانه از طریق تماسها، پیامکها، فایلهای ارسالی و آنچه نوجوان در آن میخواند و میشنود، روی او تاثیر بگذارد. پس بچههای ما در دنیایی زندگی میکنند که «تکثر رسانهای» داریم و کار خانواده این نیست که دسترسی او را به این رسانهها محدود کند. اصلا تصور کنیم پدرومادری چنین تواناییای داشتند، این کار اصلا منطقی و امکانپذیر نیست. تنها راه ممکن، همراهی و کمک به فرزند نوجوان برای آموختن مهارتهای لازم استفاده درست از رسانههاست. البته رسانهها هم باید واقعگرا باشند و حرفهای منطقی برای تربیت نوجوانها بزنند. آنها باید سعی کنند خود را با زندگی روزمره این گروه سنی هماهنگ کنند. نوجوان نیاز عاطفی زیادی دارد و اگر این نیاز از طریق رسانه پاسخ داده نشود، حتما منابع دیگری برای کسب اطلاعات پیدا میکند که برایش مشکلساز خواهدشد.
● نقش مهم رسانه در آینده نوجوان
والدین در بیان خیلی از مسائل مثل موضوعات عاطفی، جسمی و جنسی به نوجوان محدودیت دارند و نمیتوانند به راحتی درباره آنها صحبت کنند و حریم اخلاقی برایش در نظر میگیرند. در این موارد نقش رسانه بسیار واضح است چون بچهها مطالبی را از آنها میآموزند که باعث میشود روشهای خاصی در زندگیشان ایجاد شود. پس رسانهها میتوانند در تربیت نوجوان نقش مکمل داشته باشند به شرطی که شیوه درست استفاده از آنها را آموخته باشند و والدین نوجوان را بهعنوان یک فرد بالغ که درک و تشخیص درستی از مسائل دارد، بپذیرند. رسانهها هم باید احترام کافی برای نوجوان قائل باشد.
نمیتوان آنچه در کلیشه فضای ذهن خودمان جریان دارد، در شرایط زمانی فعلی و برای فرزندمان به کار بریم. در دنیای امروز، نهتنها باید مهارتهای کلامی و رفتاری را در نوجوان تقویت کنیم بلکه باید مهارت اطلاعاتی و ارتباطی را هم در او تقویت کرد. دنیای امروز، دنیای ارتباطها و اطلاعات است پس در تربیت بچهها دیگر کافی نیست که بگوییم مثلا چطور غذا بخورند یا با بزرگترها چگونه رفتار کنند. اینها ضروری و جزو بدیهیات است اما کافی نیست ولی پدر ومادرها با خیلی از مهارتهای اطلاعاتی و ارتباطی آشنا نیستند که بخواهند آن را به فرزندشان بیاموزند و این کار رسانههاست. رسانهها به بچهها یاد میدهند چطور این مهارتها را در خود پرورش دهند، چطور با دیگران ارتباط برقرار کنند، نیازهای خود را بیان کنند، درست را از غلط تشخیص دهند و چگونه وقتی در موقعیتهای سخت قرار میگیرند، بتوانند بر مشکلات غلبه کنند.
امروزه حضور و تاثیر جامع و کامل رسانهها انکارناپذیر است و هیچ چیزی هم مانع آن نخواهد شد و پیشبینی میشود این حضور روزبهروز پررنگتر شود. هر چقدر از نظر زمانی جلوتر برویم و ابزارهای تازهای اختراع شود و شرایط تازهای به وجود آید، قدرت رسانهها نیز بیشتر خواهد شد بنابراین تاثیرگذاریشان هم بیشتر خواهد شد.
منبع: آفتاب