اکتبر 17
بازدید : 1263
نظرات : بدون دیدگاه
الگوهای تربیت

اگر چه در تربیت انسان، عوامل مختلفی تأثیرگذار هستند و هر یک به نوعی در شکل‌دهی شخصیت او نقش ایفا می‌کنند، اما تأثیر الگوهای انسانی در تربیت بسیار حایز اهمیت است. در این مقاله به بررسی برخی از این نوع الگوها می‌پردازیم و نقش هر یک را در تکامل دینی و اخروی انسان یادآور می‌شویم. […]

اگر چه در تربیت انسان، عوامل مختلفی تأثیرگذار هستند و هر یک به نوعی در شکل‌دهی شخصیت او نقش ایفا می‌کنند، اما تأثیر الگوهای انسانی در تربیت بسیار حایز اهمیت است. در این مقاله به بررسی برخی از این نوع الگوها می‌پردازیم و نقش هر یک را در تکامل دینی و اخروی انسان یادآور می‌شویم.

فهرست مندرجات
۱ – خانواده
۲ – معلمان
۳ – دوستان
۳.۱ – اهمیت دوست‌یابی در تعالیم اسلامی
۴ – چهره های ورزشی و هنری
۵ – حاکمان
۶ – عالمان دین
۷ – امامان معصوم(علیهم السلام)

 

خانواده
با توجه به آن که کودک چند سال نخست زندگی خود را در محیط خانه با پدر و مادر و سایر افراد خانواده سپری می‌کند، به طور قطع هر آن‌چه را که از آنان می‌بیند الگوبرداری می‌کند و خصوصیات اخلاقی، عقیدتی، شخصیتی و دیگر گرایش‌ها را از آنان می‌آموزد. این‌که مردم در قضاوت‌های خود، رفتارهای مختلف کودک را به حساب پدر و مادر کودک می‌گذارند، حاکی از واقعیتی است که از مطالعات فراوان به دست آمده است. [۱]
پدر و مادر اولین و آشناترین چهره‌هایی هستند که کودک با آنها برخورد می‌کند. به تدریج به موقعیت حساس پدر و مادر و نیاز شدید خود به آنان پی می‌برد و متقابلاً به آنان علاقه‌مند می‌گردد و به همین جهت والدین خود را بهترین و خیرخواه‌ترین و با نفوذترین اشخاصی می‌داند که می‌توانند آنان را سرمشق یا الگوی زندگی قرار دهند و از رفتارشان پیروی نمایند. [۲]
قرآن بر نقش کلیدی پدر و مادر توجه داشته و در آیاتی چند به این مسأله پرداخته است. حضرت نوح با اشاره به نقش والدین به خداوند عرضه می دارد: «وَ لاَ یَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا [۳] اینان جز فاجر و کافر نمی‌زایند.» به این معنا که نتیجه تربیتی قوم نوح جز فرزندانی با این خصوصیات نیست.
بنابراین، خانواده در سازندگی یا ویرانی شخصیت کودک و نوجوان نقش اساسی دارد و کودک از محیط خانواده اوصافی چون: زبان گفتار، آداب معاشرت، محبت و مهرورزی به دیگران، قاطعیت و اقتدار و انضباط را می‌آموزد.
بعد از پدر و مادر، برادران و خواهران هستند که در خانواده بیشترین تأثیر را بر روی طفل می‌گذارند، به ویژه زمانی که طفل دارای برادر یا خواهری بزرگ‌تر بوده و تفاوت سنی‌شان نیز زیاد باشد. خواهر بزرگتر برای کودک نقش مادر، و برادر بزرگ‌تر نقش پدر را ایفا می‌کند. کودک برای دور ماندن از شر آن‌ها و نیز همرنگ ساختن خود با ایشان، سعی می‌کند رفتار خود را براساس خواسته آنها تطابق دهد. [۴]
از این رو، چنان‌چه والدین بتوانند فرزند بزرگ‌تر را خوب تربیت کنند، تقریباً در تربیت بقیه بچه‌ها موفق‌ترند زیرا فرزند بزرگ‌تر نسبت به کوچکتر نقش الگویی دارد و در تربیت و سازندگی کوچک‌تر تأثیر به سزایی دارد.
بنابراین ریشه اخلاق و رفتار انسان از خانه است و به همین نظر از میان نهادهای متعدد اجتماعی خانواده اهمیت بیشتری در تربیت کودک دارد. [۵]

 

معلمان
پس از والدین و اعضای خانواده، مربیان و معلمان و اعضای مدرسه بیشترین تأثیر را در تربیت کودکان دارند. کودکان در سنین پایین تحت تأثیر والدین خود هستند، اما وقتی وارد مدرسه می‌شوند از معلمان خود اثر می‌پذیرند. معلمان باید بدانند که افکار، رفتار و گفتار آنان سرمشق دانش آموزان است.
معلم بعد از پدر و مادر بانفوذترین افراد، در امر تربیت کودک و نوجوان است. دانش‌آموزان بویژه دانش‌آموزان دوره ابتدایی، شدیداً تحت تأثیر معلم خود قرار دارند و رفتار او را الگو قرار می‌دهند. معلم با روح و جان دانش‌آموز سر و کار دارد و به همین جهت به عنوان یک الگوی محبوب و مطاع پذیرفته می‌شود. دانش‌آموزان همه اعمال و رفتار معلمان و مدیر و حتی مستخدم مدرسه را زیر نظر دارند و از طرز برخورد آموزگاران با مدیر، معلمان با یکدیگر، معلمان با خدمتکاران مدرسه و معلمان با دانش‌آموزان درس می‌گیرند. [۶]
فضای تعلیم و تربیت زیر پوشش عناصر گوناگونی قرار دارد که همه آن‌ها می‌توانند برای شاگردان، الگو و سرمشق باشند، مانند حیاط مدرسه، فضای کلاس، معلم، مدیر، ناظم، شاگردان و همه پدیده‌هایی که در مدرسه به چشم می‌خورد با شاگردان مدرسه پیوند و تماس دارند. اما هیچ عنصری در مدرسه همانند معلم و به اندازه او نمی‌تواند الگوساز باشد. خواجه عبدالله انصاری می‌گوید: «دود از آتش نشان ندهد و خاک از باد، که ظاهر از باطن و شاگرد از استاد». [۷]
مغز کودک، نوجوان و جوان مانند دوربین عکاسی است. کودکان در دوران کودکی خود از عقل پیروی نمی کنند بلکه تابع احساسات و تقلید هستند. آنان در این سنین قیافه، تُن صدا، بی‌ادبی یا ادب در کلام و بالاخره همه گفتار و کردار بزرگ‌ترها را به طور ناخودآگاه تقلید می‌کنند. از آن‌جا که کودکان بیشتر وقت خود را در خانه و یا مدرسه سپری می‌کنند، پدر و مادر و معلم می‌توانند با کردار و گفتار خود، آنها را تحت تأثیر قرار دهند و شخصیت کودک را بسازند.
جاحظ درباره تقلید شاگرد از معلم می‌نویسد:«عقبة بن ابی سفیان به آموزگار فرزندانش گفت: نخستین وظیفه تو در اصلاح فرزندانم این است که قبلاً خویشتن را اصلاح کنی؛ زیرا چشمان آن‌ها به تو دوخته است و رفتار و کار نیک در نظر آن‌ها، رفتاری است که تو آن را نیک می‌دانی و رفتار زشت از دیدگاه آنها رفتاری است که تو آن را زشت تلقی می‌کنی». [۸]

 

دوستان
گروه دیگری که می‌توانند تأثیر زیادی بر روان کودکان، نوجوانان و جوانان باقی بگذارند، دوستان، معاشران و همسالان می‌باشند. قرآن به نقش این گروه توجه می‌دهد و با یادکرد سخنان افرادی که به جهت دوستی با افراد فاسق و کافر گرفتار آتش دوزخ شده‌اند می‌کوشد تا افراد را ترغیب نماید که در انتخاب و گزینش دوستان دقت لازم را به عمل آورند؛ زیرا همین دوستان هستند که با تأثیرگذاری بر شخصیت آنان خوشبخت و یا بدبخت می‌کنند. گروهی که به جهت دوستی با دوستان ناباب خویش از راه به در رفته اند در قیامت می‌گویند: «یَـوَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَنًا خَلِیلاً؛ [۹]ای کاش فلانی را دوست خود نمی‌گرفتم»
کودک، بخش قابل توجهی از رفتار و کیفیت معاشرتش را از دوستان و معاشران خود نیز می‌آموزد و این تبعیت بدان خاطر است که به تناسب سن همگام با دوستان و اندیشه‌هایش هماهنگ با آنهاست کودکان به کارهای جدید رغبت بسیاری نشان می‌دهند و هنگامی که با آن مواجه می‌شوند سعی می‌کنند از دوستان خود تقلید نمایند. پیداست که هر کودکی دارای روش و منشی خاص است که معمولاً از محیط اجتماعی خود فراگرفته است و کودک دیگر در تماس با او از همان ها پیروی می‌کند. [۱۰]
به بیان دیگر، در کودکان و نوجوانان حالت تشابه جویی و همانندسازی وجود دارند و سعی دارد خود را همانند دیگران به ویژه آنان که مورد علاقه و تأیید آنان هستند بسازند. کودکان تا حدود ۷ سال اول زندگی بیشتر از هر کسی به والدین خود علاقه دارند اما کم کم با ورود به اجتماع، به خاطر تناسب در سن و رفتار و گفتار جذب دوستان و همسالان خود می‌شوند و از آنها تقلید می‌کنند. آنان معمولاً مبانی اخلاقی، ارزش‌های اجتماعی، نظام حکومتی، آداب و رسوم، نوع روابط و نوع اعمال خود را از معاشران می‌آموزند. [۱۱]

 

← اهمیت دوست‌یابی در تعالیم اسلامی
در منابع اسلامی آیات و روایات فراوانی وجود دارد که بیان‌گر تأثیرات ژرف همنشینی با دوستان خوب و بد می‌باشد. در قرآن کریم در مورد هم‌نشینِ خوب فرمود: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لاَ تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا؛ [۱۲]همراه با کسانی باش که هر صبح و شام پروردگارشان را می‌خوانند و خشنودی او را طلب می‌کنند و نباید به خاطر پیرایه‌های زندگی دنیا چشمان تو از آنان منصرف شود.»
و یا در مورد دوری گزیدن از غافلان می فرماید: «فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّی عَن ذِکْرِنَا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا؛ [۱۳] پس تو نیز از کسی که از (سخن) ما رویگردان می‌شود و جز زندگی دنیا را نمی‌جوید، اعراض کن.»
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) در این باره می‌فرماید: «ألْمَرءُ علی دینِ خلیله؛ [۱۴] آدمی تحت تأثیر رفیق خودش است.»
از حضرت سلیمان(صلی الله علیه وآله) روایت شده که ایشان فرمودند: «لا تَحکُمُوا علی رَجُل بشیء حَتّی تَنْظُرُوا إلی مَنْ یُصاحِبْ فَانَّما یُعرف الرَّجُلُ بِاَشکاله و أقرانه و یُنسَبُ إلی أصحابِه و أخلانِهِ؛ درباره کسی به نیکی یا بدی قضاوت نکنید تا رفقایش را ببینید چه آن‌که آدمی از امثال و اقرانش شناخته می‌شود و به صفات همنشینان و دوستان صمیمی‌اش توصیف می‌گردد.» [۱۵]
ائمه اطهار و معصومین(علیهم السلام) نیز طی سخنان خود، خطرات رفاقت‌های گمراه کننده را خاطرنشان کرده و پیروان و یاران خود را از همنشینی با افراد فاسد و تبه‌کار بر حذر داشته‌اند. امام علی(علیه السلام) در نامه ۶۹ نهج البلاغه به حارث همدانی توصیه کرده‌اند: «از رفاقت با کسانی که افکارشان خطا و اعمالشان زشت و ناپسند است بر حذر باش! همانا دوست را به وسیله دوستش می‌شناسند». [۱۶]
همسالان از راه‌های منحصر به فرد و عمده‌ای در شکل‌گیری شخصیت، رفتار اجتماعی، ارزش‌ها و نگرش‌های یکدیگر دخالت دارند. کودکان از طریق سرمشق دهی، اعمال قابل تقلید، تشویق یا تنبیه، پاسخ‌های خاص و ارزشیابی فعالیت‌های یکدیگر و بازخوردی که به هم می‌دهند، در یکدیگر تأثیر می گذارند. [۱۷]
در حقیقت، علت اساسی گرایش شدید کودکان نسبت به همدیگر را باید در «مشابهت» جستجو کرد. فلاسفه در این باره می‌گویند: «مشابهت»، علت جذب و دوستی و عشق است و شاعر در این باره گفته است:
کبوتر با کبوتر، باز با باز ••• کند همجنس با همجنس پرواز [۱۸]
چه بسا کودکانی که در خانه تربیت نیکو پیدا کرده‌اند؛ ولی در مدرسه و در نزد معاشران و دوستان فاسد و بداخلاق دچار انحراف شده‌اند. بسیاری از کج خلقی‌ها، انحراف‌ها و ناسازگاری‌ها براساس تأثیری است که دوستان و معاشران فرزندان ما، در مدرسه یا محیط خارج بر آنها گذارده‌اند. از این رو، نظارت بر معاشرت کودکان بسیار ضروری می‌نماید.

چهره های ورزشی و هنری
در عصر حاضر که نگاه جوانان و نوجوانان و حتی بزرگ‌سالان به طور گسترده‌ای به مقوله هنر و ورزش دوخته شده است به یقین از نقش مهم و تأثیرگذار این طیف وسیع نمی‌توان غافل بود.
جوانان و نوجوانان با علاقه‌ای که به هنرپیشه یا بازیکن ورزشی خاصی دارند به طور مستقیمی تحت تأثیر رفتارهای دیگر او نیز قرار گرفته و از آن‌ها الگوگیری می‌نمایند. نظر به اهمیت این عنصر مهم تربیتی است که اکنون سردمداران تهاجم فرهنگی توجه خود را به این حوزه معطوف نموده و بسیاری از اهداف خود را در قالب هنر و شخصیت‌های ورزشی پیاده می‌کنند.
امروزه به روشنی بسیاری از جوانان را شاهدیم که در سخن گفتن، مدل لباس و مو، نحوه رفتار و… به طور مستقیمی تحت تأثیر این چهره قرار گرفته‌اند.
از این رو برنامه ریزی و سرمایه گزاری جهت اصلاح و تهذیب و تربیت شایسته این گروه می‌تواند نقش مهمی در الگوسازی ویژه جوانان و نوجوانان داشته باشد.

 

حاکمان
الگو شدن در اخلاق و عمل و نقش اساسی آن در تربیت، دایره‌ای وسیع دارد، که از جمله آن‌ها می‌توان حاکمان و مسؤولان حکومتی را نام برد.
اگر مجریان و مسؤولان حکومت، مردمانی صالح و متعهد باشند، از باب «النّاس، علی دین مُلُوکِهِم» مردم به تدریج اصلاح می‌شوند، ولی چنانچه آنان در تربیت و مراقبت از نفس خود سستی کنند و به دنیاگرایی روی آورند، آرام آرام جامعه نیز لباس صلاح را از تن بیرون کرده و رو به تباهی خواهد گذاشت. آنگاه نصیحتناصحان بی اثر می‌ماند و صالحان امت تضعیف و منزوی می‌گردند و افراد ناشایست و تهی از ارزش های انسانی میدان‌دار خواهند شد. [۱۹] قرآن با اشاره به سرنوشت خفت‌بار قوم فرعون به نقش تأثیرگذار حاکمان اشاره داشته و می‌فرماید: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ…؛ [۲۰]
فرعون قومش را خوار و سبک شمارد و آنان وی را پیروی و اطاعت کردند.» همین اطاعت و پیروی از حاکمان فاسد است که جامعه و تمدن ایشان را به فساد کشانید و در نهایت خود نیست و نابود شدند.
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در این مورد می فرماید: «فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلاّ بِصَلاحِ الُولاةِ؛ پس رعیت اصلاح نمی‌شوند، جز آن‌که زمامداران اصلاح گردند». [۲۱]
و یا در فرازی دیگر فرموده: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ للنّاسِ إماماً فَلْیَبْدَأ بِتَعْلِیمِ نَْفسِهِ قَبْلَ تَعْلِیم غَیْرِهِ، وَلْیَکُنْ تأدیُبُه بسیرتِهِ قَبْلَ تَأدیبِهِ بِلسانِهِ و مُعَلِّمُ نَفْسِهِ و مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالاْجلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ و مؤدّبِهِم؛ آن‌که خود را پیشوای مردم سازد، پیش از تعلیم دیگری باید به ادب کردن خویش بپردازد، و پیش از آن‌که به گفتار تعلیم فرماید، باید به کردار ادب نماید، و آ۲نکه خود را تعلیم دهد و ادب اندوزد، شایسته‌تر به تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.» [۲۲]
این موضوع در حکومت‌های دینی که متولیان، زمامداران آن اهل دین می‌باشند، از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار است. چرا که صلاح و فساد جوامع به شدت متأثر از عملکرد اینان می‌باشد. [۲۳]
از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) روایت شده است که: «صِنْفانِ مِن أُمَّتی إذا صَلُحَا صَلُحَتْ أُمَّتی، و إذا فَسَدا فَسَدَتْ أمَّتی. قیل: یا رسول الله وَ مَنْ هُما؟ قال: الفُقَهاءُ و الأُمراءُ؛
دو گروه از امت من، هر گاه صالح گشتند، همه امتم صالح می‌گردد و چون فاسد شوند، همه امتم فاسد می شوند،عرض کردند: ای رسول خدا، آن دو طایفه کدامند؟ فرمود: دانشمندان دینی و فرمانروایان». [۲۴]

عالمان دین
از جمله الگوهای انسانی، عالمان و متولیان دین هستند. رفتار و گفتار عالمان و فقها در مردم و جامعه اثر فراوان دارد. اگر عالمی صالح باشد، جامعه را به صلاح و رستگاری می‌کشاند، و چنان‌چه عالمی فاسد باشد، جامعه را به فساد می‌کشاند. قرآن در بیان تأثیر عالمان با اشاره به هدایت پذیری نصارا می‌فرماید: «ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ؛ [۲۵]
این هدایت پذیری آنان به جهت آن است که در میان ایشان کشیشان و رهبانان عالی هستند که استکبار نمی‌ورزند. [۲۶]
امام علی(علیه السلام) در این باره می‌فرماید: «زَلَّةُ العالِمِ کانکِسارِ السَّفینَةِ تَغْرَقُ و تُغْرِقُ مَعَها غَیْرُها؛ لغزش عالم همچون شکستن کشتی است، غرق می شود و دیگران را هم با خودش غرق می کند». [۲۷]
عملکرد تمام کسانی که به عنوان متولیان دین شناخته می‌شوند، در نوع سلوک دینی و دین‌داری مردمان نقش و تأثیری اساسی دارد، اساساً انسان بیش از آن که از قول و سخن و تبلیغ متولیان دین تأثیر بپذیرد، از رفتار و سلوک و عملکرد آنان متأثر می‌شود، و به همین سبب عملکرد متولیان دین، به ویژه عالمان دین در تقویت جایگاه دین یا تضعیف آن در میان مردمان بسیار مهم است و صلاح و فساد آنان با توجه به مراتب و حوزه عملشان جامعه را نیز در بر می‌گیرد. [۲۸]
قرآن کریم کسانی را که به گفته‌های خویش عمل نمی‌نمایند مورد سرزنش قرار داده و می‌فرماید: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ؛ چرا مطالبی را که بدان عمل نمی‌کنید بازگو می‌کنید» [۲۹]
از نگاه امیرمؤمنان(علیه السلام) دعوت مردم به دین و دینداری زمانی تأثیرگذار خواهد بود که دعوت کنندگان ابتدا خودشان به آن‌چه که می‌گویند عمل نمایند: «فَإنّ العالِمَ العامِلَ بغیرِ عِلْمِهِ کَالجاهِلِ الحائِرِ الّذی لا تَستَفیقُ مِنْ جَهْلِهِ، بل الحُجَّةُ عَلَیْهِ أَعْظَمُ، و الحَسرَةُ لَهُ ألْزَمُ، وَ هُوَ عِنْدَ اللهِ ألْوَمُ؛‌همانا عالمی که به غیر علم خود عمل کند، چونان جاهل سرگردانی است که از بیماری نادانی شفا نخواهد گرفت، بلکه حجت بر او قوی‌تر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پیشگاه خدا سزاوارتر به نکوهش است». [۳۰]
بنابر آن‌چه گفته شد مسؤولیت عالمان و متولیان دین، بسیار خطیر است، چرا که رفتار و کردار آنان الگو و سرمشقی برای سایر افراد جامعه می‌باشد.

امامان معصوم(علیهم السلام)

 

الگوهایی که تاکنون از آنها بحث شد شایستگی این را دارند که خوب و یا بد باشند، که در هر دو صورت آثار مثبت یا منفی بر روی دیگران می‌گذارند؛ اما الگوهایی که در این قسمت بررسی می‌شود، الگوهایی هستند که بدی در آنها راه ندارد. از این رو مطمئن‌ترین الگوها به شمار می‌روند.
به همین خاطر قرآن کریم با پذیرش این اصل مهم و تکیه بر آن همواره طریقه زیستن پیامبران و تربیت یافتگان مکتب آنان را برای مومنان در زمینه‌های مختلف بازگو می‌کند تا مسلمانان با تأسّی از شیوه زندگی شان زمینه زندگی توأم با سعادت را برای خویشتن فراهم سازند. [۳۱]
یکی از این الگوها و اسوه‌های حسنه که در قرآن از آن یاد شده، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می‌باشد. در سوره مبارکه احزاب می‌خوانیم: «لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الاَْخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا؛ به درستی که پیامبر برای شما الگوی خوبی است برای کسی که امید به خدا و روز آخرت دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند». [۳۲]
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) انسان کامل و نمونه کامل عرفان، زهد، عشق،تقوا و شجاعت است. هر زاویه‌ای از زندگی او الگویی تام از همان زاویه است و نمونه شایسته و کامل از یک پدر، شوهر، دوست و انسان می‌باشد.
حضرت علی(علیه السلام) در مورد الگوپذیری از رسول گرامی اسلام می‌فرماید: «فَتَأسَّ بِنَبیِّکَ الاطیب الأطهَرِ(صلی الله علیه وآله) فَإنَّ فیهِ أسْوَةٌ لِمَنْ تَأَسّی، و عَزَاءً لِمَنْ تَعَزّی و أحَبُّ العبادِ إلی اللهِ المتأسّی بِنَبیِّه؛ پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان، و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد، و محبوب‌ترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند، و گام بر جایگاه قدم او نهد». [۳۳]
قرآن کریم درباره تأسف و حسرت گروهی که با غیر پیامبر(صلی الله علیه وآله) همگام و همراه شدند، می‌فرماید: «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَــلَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً • یَـوَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَنًا خَلِیلاً؛ و روزی که ستمگر دست‌های خود را می‌گزد و می‌گوید ای کاش با پیامبر راهی را گرفته بودم. ای وای بر من! ای کاش فلانی را دوست نمی‌گرفتم.» [۳۴]
پس از پیامبران الهی که به عنوان الگوهای نمونه یا اسوه‌های حسنه معرفی شده‌اند، ائمه معصوم(علیهم السلام) نیز می‌توانند اسوه‌هایی نیک برای انسان‌ها خاصه نوجوانان و جوانان باشند.
البته در الگوپذیری از آن بزرگان باید به دو نکته مهم و اساسی توجه کنیم. اول این‌که ارزش‌های انسانی دارای دو جنبه می‌باشد، یکی ثابت و دیگری متغیر.
چهره ثابت آن، همان جنبه‌ای است که به انسانیت مربوط می‌شود و صورت متغیر آن قالب و لباسی است که آن ارزش در آن متجلی می‌شود. عنصر زمان و مکان فقط می تواند در مورد دوم تأثیر گذار باشد و آن را دستخوش تغییر و تحولات کند ولی اصل و حقیقت آن ارزش، هرگز بر اثر تغییرات زمان و مکان متحول نخواهد شد.
به عنوان مثال، برخی از رفتارهای امام علی(علیه السلام) اختصاص به آن زمان داشته و بعضی دیگر عمومی است و در هر زمان و مکان قابل عمل می‌باشد. نمونه نخست مثل لباسی که حضرت می‌پوشیدند که تنها در روزگار خودش قابل پیاده شدن بود، اما اگر هم اکنون آن لباس ها را بپوشیم مورد اعتراض مردم قرار خواهیم گرفت.
و نمونه دوم مانند رفتارهایی که زمان و مکان نمی‌شناسند و همواره برای الگوگرفتن مناسب و ارزشمند است، مانند: کار و تولید، بازسازی و عمران، جهاد و شهادت‌طلبی، کمک به فقراء و محرومان و سایر کارهایی انسانی و معنوی. [۳۵]

منبع :دانش‌نامه موضوعی قرآن    

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما