اکتبر 26
بازدید : 992
نظرات : بدون دیدگاه
او بیماری والدین را میفهمد

معمولاً وقتی والدین یا یکی از اعضای خانواده به یک بیماری سخت درمان مبتلا می شوند، اولین پرسشی که به ذهن می آید، این است که واقعیت را باید چه زمانی، چگونه و تا چه اندازه ای به فرزندان بگوییم. هنوز پدر یا مادر، خودشان نتوانسته اند ضربه ی روبه رو شدن با بیماری درمان […]

معمولاً وقتی والدین یا یکی از اعضای خانواده به یک بیماری سخت درمان مبتلا می شوند، اولین پرسشی که به ذهن می آید، این است که واقعیت را باید چه زمانی، چگونه و تا چه اندازه ای به فرزندان بگوییم. هنوز پدر یا مادر، خودشان نتوانسته اند ضربه ی روبه رو شدن با بیماری درمان ناپدیر را قبول و هضم کنند که با حضور کودکان روبه رو می شوند. دادن خبر بیماری به فرزندان باید چگونه و تا چه اندازه ای باشد؟
.
کودک گناهی ندارد؛ او در این پیش آمد ناگوار نقش و مسئولیتی نداشته است. پدر یا مادر در ابتدا به طور خودکار می کوشند از کودکان محافظت کنند. آنان پیش خود حساب می کنند: «از بچه یا بچه ها که کمک خاصی بر نمی آید، پس لازم نیست چیزی به او بگوییم. او که حالا ظاهراً آرام است، پس بگذار دست کم آرامش او را برهم نزنیم. این خبر ناخوشایند را به او ندهیم و بی خود او را نگران نکنیم و ذهن او را بیهوده مشغول نکنیم.»
.
حتماً باید با کودکان صبحت کنیم و مسائل مهم را به آن ها بگوییم. با توجه به سن و سال، میزان کنجکاوی و نیاز به امنیت کودک باید با زبانی مناسب، موضوعِ دردناک بیماری درمان ناپذیر را تا حدی که لازم است با او در میان گذاشت. سکوت کردن و پنهان کاری مطلقاً صحیح نیست. چون بچه ها می فهمند و حس می کنند که دارد اتفاقی می افتد. حتی بچه هایی که وانمود می کنند روال زندگی عادی است و به قولی به روی خودشان نمی آورند، می فهمند که اتفاقی افتاده است و دیگران آن را مخفی می کنند.
.
البته ما قبول داریم که پدران و مادران زمانی می توانند به فرزندان خویش به شکل مفیدی گفت و گو کنند که خودشان با مسئله کنار آمده باشند، با واقعیتی که برای شان پیش آمده، مشخص و آشکار روبه رو شده باشند و چیزی را از خودشان پنهان نکنند. پس از کنار آمدن با بحران و آرام گرفتن نسبی و پذیرش واقعیت ها، می توانند با در نظر گرفتن ویژگی های هر فرزند، او را در جریان امر قرار دهند.
.
پدران و مادران زمانی می توانند به فرزندان خویش به شکل مفیدی گفت و گو کنند که خودشان با مسئله کنار آمده باشند، با واقعیتی که برای شان پیش آمده، مشخص و آشکار رو به رو شده باشند و چیزی را از خودشان پنهان نکنند. پس از کنار آمدن با بحران و آرام گرفتن نسبی و پذیرش واقعیت ها، می توانند با در نظر گرفتن ویژگی های هر فرزند، او را در جریان امر قرار دهند.
.
بچه ها در کنار بزرگ تر ها به سر می برند. آنان شاهد پچ پچ بزرگ ترها هستند، تلفن زدن ها را می بینند، چشمان قرمز شده از اشک را نظاره می کنند، پاک کردن اشک ها را می بینند. طبیعی است که کودکان با دیدن این مسائل شک می کنند و می خواهند بدانند چه اتفاق ناگواری افتاده است. بزرگ ترها به غلط می پندارند که کوچک ترها، حواس شان نیست و عقل شان قد نمی دهد.
.
کودک دارد بازی می کند یا نشسته و دارد مشق هایش را می نویسد اما حواسش به همه جا هست و خیلی چیزها را می فهمد. پدر و مادر به این مسئله توجه نمی کنند که کودکان در هر سن و سالی که باشند، حتی اگر با آنان مستقیم صحبت نشود، خودشان گوش دارند و می شنوند، چشم دارند و می بینند و کوچکترین تغییرات جزئی زندگی روزمره را کاملاً حس می کنند. اگر پدر یا مادر توضیحی در خور سن کودکان به آن ها ندهند و اگر با آنان صادقانه گفت و گو نکنند، آنان برای خود متن نمایش نامه ای را می نویسند که صد برابر وخیم تر، شدیدتر و وحشتناک تر از واقعیت است.

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما