در جلسه مشاوره، رهبری از اهمیت ویژهای برخوردار است. چنانچه مشاور نتواند جلسه مشاوره را به درستی رهبری کند، چه بسا که از فنون مشاوره به موقع استفاده نشود و دستیابی به اهداف مورد نظر به سهولت میسر نشود. سازمان دادن به جلسه مشاوره به معنای آن است که مشاور نحوه اداره جلسه مشاوره، مدت […]
در جلسه مشاوره، رهبری از اهمیت ویژهای برخوردار است. چنانچه مشاور نتواند جلسه مشاوره را به درستی رهبری کند، چه بسا که از فنون مشاوره به موقع استفاده نشود و دستیابی به اهداف مورد نظر به سهولت میسر نشود. سازمان دادن به جلسه مشاوره به معنای آن است که مشاور نحوه اداره جلسه مشاوره، مدت مشاوره، اهداف، محدودیتها، و نقش مشاور و مراجع را مشخص میسازد. در واقع اکثر متخصصان، سازمان دادن را وسیلهای میدانند که مشاوره در قالب آن به سمت هدف پیش میرود و مانع از انجام اعمال پراکنده، سردرگمی و تکرار صحبتها میشود.
در مواقعی مراجع به بحثهای طولانی نامربوط میپردازد و به علل مختلف نظیر ترس، عدم اعتماد وجود اضطراب، نمیتواند حواس خود را متمرکز سازد و گاه بیان ذهنیات خود طفره میرود و سخنان او پراکنده و از هم گسیخته است در این مواقع، مشاور از فن مرورکردن استفاده میکند.
در تعهد، برخی از افراد نظریه محور و برخی نظر محور هستند و گاهی وسوسه میشوند که از نظرشان استفاده کنند در صورتی که تعهد یعنی روانشناس به نظریهاش برگردد در واقع تفاوت بین گپ و مشاوره همین است. این متغیرها شامل محتوایی، فرآیندی و رسالتی است که مشاوران بیشتر با متغیر محتوایی سر و کار دارند و در این متغیر زندگی خوبی برای مراجع تجویز میشود. مثلاً برای ازدواج میتوان براساس دیدگاه محتوایی برخورد کرد که این متغیر با زندگی عاقلانه رو به رو است اما گاهی باید تفاوت زندگی عاقلانه با عاقلانه زندگی کردن را برای مراجع شرح داد.
زندگی عاقلانه زندگیای است که مشکلات کمتری دارد اما در عاقلانه زندگی کردن فرآیند تصمیم گیری منطقی و عاقلانه به مراجع آموزش داده میشود. برای آموزش تصمیم گیری خوب به مراجع ابتدا باید قدرت خوب فکر کردن به آن ها آموزش داد یعنی برای مدتی هر تصمیمی که میخواهد بگیرد در موردش فکر کند در واقع این مراجع تصمیم گیری را یاد میگیرد بعد از آن نیاز است مراجع انطباقپذیری که یک متغیر فرآیندی برای عاقلانه زندگی کردن است، را یاد بگیرد.
اولین فردی که به افراد امنیت میدهد مادر است و مشاور وظیفه دارد این امنیت را برای مراجعش تامین کند. در واقع امنیت یک متغیر فرآیندی است که با آموزش به دست نمیآید و با کارهای تخصصی مشاور ایجاد میشود مثلا وقتی کودکی شب ادراری دارد اول باید مشاور به او امنیت بدهد و بعد فرآیند مشاوره را طی کند. کلمه تقویت برای حیوانها به کار میرود پس وظیفه مشاور ترغیب است مثلا به مراجع بگوید چه قدرتی داشتی با این که پاهایت شکسته موفق شدی؟