ژانویه 4
نویسنده : پروين ناظمي
بازدید : 1172
نظرات : بدون دیدگاه
وقتی زور کودک فقط به حیوان میرسد

بچه‌ها معمولاً نمی‌توانند در مقابل رفتارهای نادرست پدر و مادرشان بایستند و از آن ها شکایت کنند. با این توصیف اگر پدر بی‌دلیل فرزند کوچکش را کتک بزند یا مادر دائم با فریاد و تحقیر با او برخورد کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ مسلماً کودک از چنین رفتاری ناراحت می‌شود، اما در مقابل این برخوردها، […]

بچه‌ها معمولاً نمی‌توانند در مقابل رفتارهای نادرست پدر و مادرشان بایستند و از آن ها شکایت کنند. با این توصیف اگر پدر بی‌دلیل فرزند کوچکش را کتک بزند یا مادر دائم با فریاد و تحقیر با او برخورد کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ مسلماً کودک از چنین رفتاری ناراحت می‌شود، اما در مقابل این برخوردها، چه کاری از دستش ساخته است؟ آیا می‌تواند ناراحتی و خشمش را به بزرگ‌ترها ابراز کند؟ در چنین شرایطی، چه چیزی می‌تواند بهتر از حمله به حیوانات یا اشیای بی‌زبان، خشم کودک را تخلیه کند؟

 

حیواناتی که از آزار کودک، خشمگین و ناراحت می‌شوند ولی توان مقابله با او را ندارند و اشیایی که در برابر رفتار کودک هیچ صدایی از آن ها در نمی‌آید. پس یادمان باشد این چرخه معیوب، ساخته دست بزرگ‌ترهاست و نه کودکان. بچه‌هایی که اغلب سعی می‌کنند به حیوانات آزار برسانند و افرادی مخرب محسوب می‌شوند، در واقع با این نوع کارها خشم، ناراحتی‌ و حقارتی را که احساس می‌کنند، روی اشیاء و حیوانات تخلیه خواهند کرد.

 

به عنوان مثال تصور کنید کودک از رفتار نامناسب پدرش ناراحت است، اما قدرت و توان مقابله با پدر را نیز ندارد؛ بنابراین طبیعی است این خشم و ناراحتی را نسبت به موجودات و اشیایی نشان دهد که زورش به آن ها می‌رسد و با خیال راحت می‌تواند در مورد آن ها واکنش نشان دهد؛ در واقع نسبت به موجودی که از او ضعیف‌تر است. بچه‌هایی که حیوانات را آزار می​دهند، به نوعی می​خواهند ناراحتی، خشم و حقارت خود را روی آن ها خالی کنند

 

تقریباً در بیشتر موارد، خانواده مسئول چنین برخوردهایی است. همچنین موضوع دیگری نیز در این زمینه مطرح است؛ در واقع خانواده باید خصوصیاتی مانند محبت، رحم و شفقت را در عمق روح کودک رشد و پرورش دهد، در مورد چنین بچه‌هایی یا خانواده چنین تربیتی را در مورد او اعمال نکرده یا او را تا حدی نسبت به اطراف بدبین کرده‌اند که کودک دیگر نمی‌تواند در برخورد با دیگران رحم و شفقتی داشته باشد.

 

پس این گروه از کودکان اصولا نمی‌توانند با رحم و محبت با حیوانات برخورد کنند و در بسیاری موارد اصلاً متوجه آزار و صدمه‌ای که به آنها می‌رسانند نیز نخواهند شد. بنابراین باید تاکید کرد زمانی که والدین و سایر اعضای خانواده با مهر و محبت با کودک برخورد نکنند و رحم و شفقت در فضای خانواده جایی نداشته باشد، کودک هم نمی‌تواند رفتار مناسبی با دیگران و از جمله حیوانات داشته باشد.

 

در کنار این موضوع، خانواده حتماً باید از کودک بخواهد محبتش را نسبت به دیگران ابراز کند. با این کار آن ها به صورت غیر مستقیم به کودک می‌آموزند فقط نباید محبت دریافت کند و به هر شیوه‌ای که می‌تواند باید مهربانی‌اش را به دیگران و از جمله حیوانات نیز نشان دهد.

 

  • مثال:

«احسان مانند همه بچه‌ها پدرش را خیلی دوست دارد؛ اما پدر هیچ وقت فرصتی برای او ندارد و به هر دلیل همیشه مشغول کار است. روزهای تعطیل هم بچه‌ها باید ساکت باشند تا پدر به راحتی کارهایش را تمام کند و پس از آن هم وقت استراحتش می‌رسد. احسان دوست دارد یک بار با پدرش به پارک برود و با او بازی و صحبت کند، اما پدر تا جایی که زورش می‌رسد فقط با بچه‌ها دعوا می‌کند و به اجبار از آن ها می‌خواهد ساکت و آرام در اتاق‌شان بمانند. با این توضیحات به نظر شما نباید از احسان انتظار داشته باشیم در برابر این همه زورگویی و خشونت، رفتاری متفاوت از خود نشان دهد و ناهنجاری رفتاری در اعمالش دیده شود؟»

این قبیل کودکان سعی می‌کنند رفتارهای تند والدین را در مقابل دیگران داشته باشند؛ اما اگر نسبت به دوستان‌شان زورگویی کنند، از طرف آن ها هم طرد می‌شوند و حتی ممکن است کتک بخورند. پدر و مادر هم که حتماً رفتارهای قبلی را ادامه داده و کودک را تنبیه می‌کنند بنابراین حیوانات مظلوم و بی‌زبان ناچارند خشونت این بچه‌ها را تحمل کنند. البته این ناهنجاری رفتاری تا آنجا پیش می‌رود که حتی ممکن است کودک از رنج و شکنجه حیوان لذت هم ببرد.

 

رشد و پرورش ویژگی‌هایی مانند رحم و شفقت به معنای واقعی در ارتباطات گروهی و همکاری‌های متقابل شکل می‌گیرد و خانواده باید این شیوه زندگی را به کودک آموزش دهد. در واقع رشد و شکل‌گیری بعد عاطفی انسان‌ها در بستر مناسبی در فضای پر مهر خانوادگی ایجاد می‌شود و هیچ‌گاه نباید اهمیت آن‌ را نادیده گرفت.

 

همیشه انتظار می‌رود زمانی که مادر کسالت دارد، کودک به دلیل روابط عاطفی موجود در خانواده با او همدردی کرده و تا حد توان مراقبش باشد یا وقتی نگرانی‌های پدر را می‌بیند، به این موضوع اهمیت دهد و آنچه از دستش برمی‌آید برای کمک به پدر انجام دهد؛ اما متأسفانه به دلیل این‌که بیشتر خانواده‌ها برای هوشیار کردن بچه‌ها، اغلب ویژگی‌های منفی محیط بیرون را به کودک گوشزد می‌کنند، بتدریج روحیه آرامش و محبت در بچه‌ها ضعیف و کمرنگ می‌شود.

 

باید کودکان را نسبت به خطرات موجود در جامعه نیز آگاه کنیم تا در حد نیاز محتاط باشند اما نباید در این کار چنان افراط شود که حس دلسوزی و شفقت در آنها از بین برود و در مقابل تبدیل به فردی خشن و خودخواه شود. خانواده‌ها باید بدانند وظیفه دارند محیطی را فراهم سازند که کودک با اطمینان خاطر احساساتش را بیان کند و به این ترتیب بعد عاطفی‌اش پرورش یابد. چنین کودکانی هیچ‌گاه با بچه‌های کوچک‌تر از خود، حیوانات و اشیاء، رفتارهای تند و خشن نخواهند داشت.

 

در پایان ذکر این نکته هم لازم است که گروهی از افراد ـ چه کوچک و چه بزرگ ـ دچار بیماری هستند و از آزار دیگران لذت می‌برند. به همین دلیل هم ممکن است افراد دیگر یا حیوانات را آزار دهند. در مورد این گروه باید دقت بیشتری داشته باشیم و درمان آنها را تحت نظر متخصص پیگیری کنیم.

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما