نفوذ تجمل گرایی در جان فرزندان

تجمل گرایی واژه سختی است. وقتی در خیابان هایی راه می رویم که ماشین های چند میلیاردی تنها برای به چشم آمدن و نماش دادن از آن ها رد می شوند، وقتی کانال های شبکه ای را زیر و رو می کنیم و به وضوح شاهد به نماش گذاشتن اجناس و کالاها و زندگی هایی […]

تجمل گرایی واژه سختی است. وقتی در خیابان هایی راه می رویم که ماشین های چند میلیاردی تنها برای به چشم آمدن و نماش دادن از آن ها رد می شوند، وقتی کانال های شبکه ای را زیر و رو می کنیم و به وضوح شاهد به نماش گذاشتن اجناس و کالاها و زندگی هایی هستیم که جز تجملاتی بودن صفتی ندارند. تجمل گرایی واژه سختی است اما سخت تر از آن دیدن فرو رفتن در تجملات در نسل و مردم است که می خواستند خلاف چنین جهتی حرکت کنند و شاید سخت تر این باشد که تجمل گرایی به جنین های به دنیا نیامده هم رسیده.

 

جنین های که قرار است در سیسمونی های چندصد میلیون بخوابند، بغلتند، زندگی کنند و تولدهای شاهانه بگیرند و در دنیای بچگی شان فخر لباس و وسایل آنچنانی شان را به هم بفروشند. تجمل گرایی واژه سختی است اما سخت تر از آن بلایی است که قرار است بر سر نسلی بیاید که باید در چنین افکاری دست و پا بزنند.

 

تجمل گرایی یعنی تمایل و گرایش به آراسته شدن و تجملات. فرهنگ ساده زیستی و قناعت در جامعه ما از دیرباز از نسلی به نسلی دیگر، هم توصیه می شده و هم به عنوان یک ارزش فرهنگی شناخته می شده است. شاید وجود فضای رقابت بین افراد جامعه است که به این موضوع دامن می زند. گویی آدم ها با هم در حال مسابقه برای هر چه باشکوه تر کردن وسایل زندگی شان هستند. در چنین فضایی خیلی از افراد فکر می کنند نباید از قافله عقب بمانند.

 

نکته نگران کننده این است که، ترویج تجمل گرایی در کودکان و اصرار به آن از سوی والدین است، بدون آن که متوجه باشند این فرهنگ چه آثار منفی ای می تواند در آینده کودکان شان داشته باشد. به طور مثال بچه ها با همکلاسی هایشان در زمینه های غیردرسی مقایسه می شوند؛ یعنی مثلا ارزش شاگرد به نوع خودکار، دفتر، کیف یا کفش او می شود، نه میزان درس خواندنش. بعضی می گویند چون فرزندم همه چیز من است، پس باید همه اموال و دارایی ام را خرج او کنم یا مدام نگرانند در تامین فرزندشان نقصی از خود نشان دهند یا این که باید کاملا در رفاه باشد.

 

یکی از مواردی که والدین به میزان زیادی از طریق آن، تجمل گرایی برای فرزندانشان را توجیه می کنند این است: نکند «نه» گفتن من به خواسته هایش، در آینده او را سرخورده کند و نتواند با اعتماد به نفس کافی «گلیمش را از آب بکشد». حال آن که اتفاقا دارند شرایط را به نحوی اداره می کنند که احتمال به وقوع پیوستن آن نگرانی ها بیشتر شود.

 

فرزندی که در دوران رشدش هیچ وقت با کمبود و کاستی مواجه نبوده یا هیچ گاه برای درخواستی «نه» نشنیده یا تجملات و تعلقات مادی را عامل برتری خود نسبت به دیگران بداند، مسلما دوران رشد طبیعی را طی نخواهدکرد و زمانی که دیگر سیستم حمایتی خانواده به هر دلیلی در کار نباشد، خود را در جامعه ای می بیند که در خیلی از موارد با محیط قبلی اش متفاوت است و این تناقض او را متضرر خواهدکرد.

 

اگر به خاطر داشته باشید، در زمان های نه چندان دور نسبت به زمان حال، دادن پاداش مادی به فرزندان به صورت یک «انگیزه بیرونی» برای آن ها برای رسیدن به خواسته های والدین که عموما مسائل تحصیلی، اخلاقی و اجتماعی آن ها بود، انجام می گرفت. به تدریج والدین تلاش می کردند بتوانند مسیر را از سمت انگیزه های بیرونی به سمت «انگیزه های درونی» کودک یا نوجوانشان تغییر دهند؛ به نحوی که نوجوان بداند برای آن که دیده شود، بهتر است اخلاق یا موفقیت های تحصیلی اش را ارتقا دهد تا این که بخواهد نوع گوشی تلفن یا رایانه شخصی اش را به روز کند اما امروزه داشتن وسایل مجلل برای فرزندان یک «حق» دانسته می شود، نه یک انگیزه بیرونی و تدارک آن از سوی والدین «وظیفه» به شمار می رود و نه یک «توجه ویژه» به آن ها.

 

این که فرزندان ما بپذیرند قرار نیست همه چیز در زندگی فراهم باشد و به تناسب شرایط خودشان، مسیر پیشرفت را طی خواهند کرد و متوجه خواهندشد که در صورت تلاش بیشتر می توانند به برخی از امکاناتی که برایشان فراهم نشده دست پیدا کنند، نه تنها آن ها را سرخورده نمی کند، بلکه انگیزه پیشرفت را در وجودشان تقویت خواهد کرد و آنجاست که کودک با توانایی های خود آشنا می شود و اعتماد به نفس واقعی در او شکل می گیرد.

 

گاهی این موضوع سوژه دعواهای زناشویی می شود؛ یعنی پدر و مادر هم رای و هم نظر برای نحوه تامین فرزندشان نیستند یا ممکن است والدی که کمتر زیر بار تهیه وسایل غیرضروری برای کودک می رود، «والد بد» تلقی شود و حتی منجر به این شود که فرزند بین پدر و مادرش حتی در میزان دوست داشتن آن ها فرق بگذارد.

 

گاهی نیز والدین در نحوه خدمات دهی به فرزندان خود ثبات قدم ندارند و کودک یک نوسان مبهم در برخورد با خود را تجربه می کند و از درک علت این تفاوت رویه عاجز می ماند. توصیه می شود والدین برای این مشکلات چاره ای اندیشیده و حتی از نظرات کارشناسان بهره مند شوند چون ادامه این مسیر سرانجام خوبی نخواهد داشت.

 

رفاه و تامین نیازهای انسان برای داشتن احساس آرامش و آسایش ضروری است اما وقتی مسائل مادی و تجملات معیار برتری افراد قرار گیرد یا این که بخواهد با روی آوردن به آن جلوی قضاوت های منفی مردم را بگیرد، در دراز مدت آثار مخربی روی فرد، خانواده و جامعه خواهد گذاشت.

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما