آوریل 30
نویسنده : علیرضا عابدین
بازدید : 1145
نظرات : بدون دیدگاه
والدین «بچه کش»

خجالت، شرم و ترس در کودکان به‌ ویژه در دوران دبستان به دلیل نبود نحوه پرورش مناسب توسط پدر و مادر و نهادهای اجتماعی مانند مدارس و مهدهای کودک ایجاد می شود که در این باره باید مهارت های اجتماعی‌شدن کودکان در مهدهای کودک شکل بگیرید، ضمن این که مهارت های اجتماعی موضوعی اکتسابی است […]

خجالت، شرم و ترس در کودکان به‌ ویژه در دوران دبستان به دلیل نبود نحوه پرورش مناسب توسط پدر و مادر و نهادهای اجتماعی مانند مدارس و مهدهای کودک ایجاد می شود که در این باره باید مهارت های اجتماعی‌شدن کودکان در مهدهای کودک شکل بگیرید، ضمن این که مهارت های اجتماعی موضوعی اکتسابی است که می توان این موضوع را در حوزه آموزش و پرورش برشمرد.

 

سنین سه تا شش سالگی و شش تا ۱۲ سالگی دو فاز اصلی زندگی کودکان است که باید جرات‌، پیشگام شدن، تداوم راه، پشتکار و اعتماد به نفس را در این زمان آموزش ببیند تا در سیستم شخصیتی، خود را نهادینه کنند، اما متاسفانه این مهم رخ نمی دهد و باعث آسیب های شدید در آنان می شود به همین دلیل برخی از نوجوانان قبل از سن نوجوانی جرات‌ کافی ندارند و شرمسار و غیراجتماعی به نظر می آیند.

 

متاسفانه فرهنگ غلطی که در برخی از خانواده ها رواج یافته «بچه‌کشی» است به این معنا که فرزندان در سیستم خانواده از حقوق کافی برخوردار نیستند، حتی نهادهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در سطح جامعه نیز حقوق شهروندان را در نظر گرفته نمی گیرند.

 

خفه کردن، کوبیدن فرد و ممیزی فرزندان در جامعه ابتدا در خانواده ها و توسط والدین آغاز می شود و در مهدهای کودک و سایر نهادهای اجتماعی ادامه می یابد. در واقع زمانی که حق و حقوق فرزندان رعایت نشود و یا توجه لازم به عنوان یک شخصیت صورت نگیرد و فرصتی برای نشان دادن خلاقیت ها به آن ها ارایه نشود در نتیجه علایمی مانند شرمساری، خفقان، ممیزی شدن و ناتوانی در ابراز احساسات در آن ها بروز می کند.

 

باید مهارت ها توسط مربیان، معلمان و روانشناسان به کودکان آموزش داده شود، هم‌چنین خانواده و نهادهای اجتماعی باید حقوق کودکان و احترام به آن ها را در نظر بگیرند، ضمن این که برخی از کودکان نیاز به روان‌درمانی دارند.

 

والدینی که بسیار جدی و سخت‌گیر اند و احساسات خود را بیان نمی‌کنند یا بسیار به شکل محدود ابراز می‌کنند، به کودک خود به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم می‌آموزند که او نیز به همین شکل با احساسات و عواطف خود برخورد کند.

 

برعکس، والدینی و اطرافیانی که در ابراز عواطف خود تندروی و غلو می‌کنند و در برابر هر رفتار و حادثه‌ی دنیا برای شان از این رو به آن رو می‌شود نیز همین الگوی رفتاری را به فرزندان منتقل می‌کنند، یا حداقل بر رفتار آن ها تاثیر می‌گذارند. البته هستند والدینی که الفبای تربیت را دقیق‌تر می‌دانند و حتی‌الامکان در تربیت موثر و هدفمند فرزندان خود سهمی شایسته دارند.

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما