الگوی تربیتی آسان گیرانه

این الگوی تربیتی را امروزه بیشتر در سبک تربیتی والدین می توانیم مشاهده کنیم. در این سبک، والدین مهرورز و پذیرا هستند و در عین حال متوقع نیستند و از هرگونه اعمال کنترل خودداری می کنند. این والدین به فرزندانشان اجازه می دهند در هر سنی که هستند خودشان تصمیم بگیرند حتی اگر هنوز قادر […]

این الگوی تربیتی را امروزه بیشتر در سبک تربیتی والدین می توانیم مشاهده کنیم. در این سبک، والدین مهرورز و پذیرا هستند و در عین حال متوقع نیستند و از هرگونه اعمال کنترل خودداری می کنند. این والدین به فرزندانشان اجازه می دهند در هر سنی که هستند خودشان تصمیم بگیرند حتی اگر هنوز قادر به انجام این کار نباشند. فرزندان این والدین می توانند هر وقت که می خواهند، غذا بخورند و بخوابند و هر قدر که می خواهند تلویزیون تماشا کنند. آنها مجبور نیستند طرز رفتار خوب را یاد بگیرند یا کارهای خانه را انجام دهند.
برخی از والدین آسان گیر واقعاً معتقدند که این روش بهترین روش است، اما اکثریت آنها از توانایی خود در تأثیر گذاشتن به رفتار فرزندانشان مطمئن نیستند.
این الگو علاوه بر مشکلاتی که برای کودک ایجاد می کند، برای جامعه نیز مشکلاتی را به همراه خواهد داشت.
سبک مستبدانه، کودکان را سختکوش و مسئولیت پذیر بار می آورد اما این کودکان مدام با احساس بی ارزشی و گناهکار بودن همراه هستند، در حالی که در الگوی آسان گیرانه، کودکان از مسئولیت شانه خالی می کنند و پرتوقع هستند، به اندازه سبک مستبدانه فعال نیستند و احساس می کنند همه دنیا به آنها بدهکار است.
این کودکان اغلب به بی حوصلگی و نارضایتی از زندگی دچار می شوند و از استعدادهای خود به نحو مطلوب استفاده نمی کنند. آنها درماندگی و ناتوانی خود را درک می کنند، اما از اعتماد به نفس لازم برای رفع این نقایص برخوردار نیستند. لذا تنها کاری که از دست آنها برمی آید درخواست و تقاضای بیشتر از والدین شان است.در این الگوی تربیتی کودکان لوس، ضعیف النفس و وابسته و از لحاظ عاطفی «کودک صفت» تربیت می شوند.
رایج ترین خطایی که والدین در این سبک تربیتی انجام می دهند این است که کودکان نباید ناکام و ناراحت شوند. در حالی که باید کودک را وادار کرد تا با تلاش خود به اهدافش دست پیدا کند.
طبیعتاً در زندگی روزانه ناکامی و بی انصافی وجود دارد و اگر کودک با این سبک تربیت شود، هرگز قادر نخواهد بود در زندگی با ناملایمات و بی انصافی ها برخورد کند.یکی از خطاهایی که این والدین مرتکب می شوند این است که تصور می کنند «کودکان از گفته های والدین بیش از اعمال آنها می آموزند.» تناقض موجود در گفتار و اعمال این والدین موجب می شود تا همان قاطعیت اندکی هم که دارند بی تأثیر بماند.
زمانی که کاسه صبر این والدین از رفتار کودک لبریز شود، در تنبیه او شدت عمل بیشتری به خرج می دهند و آنها را از طغیان خشم خود متحیر می سازند.
این والدین چنین تصور می کنند که «سنگین ترین تنبیه ها اگر بار اول به کار رود مؤثرتر از تنبیه تدریجی و اندک خواهد بود».
آنها پس از سختگیری احساس گناه می کنند. از سوی دیگر کودک تأسف و ناراحتی والدین را مشاهده کرده و تصور می کند که تنبیه او اشتباه بوده است، لذا هدف مورد نظر والدینش را از تنبیه درنمی یابد.
کودکی که به علت رفتار بیش از حد محبت آمیز والدینش صبر و تحمل در برابر ناملایمات را نیاموخته است، در بزرگسالی با مشکلات فراوانی رو به رو خواهد شد. این افراد در زندگی زناشویی و اجتماعی نیز انتظار دارند که همگی تابع هوس های آنان باشند و هنگامی که خواسته های آنها برآورده نمی شود، خشمگین، آزرده خاطر، پرخاشگر و برآشفته می شوند. از نظر این افراد دیدگاه های دیگران هیچ اهمیتی ندارد.

نویسنده این مطلب :

جعفری

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما