در ذهن نوجوان چه می گذرد؟

نوجوان در این دوران به دلیل یافتن خودش در جهت ابعاد خودش دست به تصمیم های مختلف و متفاوتی می زند و نظریات بسیار متغیری را پیدا می کنند مانند : برخی از اوقات خود را کوچک و کوچک و زمانی بزرگ و بزرگ می بیند. در برخی از موارد خودش را ناچیز و حقیر […]

نوجوان در این دوران به دلیل یافتن خودش در جهت ابعاد خودش دست به تصمیم های مختلف و متفاوتی می زند و نظریات بسیار متغیری را پیدا می کنند مانند :
برخی از اوقات خود را کوچک و کوچک و زمانی بزرگ و بزرگ می بیند. در برخی از موارد خودش را ناچیز و حقیر و در برخی اوقات خودش را موضوعی بسیار بزرگ می بیند. ما باید با حالات او یکدست و یکنواخت برخورد کنیم و پیام ما باید برای او در مسیر ستایش او و نه سرزنش او باشد.
آنها در این ایام به تدریج متوجه میشوند در حالی که مهم هستند دیگران نیز باید مورد توجه آنها قرار بگیرند.
همچنین این طور فکر می کنند که اگر واقعا دیگران آنقدر بی اهمیت و بی ارزشند ، چه فایده ای در توجه و یا علاقه آنها به ما وجود خواهد داشت. به همین علت کمی از خودشان بیرون می آیند ولی هچنان گرفتار تخیلات و تصورات ویژه ای هستند.
برخی از اوقات حتی موضوع زندگی و مرگ شان را در ذهن خودشان به صورتی در می آورند که برایشان موضوع جالب و جاذبی می شود. مخصوصا این تصور که بعد از مرگ آنها ، دیگران چه خواهند کرد و چگونه حسرت و افسوس می خورند؟ اما خیلی زود به خودشان می آیند که مایلند به زندگیشان ادامه بدهند.
ولی از طرف دیگری برخی از اوقات بچه ها به این نتیجه می رسند که آنچه آسیب و خطر است از آن دیگران است و آنها هرگز با مسئله و مشکل جدی رو به رو نمی شوند. بنابراین این دیگرانند که معتاد میشوند اما من با مصرف مواد مخدر هرگز معتاد نخواهم شد.
با این افراد دیگر هستند که با رانندگی و یا عدم توجه به رعایت اصول و مقررات رانندگی ممکن است دچار تصادف بشوند اما من کسی هستم که هر زمان که خواستم و اراده کنم اتومبیل را در اختیار و کنترل خودم خواهم داشت.
متاسفانه وقتی که با واقعیاتی این چنین سخت و تلخ رو به رو میشوند دیگر دیر شده و از هم پاشیده شده اند. بنابراین باید آنها را در این زمینه با واقعیت آشنا کرد که آنچه برای دیگران اتفاق افتاده ، میتواند بر سر آنها و یا خانواده آنها نیز بیاید و این تصور و تخیل ، متفاوت و مختلف بودن از دیگران با واقعیات یکی نیست.
به ویژه اگر در این ایام پدر و مادری ارتباطات خوبی با این نوجوانان برقرار کنند و یا خواهر و برادران مهربانی داشته باشدن و اگر از آنها بزرگتر هستند بتوانند برای آنها راهنما باشند و یا دوستان خوبی پیدا کرده باشند ، دچار این نوع توهمات و تصورات عجیب و غریب نمی شوند.
در این ایام به تدریج نوجوانان به فکر این می افتند که از ظاهر کمی به باطن خود و از انتظار و توجه دیگران متوجه خود و دیگران شوند . بنابراین کوشش می کنند که دیگران را ببینند ، بفهمند و بشناسد و گرچه در بسیاری از موارد این آگاهی ناقص ، و با خطا و اشتباه فراوان همراه است و در بیشتر موارد با فرافکنی حالات خود به دیگران و آنها را آن طور که مایل هستند می بینند و یا می شناسند ولی به هر حال قدمی است که در اواخر دوران نوجوانی برداشته می شود و فرد میتواند با دیگران ارتباط برقرار کند.

در اینجاست که در بسیاری از موارد عشق و علاقه به دوستان یا فردی در چارچوب علائق و اشتیاق بیشتر یا عاشق شدن ، زمینه ای را فراهم می کند که آیینه هایی را پیدا کنند و خودشان را در آن ببینند و برخی از اوقات به دیگران نیز اجازه بدهند که کنار آنها بایستند و هر دو یا هر سه آیینه را تماشا کنند. برخی از اوقات توجه ویژه ای به داشتن عکس و یا فیلم برداری پیدا می کنند تا از این طریق توانایی بهتر و دقیق تر دیدن خود و دیگران را پیدا کنند.
نوجوان در این ایام ابتدا متوجه احساسات و گفتار و دیگران می شود و کم کم به حالات آنها که کمی پنهان است پی می برد. بالاخره جهان بینی و طریقه استدلال و استباط دیگران را در می یابد و با ارزش و اهمیت خود و دیگران آشنا می شود.
تمایل به گفت و گویی برابر پیدا می کند که قبلا فقط در جهت بیان خودشان و ابراز حالات خودشان بود و فرصتی به دیگران نمی دهد ، اما به تدریج متوجه می شوند که در گفت و گوی دو طرفه ، فرصت پیدا کردن خودشان را هم می یابند و معمولا آنها سخن را آغاز می کنند.
در این ایام باید حداقل روزی چند ساعت صحبت کنند تا آنچه را که در درون خودشان دارند و پر از تضاد و تناقض و پر از پرسش های بدون جواب است را با بیرون ریختن ، برای خودشان مشخص و معین کنند و از میان آنها درست ها را انتخاب کرده و بقیه را از خودشان دور کنند.
بنابراین سخن گفتن در این ایام برای آنها اهمیت ویژه ای پیدا می کند و اگر دوستان هم سن و هم جنسی داشته باشند که در یک حد و سطحی سخن بگویند ، در بسیاری از موارد این راحتی را که در گفت و گو با دیگران پیدا می کنند به تدریج حالات آرامش درونی را برای آنها موجب می شود.
در این ایام نوجوانان به بت سازی و بت شکنی می پردازند . از یک طرف بت های خود را می سازند و برخی از اوقات آنها را می شکنند ولی از جانب دیگر به میزانی که بت های خود را می سازند و بزرگ می کنند مایل به شکستن بت های دیگران هستند.
بنابراین به طور افراطی و تند ، موافق یا مخالف با چیزی و یا مخالف با دیگران هستند. حتی این موضوع را به سلیقه ها ، به زنگ موبایل ، خواننده ، به نوع اشعار ، لباس و به آرایش نیز مرتبط و منتقل می کنند.
عاشق یک چیز هستند و آن را دوست دارند و یا از چیز دیگری تنفر و بیزاری دارند ، در این گونه موارد باید به آنها فرصت داد تا این احساسات تند وتیز خودشان را که موجب ناراحتی و یا آزار دیگران می شود طوری بیان کنند که موجب ناراحتی دیگران نشود اما با دیگران در خصوص داشتن این عقیده مخالفتی نکنند.
اگر هرگز حاضر نیستند رنگ زرد و یا آبی بپوشند و یا به هیچ وجه آمادگی این را ندارند که به موسیقی توجه کنند ، آنها را در این جهت آزاد بگذاریم و تصور نکنیم که به کسی توهینی و یا تحقیری کرده اند.
نوجوانان در این ایام موضوعات را بیش از حد بزرگ و کوچک می کنند و به راحتی آماده هستند که مطلبی را ده برابر بزرگ و یا ده برابر کوچک کنند. در این گونه موارد بی اعتنایی و بی توجهی ما نسبت به آنها و یا فقط نیازهای آنها را برآوردن و به علایق و ترجیحات آنها اعتنا کردن ، میتواند برایشان آرامش و راحتی به وجود بیاورد.
به همین علت در این ایام با وجود آنکه برخی از اوقات به دلیل باورها ، با مصرف و جامعه مصرفی در ستیز و جنگ هستند ولی خودشان بیش از همه مصرف کننده و حتی اصراف کننده هستند و کسانی هستند که ، آنچه را که خوب و مفید است به راحتی دور می ریزند و در حالی که ممکن است با هر نوع جنگی مخالف باشند و به نوعی طرفدار صلح و آرامش باشند اما به بحث و گفت و گو درباره ی صلح و یا جدال نیز می پردازند.
حتی شاید درباره موضوعات کوچک با اطرافیانشان در حال جنگ باشند. این دوگانگی را گرچه کاملا در دیگران متوجه هستند اما درباره ی خودشان اهمیتی نمی دهند و با توضیحات و غالب اوقات با توجیحات عجیب و غریب کوشش می کنند تا من و شما را قانع کنند.

نویسنده این مطلب :

خانم خوش بیانی

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما