نوامبر 9
بازدید : 814
نظرات : بدون دیدگاه
آیا کودک من امنیت روانی دارد؟

• توان برقراری ارتباط معنادار با اعضای خانواده و بزرگسالان دیگر و اعتماد به آن‌ها احتمالاً این ویژگی مهم‌ترین مشخصۀ کودکی است که احساس امنیت می‌کند. احساس اعتماد کافی در روابط، طوری که بتواند در تنش‌ها و مشکلات برای بهتر شدن و پیدا کردن راه‌حل از آن استفاده کند. توان برقراری ارتباط از چهارماهگی با […]

• توان برقراری ارتباط معنادار با اعضای خانواده و بزرگسالان دیگر و اعتماد به آن‌ها
احتمالاً این ویژگی مهم‌ترین مشخصۀ کودکی است که احساس امنیت می‌کند. احساس اعتماد کافی در روابط، طوری که بتواند در تنش‌ها و مشکلات برای بهتر شدن و پیدا کردن راه‌حل از آن استفاده کند.
توان برقراری ارتباط از چهارماهگی با ادای صداهای نامفهوم و لبخند زدن به والدین آغاز می‌شود. وقتی کودک به هشت‌ماهگی می‌رسد این توانایی در بازی‌های ساده‌ای مثل دالی بازی مشهودتر می‌شود. کودک سه ساله ای هم که با دیدن خواب‌های آشفته یا شنیدن صدای رعدوبرق به اتاق والدینش می‌رود، برای آرام ساختن خود از ارتباط کمک می‌گیرد. کودک هشت ساله‌ای که از معلم و همکلاسی‌های خود به پدر و مادرش شکایت می‌کند، نمونه دیگری از این دست است. در تمام این مثال‌ها، کودک به ارتباط متوسل می‌شود به آن اعتماد می‌کند و از آن دلگرمی و اطمینان می‌گیرد.
اما ارتباط فقط برای فرونشاندن تنش و ناراحتی نیست، بلکه جزئی از زندگی روزمره کودک برای سهیم شدن در لذت‌ها، شادی‌ها و گاه خشم و عصبانیت نیز هست و البته در سختی‌ها نیز می‌تواند به چنین ارتباطی تکیه کند.
کودکانی که می‌توانند ارتباط برقرار کنند و از آن کمک بگیرند، دوست دارند بیشتر اوقات با والدین یا دیگر بزرگسالان مهربان و صمیمی باشند. این کودکان قوۀ تمیز خوبی دارند. آن‌ها از اشخاص بزرگسال پرخاشگر یا ریاست مآب دوری می‌کنند.
• توان در میان گذاشتن احساسات و خواسته‌ها
وقتی دربارۀ توان ارتباطی کودک فکر می‌کنیم، معمولاً نحوۀ استفاده از کلمات یا بازی‌های تخیلی او را مدنظر قرار می‌دهیم، مثل خاله‌بازی یا دکتر بازی. اما همۀ ما روش مهم‌تری برای ارتباط برقرار کردن داریم و آن توانایی نشان دادن احساسات و عواطف بدون استفاده از کلمات است. ما احساساتی از قبیل شادی، غم، خشم یا یک‌دندگی خود را با حرکات صورت یا دست و بدن نشان می‌دهیم.
چرا ابراز عواطف تا این حد برای احساس امنیت اهمیت دارد؟ اگر کودکی نتواند شادی، کنجکاوی، رنجش یا ناراحتی خود را با تغییر چهره و حرکات ظاهری نشان دهد، ما نمی‌توانیم او را تأیید و به او کمک کنیم تا احساسش را به زبان بیاورد. اگر از کودکی آزرده با نگاهی حاکی از درک و مهربانی بپرسیم چه شده است، او را تشویق می‌کنیم که مشکلش را با ما در میان بگذارد. بعد ممکن است ما را به‌طرف یخچال یا اسباب‌بازی خرابش ببرد.
کودکانی که احساسات خود را نمی‌توانند با تغییر حالت صورت و حرکات بدن نشان دهند، معمولاً راه خشونت را در پیش می‌گیرند. گویی کودکان در بدو سال‌های پیش از دبستان و بعدازآن در دورۀ دبستان بدون تخلیۀ هیجانی نمی‌توانند ناراحتی خود را ابراز کنند.
یعنی به‌جای آنکه ابتدا با حالات چهره یا کلمات، ناراحتی خود را بیان کنند، یک‌باره از کوره درمی روند و از شدت خشم و ناراحتی عکس‌العملی شدید نشان می‌دهند.
فرض کنید کودک با نگاه و رفتار خود نشان می‌دهد که آمادۀ هل دادن دوست یا خواهرش است. در اینجا اگر پدر یا مادر به هوش باشند، با نگاه قاطع یا حرکت دست، کودک را از این کار منع می‌کنند و حدود رفتارش را به او نشان می‌دهند.
تأکید بر این نکته نیز مهم است که توان اظهار عواطف و پاسخگویی به آن‌ها با علائم عاطفی دست و صورت، باید در مورد تمام احساساتی که از جنبه‌های انسانی ما به شمار می‌روند، آموخته شود، از محبت و شادی گرفته تا قاطعیت، خشم، شکست و ترس.
کودک برخوردار از امنیت روانی قادر است گستره‌ای وسیع از عواطف انسانی را تجربه، ابراز و درک کند.
• توانایی تفکر و استدلال
کودکی که دربارۀ دنیای عاطفی و اجتماعی خود می‌اندیشد و استدلال می‌کند، بیش از دیگران احساس امنیت می‌کند. برای مثال، در سنین سه تا پنج‌ساله که کودک می‌تواند بین تفکر و برداشت‌های خود رابطه برقرار کند و به چرایی پرسش‌ها پاسخ دهد، پدر و مادر می‌توانند علت نگرانی کودک را از او سؤال کنند. شاید بگوید نگران است که مبادا پدرش آسیب ببیند.
کودکی که یاد گرفته است افکارش را به هم ربط دهد، می‌تواند چنین پاسخی بدهد. اما کودک ۴ ساله‌ای که به این توان نرسیده ممکن است فقط درباره ماشین آبی بیرون از خانه یا اسباب‌بازی قرمزش حرف بزند.
توان استدلال در سنین سه تا پنج سالگی در کودک ظاهر می‌شود، طی سال‌های دبستان قوت می‌گیرد و با افت‌وخیزهای دورۀ جوانی و بزرگسالی کامل‌تر می‌شود.
• توانایی حل مشکلات و پیش‌قدم شدن
وقتی کودکی را مشاهده می‌کنید که می‌داند چگونه به خواسته‌هایش برسد، به سهولت درمی‌یابید که نسبت به دنیای پیرامون خود احساس امنیت می‌کند. کودک پنج یا شش ساله‌ای که هنگام ترس به نحوی از شما می‌خواهد تا او را با نوازش آرام کنید، دنیا را مکانی امن می‌بیند.
برعکس هرچه کودک در ابراز و دستیابی به خواسته‌هایش ناتوان‌تر باشد، امکان آنکه فقط ناراحت شود، بهانه‌گیری کند و با کوچک‌ترین مسئله‌ای برنجد، بیشتر می‌شود و وظیفۀ شما است که علت ناراحتی‌اش را پیدا کنید.
وقتی کودکی خود را در حل مشکلات توانا ببیند، در تعامل با دنیایی که در آن به سر می‌برد احساس امنیت می‌کند، حتی اگر چالش‌های زیادی بر سر راه او وجود داشته باشد.
راهکار کلیدی این است که باید به کودک کمک کنیم تا با شیوه‌های گوناگون با محیط پیرامون خود تعامل داشته باشد و از این طریق بااحساس اطمینان و استواری در احساساتش وارد عرصه جامعه شود و به‌این‌ترتیب او را در جهت رشد یاری داده‌ایم. به‌جای آنکه فرزندتان را از زمین بلند کنید، بگذارید تا سینه‌خیز حرکت کند و با کلمات ساده‌ای مثل: یالا بیا جلو، جلوتر بیا، بیا جلو تا بغلت کنم، او را تشویق کنید تا خود را به شما برساند.
• توانایی درک عوامل چندگانه و نسبی بودن امور
توان در نظر گرفتن احتمالات گوناگون بخش مهمی از تفکر است که در سال‌های پنج تا هشت‌سالگی شکل می‌گیرد. رضا با من بازی نمی کنه. آیا دلیلش این است که از من بدش میاد یا اینکه او دوست داره فوتبال بازی کنه و من هم دوست دارم با کامپیوتر بازی کنم؟
کودکی که می‌تواند چندین احتمال را در نظر بگیرد، راحت‌تر از کودکی زندگی می‌کند که فقط یک احتمال (هیچ‌کس مرا دوست ندارد) را در نظر می‌گیرد. بااین‌حال کودکی که علل مختلفی را برای یک امر خاص در نظر می‌گیرد، هنوز دید افراد بزرگسال را ندارد. اما حداقل با نگاه کردن به جنبه‌های برجستۀ مسئله، راه بهتری برای سازگاری پیدا می‌کند.
اگر کودک به این درک برسد که وقوع یک اتفاق واحد ممکن است علل گوناگونی داشته باشد، خاصه پیشامدهایی که بار عاطفی دارند، دیگر در رویارویی با واقعیات درمانده و سردرگم نمی‌شود. چنین درک و توانایی به او کمک می‌کند هنگامی‌که او را از زمین‌بازی بیرون می‌کنند، احتمال دوستی با کودک دیگر را در نظر بگیرد.

نویسنده این مطلب :

خانم خوش بیانی

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما