پایبندی به اصول اخلاقی

اگر دیگران را بابت رفتارهای انسانی‌شان ستایش کنید، درواقع به‌کودک می‌فهمانید چه نوع رفتاری از او انتظار دارید و به‌چه ویژگیهایی ارزش می‌نهید. همچنین با ارزش نهادن بر ویژگیهای اخلاقی خوب، به‌کودک می‌فهمانید تنها پول و شهرت انسانها را برجسته نمی‌سازد، بلکه مهمترین چیز برخورداری از ویژگیهای خوب انسانی است. سن استدلال اخلاقی کودکان بین […]

اگر دیگران را بابت رفتارهای انسانی‌شان ستایش کنید، درواقع به‌کودک می‌فهمانید چه نوع رفتاری از او انتظار دارید و به‌چه ویژگیهایی ارزش می‌نهید. همچنین با ارزش نهادن بر ویژگیهای اخلاقی خوب، به‌کودک می‌فهمانید تنها پول و شهرت انسانها را برجسته نمی‌سازد، بلکه مهمترین چیز برخورداری از ویژگیهای خوب انسانی است.
سن استدلال اخلاقی
کودکان بین هفت تا ده سالگی باورهای انتزاعی بیشتری را دربارۀ درست و نادرست می‌سازند. آنان از استدلالهای اخلاقی برای تعیین شیوۀ پاسخ به‌موقعیت دشوار بهره می‌برند. جملۀ عادلانه نیست؛ از رشد این توانایی در آنان نشان دارد.
حس قوی کودک نسبت به‌عدالت، باعث می‌شود نیاز به‌حضور قانون را درک کند و او را به‌سوی قانون‌گذاری برمی‌انگیزد. اگرچه هنوز برای جداسازی درست از نادرست به‌پدر و مادر نگاه می‌کند، کم‌کم خودش ارزش کاری را تشخیص می‌دهد.
کودک در این دوران گاهی درستی رفتار پدر و مادر و دیگر انسانهای مهم زندگی‌اش را، همچون آموزگار، مربی، حتی رییس جمهور با تردید می‌نگرد. پس وقتی کودک توانست خودش به‌تنهایی ارزش‌ها را بشناسد، دیگر مراجع قدرت از خطا بری نخواهند بود.
اگر توانایی کودک برای داوری درست از نادرست پخته‌تر شد، فرصت دیگری برای آموزش‌ ارزش‌ها به‌وی پیش می‌آید. کودکانی که در دوران پیش‌دبستانی الگوهای سالمی داشته‌اند، اغلب در این مرحله، نیروی تشخیص بهتری دارند؛ اما حتی اگر در سالهای نخستین، الگوی خوبی نداشته باشند، در سالهای بعدی برای آموختن تصمیم‌گیریهای اخلاقی به‌او فرصتی پیش خواهد آمد.
دوران پیش نوجوانی و نوجوانی
وقتی نوجوانان به‌سوی دوران نوجوانی پیش می‌روند، پذیرش همسالان برایشان بسیار مهم می‌شود. پس در این زمان باید ارزشهای خودشان را بازشناسند. ممکن است سیستمهای ارزشی متفاوتی را بیازمایند، تا ببینند کدام‌یک با زندگی‌شان سازگار است و خودانگاره‌شان را تقویت می‌کند.
نوجوان هرچه بزرگتر می‌شود از استدلالهای اخلاقی پیچیده‌تری بهره می‌برد و دیگر می‌توانند جنبه‌های گوناگون هر مسئله را ببینند. در حالیکه، کودکان بین هفت تا ده سال بیشتر به‌صورت سیاه، سفید یا درست، نادرست می‌اندیشند، کودکان بزرگتر و نوجوانان دیگر می‌دانند مسائل اخلاقی همیشه یک پاسخ ساده ندارند. آنان دیگر توانایی دارند به‌فراتر از منافع خود بیندیشند و منافع جامعه را نیز در نظر گیرند، که میتواند بسیار آرمان‌گرایانه باشد.
برای فرزندان در دوران پیش‌نوجوانی و نوجوانی تایید و اندرزهای پدر و مادر مهم است اما دیگر آنان را مرجع قدرتی توانا نمی‌پندارند. پدر و مادر به‌جای اینکه انتظار داشته باشند نوجوان از دستورات و انتظارات‌شان پیروی کند، باید مشاور او بشوند.
برای اینکه مشاور مطمئنی باشید و بتوانید بر انتخابهای اخلاقی‌اش تاثیر بسزایی بگذارید، باید روی استوارسازی رابطه‌تان با او کار کنید.
دلایل تصمیاتی را که برای آنان و دیگر اعضای خانواده کارساز و تاثیرگذار است؛ برایشان توضیح دهید. به‌باورها و اعتراضاتش دربارۀ آموزگار بی‌انصاف و دوستان بی‌عاطفه‌اش گوش دهید و به‌او یاری رسانید تا وضعیت را از دیدگاه دیگران نیز تفسیر کند و مطمئن شوید گفته‌های شما را دریافته است.
بحث دربارۀ برنامه‌های تلویزیونی با فرزندان، بهترین راه برای گفتگو دربارۀ انتخابهای اخلاقی‌ست؛ برای نمونه می‌بینید نوجوانتان دارد برنامه‌ای تلویزیونی را نگاه می‌کند که شیوۀ زندگی در آن برنامه برخلاف ارزشهای خانوادگی شماست.
مدتی با کودک بنشینید و برنامه را تماشا کنید. پس از آنکه به‌پایان رسید، دربارۀ حوادث آن برنامه با فرزندتان سخن بگویید: به‌نظرت چه چیزی باعث شد اون شخصیت داستان چنین کاری بکنه؟ یا اگر تو در اون وضعیت بودی، چیکار می‌کردی؟ یا به‌نظر تو کار درست چیه؟
همچنین می‌توانید دربارۀ خبرهای تازه و مسائل اجتماعی روز با نوجوانتان گفتگو کنید. خبرهای روز برای تمرین استدلالهای اخلاقی فرصت‌های فراوانی پدید می‌آورد. کودک را به‌بیان باورهایش و شرکت کردن در بحث‌های آراد خانوادگی برانگیزانید. به‌باورهایش، حتی اگر با آنها موافق نیستید، با احترام برخورد کنید.
معیارهای اخلاقی
کودکان در تمام مرحله‌های رشد اخلاقی، در پی معیارها هستند: من چه‌جوری باید این کار رو انجام بدم؟ یا از من چه انتظاری می‌ره؟ یا در نظر پدر و مادر و دوستام چه چیزی درسته؟
کودک دلبسته توانایی دارد پاسخ‌هایی برای این پرسش‌ها به‌دست آورد. اساس معیارهای پدر و مادر در او بسیار قوی پی‌ریزی شده است: “ما تو خونواده‌مون به … باور داریم و این‌گونه رفتار می‌کنیم، که …” ؛کودک میداند چه رفتاری از او انتظار می‌رود و می‌تواند پیامدهای رفتار نادرستش را ببیند؛ زیرا پدر و مادر به‌روشنی آنها را برایش طرح ریزی کرده‌اند.
چون به‌پدر و مادرش اعتماد دارد، دربارۀ درست و نادرست مسائل گیج یا نگران نمی‌شود. او با این مرزهای ایمن، توانایی دارد مسائل اخلاقی را سبک سنگین کند و به‌پاسخ‌های معتبری دست یابد.
کودک نادلبسته برای آگاهی یافتن از درست و نادرست، دشواریهای بیشتری را باید بپذیرد. وقتی می‌کوشد تا انتظاراتی را دریابد که از او می‌رود، انتخابهای درستش نادیده گرفته می‌شود و بابتشان پاداشی نیز نمی‌گیرد اما به انتخاب‌های نادرستش بسیار توجه می‌شود البته توجهی ناخوشایند و ویرانگر. او ممکن است‌به کودکی خشمگین تبدیل شود زیرا روش برخورد با او، به‌احساس وی از عدالت و اعتماد آسیب زده است.

نویسنده این مطلب :

خانم خوش بیانی

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما