ناتوانی در یادگیری و اختلالات زبانی

یکی از رایج‌ترین ویژگی‌های دانش‌آموزانی که در یادگیری ناتوان هستند، اختلال در توان صحبت کردن آن‌ها است. این اختلال کل برنامه‌های درسی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. شاگردی که در زبان گفتاری خود اختلال دارد، خواندن را به‌سختی فرامی‌گیرد و در این صورت، قدرت نوشتاری او نیز دچار اختلال می‌شود. زبان گفتاری دانش آموزان ناتوان […]

یکی از رایج‌ترین ویژگی‌های دانش‌آموزانی که در یادگیری ناتوان هستند، اختلال در توان صحبت کردن آن‌ها است. این اختلال کل برنامه‌های درسی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. شاگردی که در زبان گفتاری خود اختلال دارد، خواندن را به‌سختی فرامی‌گیرد و در این صورت، قدرت نوشتاری او نیز دچار اختلال می‌شود.
زبان گفتاری
دانش آموزان ناتوان در یادگیری، در درک زبان گفتاری (که به آن پذیرش گفتاری زبان گفته می‌شود) یا ارتباط برقرار کردن با دیگران (که به آن زبان بیانگر گفته می‌شود) با مشکلاتی مواجه هستند. رابطه‌ای تنگاتنگ میان پذیرش گفتاری و زبان گفتاری وجود دارد.
بعضی از کودکان که در فراگیری ناتوان هستند، صداهای آشنا را تشخیص نمی‌دهند و قدرت درک سؤال‌های ساده را ندارند. ممکن است آن‌ها حتی قادر نباشند داستان ساده‌ای را بفهمند و به درخواست ساده‌ای پاسخ دهند. همچنان که بزرگ‌تر می‌شوند، تلاش زیادی می‌کنند تا داستان‌های پیچیده‌تری را که برایشان خوانده می‌شود، بفهمند. برای آن‌ها به انجام رساندن بیش از یک دستور، کار بسیار مشکلی است.
در مقایسه با دیگر کودکان، آن‌ها تا مدتی طولانی‌تر در مرحلۀ یک‌کلمه‌ای باقی می‌مانند و زبان بیانگر آن‌ها با تأخیر بیشتر فعال می‌شود. بسیاری از والدینی که کودکشان در یادگیری ناتوان است، اظهار می‌کنند که فرزندشان اولین کلمه را در دوازده‌ماهگی بیان کرده است اما تا سه‌سالگی قادر نبوده کلمات را کنار هم قرار دهد.
ناتوانی در زبان بیانگر شامل قسمت‌های دیگر می‌شود که از آن جمله مشکل پیدا کردن لغت، کنش پریشی و اختلال در نحو و ترکیب لغات می‌باشد.
زمانی که کودک یا نوجوانی کلمه‌ای را می‌داند اما خودبه‌خود و در لحظۀ مورد لزوم آن را به خاطر نمی‌آورد، می‌توان گفت درزمینۀ پیدا کردن کلمات با مشکل مواجه است. عده‌ای می‌گویند کلمه نوک زبانمان است اما نمی‌توانند آن را به خاطر بیاورند. مسلماً این مشکل برای همه پیش‌آمده است اما برای افرادی که در یادگیری ناتوان هستند، بیشتر پیش می‌آید.
بعضی از کودکان و نوجوانان ممکن است دچار اختلالی باشند که اصطلاحاً به آن کنش پریشی می‌گویند. این اختلال روی ماهیچه‌هایی تأثیر می‌گذارد که هنگام صحبت کردن از آن‌ها استفاده می‌شود. اما آن‌ها را فلج نمی‌کند. دهان، دندان‌ها و زبان این کودکان ازنظر فیزیکی هیچ اشکالی ندارد که مانعی برای صحبت کردن باشد، باوجوداین، آن‌ها نمی‌توانند به طریق درستی صحبت کنند. قاعدتاً این وضعیت از اختلال در دستگاه عصبی مرکزی ناشی می‌شود.
مشکل می‌توان احساسات این کودکان را درک کرد و پس از چندی ناکامی در برقراری ارتباط با دیگران به احساس ناخوشایندی منجر می‌شود که مشکلات عاطفی را به دنبال دارد.
اختلال در نحو و ترکیب کلمات بر توانایی آزادانۀ ابراز کردن عقیده از طریق زبان گفتاری تأثیر می‌گذارد و کودک مبتلا نمی‌تواند جملات و عباراتی را که ازنظر دستوری صحیح است، بسازد. چنین کودکانی یا نوجوانانی در استفاده از ضمایر، مطابقت افعال با اسم‌ها و ترکیب کلمات در جمله دچار مشکل می‌شوند.

زبان نوشتاری توصیفی
برای کودکانی که مشکل نوشتاری دارند، ابراز مطلبی به این طریق بسیار دشوار است و زمان و نیروی بسیار می‌طلبد. تصور کنید که دانش‌آموزی وارد کلاس می‌شود و روی تخته مطالب زیادی نوشته‌شده است که باید از روی آن بنویسد. یک دانش‌آموز معمولی در این حالت آهی می‌کشد و مشغول نوشتن می‌شود اما برای دانش‌آموزی که در نوشتن ناتوان است، انجام این کار وحشتناک است.
این گروه از دانش آموزان نیروی بسیاری را صرف ترکیب، جایگذاری و فاصله گذاشتن بین کلمات می‌کنند و نمی‌توانند توجه خود را به دیگر قسمت‌ها معطوف کنند. بعضی از دانش آموزان مداد را به طریق نادرستی در دست نگه می‌دارند. معمولاً قسمت بالاتر مداد را محکم می‌چسبند. بعضی دیگر حاضر به انجام هر کاری هستند تا از شر کلاس رهایی یابند و برای این منظور کارهایی می‌کنند تا از کلاس اخراج شوند. آن‌ها ترجیح می‌دهند تنبیه شوند تا برای کاری تلاش کنند که شکست در آن‌ها اجتناب‌ناپذیر است.
جای تعجب نیست که برای این دسته از دانش آموزان، ارتباط برقرار کردن از طریق نوشتن، مبارزۀ دردناکی است. آن‌ها نمی‌توانند افکار خود را روی یک مطلب متمرکز کنند، چون توجه خاص آن‌ها صرف نوشتن می‌شود.
کودکان و نوجوانانی که در فراگیری ناتوان هستند، حتی اگر نوشتن مطلبی برایشان دشوار نباشد، برای درک اصطلاحات نوشتاری با مشکلات عمده‌ای مواجه خواهند شد. به‌طورمعمول نوشتۀ آن‌ها دقیق نیست و از کلماتی بیش‌ازحد انتظار ساده استفاده می‌کنند و نمی‌توانند موضوع اصلی را در انشای خود پرورش دهند. آموزگاران عموماً می‌گویند که آن‌ها مفهوم اصلی داستان را از شروع تا به انتها درک نمی‌کنند.
تحقیقات در این زمینه نشان داده است که این دسته از دانش آموزان از کلمات و جملات کمتری استفاده می‌کنند و نظرات آن‌ها در مقایسه با همکلاس‌هایشان بسیار محدودتر است.

نویسنده این مطلب :

خانم خوش بیانی

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما