آیا فرزندتان میخواهد که شما آبمیوه او را در لیوانش بریزید، نان را در تستر بگذارید. میوه را برایش آماده کرده و دکمههای کتش را ببندید و حتی سس کچاپ را روی همبرگرش بریزید. آیا او بهشما میگوید نمیتواند تکالیف مدرسهاش را انجام دهد درصورتیکه هنوز کتابهایش را از کولهپشتیاش خارج نکرده است؟ واکنش شما […]
آیا فرزندتان میخواهد که شما آبمیوه او را در لیوانش بریزید، نان را در تستر بگذارید. میوه را برایش آماده کرده و دکمههای کتش را ببندید و حتی سس کچاپ را روی همبرگرش بریزید. آیا او بهشما میگوید نمیتواند تکالیف مدرسهاش را انجام دهد درصورتیکه هنوز کتابهایش را از کولهپشتیاش خارج نکرده است؟
واکنش شما چگونه خواهد بود ؟ آیا با داد و فریاد به او میگویید : « خودت این کارها را انجام بده! » یا سعی میکنید کمتر فریاد زده و تسلیم شوید؟
چیزی که اکثر والدین نمیتوانند تشخیص دهند، حل کردن سریع چنین مشکلاتی است. یعنی انجام دادن همه کارهای فرزندان خویش. در این صورت کودکان نمیتوانند معنی و مفهوم « استقلال » را درک کنن. در اینجا، مشاهده خواهید کرد که والدین آرش ۸ ساله چگونه به او کمک میکنند تا او مستقل شود. به جای شکایت کردن، غر زدن یا توضیح دادن اینکه چرا آرش باید کارهای مربوط به خودش را انجام دهد، آنها با یک بازی به نام « چه کاری را میتونم خودم انجام بدهم؟ » فرزند خویش را آگاه کردند.
در ابتدا، والدین از آرش خواستند لیستی تهیه کند و سه چیز را نام ببرد که دوست دارد والدین برای او انجام دهند. آنها به او اطمینان دادند، هر لحظه که نیاز به کمک داشته باشد، به او کمک خواهند کرد. سپس از آرش خواستند یکی از این سه کار را انتخاب کرده و خودش انجام دهد. آرش به آنها گفت : « آبمیوه را خودش در لیوان میریزد.» او این کار را به آرامی انجام داد، اول آبمیوه را از یخچال آورد سپس آن را روی پیشخوان کابینت گذاشت و گفت : « اگر آبمیوه بریزه چیکار کنم؟ » سپس لبخندی زد چون میدانست این فقط یک بازی است. والدین او نیز خندیدند و با تحسین به او نگاه کردند. وقتی این کار با موفقیت صورت گرفت ، آرش لبخندی زد و احساس غرور کرد.
آن روز عصر، آرش از والدین خویش خواست تا برنامه درسی او را آماده کرده و در کولهپشتیاش بگذارند. مادر و پدر به جای غر و لند کردن، گفتند : « خودت این کار را انجام بده » ، و یادآوری کردندهنوز این بازی ادامه دارد. آرش
که خلق و خویاش تغییر کرده بود گفت :« آره ، خودم میتونم این کار را انجام بدم. »
اما مستقل شدن در انجام تکالیف کمی بیشتر زمان برد. یک روز آرش به خانه آمد و اعلام کرد که باید راجع به تاریخچه آبراهام لینکن مطلبی بنویسد در صورتی که اصلا، به درس تاریخ علاقهای نداشت. ولی پدر با پرسشهای خوب ، آمادۀ هر نوع واکنشی بود. او به آرش گفت : « میتونی بهم بگی کدامیک از این پرسشها ، صحیح است ؟ »
آبراهام لینکن دهمین رییس شرکت دخانیات آمریکا بود، یا دوازدهمین رییس پورتوریکو و یا شانزدهمین رییس جمهور آمریکا؟ آرش خندید چون پاسخ صحیح را میدانست. او شانزدهمین رییسجمهور آمریکا بود.
وقتی پدر دید پسرش هیجانزده شده از او پرسید: این رییسجمهور چه کارهایی را انجام داده؟ البته میتونی از کامپیوترت هم کمک بگیری این اطلاعات در آنجا نیز هست.
آرش گفت: پدر میتونی این کار رو برام انجام بدی؟ اما بلافاصله بهلبخند ادامه داد: آره خودم میتونم. آرش بهدنبال اطلاعات میگشت و پدرش در کنارش ایستاده بود. بعد از مدتی او اطلاعات مربوط بهدرس تاریخ را کامل کرد.
برخی از بچهها همیشه، متکی بهوالدین خویش هستند و میخواهند آنها کارهایشان را انجام دهند. اما شما با پرسیدن چنین سؤالهایی میتوانید اعتماد بهنفس او را افزایش دهید: امروز با عروسکت کجا داشتی بازی میکردی؟ اگر این سؤال موجب نشد تا او عروسک خود را پیدا کند بپرسید: دیگه چه جاهایی با عروسکت بازی میکردی؟ اگر این پرسش هم کارساز نشد ادامه دهید: فکر میکنی چهکار میتونی کنی تا من بعداً بهکمکت بیام و عروسکت رو پیدا کنم؟
اگر کودک شما حدوداً ۴ ساله باشد، احتمالاً پاسخ میدهد: میتونم با مداد شمعی نقاشی بکشم و در اینجا بهاو بگویید: تو حلال مشکلات هستی. با اینکه، او هنوز عروسکش را پیدا نکرده، اما یاد میگیرد که شما نباید همیشه بهحل مشکلات او کمک کنید و زمانی که منتظر است، احتمالاً بهیاد میآورد که عروسک خود را کجا گذاشته است.
برای کمک کردن بهاستقلال فرزندانمان، نباید آنها را وابسته بهخود کنیم و بذر استقلال را میتوان در زمان پیش دبستانی کاشت. مهارتهای جدید را بهاو یاد دهید، او را تشویق کنید تا آنها را تمرین کند و اجازه دهید که اشتباه کند زیرا، برخی اشتباهات طبیعی میباشند. کودکانی که توانایی هیجانی بالایی دارند، از عهدۀ مشکلات روزمرۀ زندگی برآمده و کمتر از چالشهای آینده، میترسند.