شکل گیری هویت در نوجوان

با شروع بلوغ، کودکی پایان می یابد و در این مرحله، نوجوان تمام دلبستگی های هیجانی، تفکرات، باورها و اعتقادات خود را دوباره به آزمایش می گذارد. رشد هویت، حاصل تعامل افکار درونی فرد با زمینه های بیرونی اجتماع است. در جوامع مختلف، نوجوانان با باورهای فرهنگی که در آن زندگی می کنند درگیر می […]

با شروع بلوغ، کودکی پایان می یابد و در این مرحله، نوجوان تمام دلبستگی های هیجانی، تفکرات، باورها و اعتقادات خود را دوباره به آزمایش می گذارد. رشد هویت، حاصل تعامل افکار درونی فرد با زمینه های بیرونی اجتماع است. در جوامع مختلف، نوجوانان با باورهای فرهنگی که در آن زندگی می کنند درگیر می شوند و مجدداً این باورها را شکل می دهند. این ضرورت لازمه شناخت نوجوان از خود و محیط پیرامون خود می باشد.

 

از جهت تعریف عملیاتی «هویت» می توان چنین گفت که اگر آدمی برای پرسش های زیر پاسخ های مطمئن و متقاعد کننده ای بیابد، در حقیقت هویت خویش را بازیافته است:

– بداند جایگاه، منزلت و مرتبت او دقیقاً چیست؟ و چه تعریفی دارد؟

– آگاه باشد که چه پیوندها، رشته ها و ارتبات هایی او را به خود و جهان خارج از خود متعلق می سازد؟

– درک کند که چه نقش ها، وظایف و مسئولیت هایی در قبال خود و دیگران بر عهده دارد؟

– شناخت واقع بینانه ای از توقعاتش نسبت به خود و دیگران به دست آورد.

– و در نهایت نسبت خود را به گذشته، حال و آینده به درستی بداند.

 

  • هویت چیست؟

 

هویت چارچوبی است که افراد از آن استفاده می کنند تا تجارت زندگی خود را بر اساس آن تفسیر کرده، و معنا و نیز اهداف زندگی خود را تعیین کنند. ویژگی اصلی دوران نوجوانی، شکل گیری هویت و یا اتخاذ همین چارچوب است. هویت، باعث ایجاد یک وحدت درونی در عقاید و ارزش های شخصی و گروهی می شود. نوجوان در فرصتی که بین دوران کودکی و بزگ سالی دارد منطق های متعددی را آزمایش می کند. او ممکن است قبل از انتخاب یک شغل ثابت، اشتباهاتی را مرتکب شود، ممکن است ترک تحصیل کند و مجدداً ادامه تحصیل دهد، حتی ممکن است ارزش های اخلاقی وی تغییر یابد، اما بالأخره با رشد هویت، یک سیستم اخلاقی و فکری هماهنگ در نوجوان به وجود می آید.

 

بنابراین می توان گفت هویت، زمینه ای را برای پاسخ گویی به سؤالات مربوط به «اهداف» و «معانی» فراهم می کند. بر این اساس برخی محققان، هویت را به عنوان یک تئوری برای زندگی، که توسط هر فرد ساخته می شود، در نظر می گیرند. از این رو میزان مؤثر بودن هویت و یا تئوری که توسط فرد ساخته شده، وابسته به سودمندی عملی آن است. به طور مثال، آیا تئوری فرد، او را قادر می سازد که برخورد موفقیت آمیزی با موقعیت های استرس زا و یا مشکلات زندگی داشته باشد؟ در واقع میزان موفق بودن شخص در موقعیت های جدید و یا در حال تغییر، وابسته به روشی است که او بر اساس هویت یا تئوری خودساخته، به کار می گیرد.

 

بر این اساس عده ای از محققان انواعی از هویت را معرفی می کنند که عبارت است از هویت شخصی، هویت جمعی و هویت اجتماعی. هویت شخصی افراد بر اساس اهداف و ارزش های شخصی و وضعیت روانی خاص هر فرد می باشد. در حالی که هویت جمعی و هویت اجتماعی به انتظارات و هنجارهای جامعه، خصوصاً گروه هایی که در زندگی فرد مؤثر هستند، مانند خانواده و کشور و نیز مذاهب اشاره دارد و همچنین به عنوان عواملی از قبیل شهرت، محبوبیت و تأثیرگذاری بر دیگران توجه دارد.

 

یکی دیگر از مفاهیم مطرح شده در این زمینه هویت قومی است. این اصطلاح به معنای وابستگی فرد به گروه بزرگی از انسان هاست و تعلق فرد را به یک ملّیت یا گروهی که دارای سرزمین، تاریخ، عوامل اجتماعی و فرهنگی مشترک هستند، در برابر ملیت دیگر نشان می دهد.

 

به طور خلاصه می توان گفت که چارچوب باورها و نگرش هایی که هویت در فرد شکل می دهد این امکان را برای او به وجود می آوردکه بر اساس آن بتواند ارتباط مؤثری با دیگران بر قرار کند و در صورت لزوم از آن ها کمک بگیرد و عضو گروه های اجتماعی، مؤسسات و انجمن ها شود. در واقع هویت یکی از مهمترین منابع و دارایی های فرد است.

 

  • هویت چگونه شکل می گیرد؟

 

در مرحله شکل گیری هویت، نوجوان کلیه باورها و باید و نبایدهایی که در دوران کودکی بر اساس آموزش والدین و افراد مهم زندگی خود مانند معلمان و مربیان شکل گرفته را بر اساس واقعیت های موجود در زندگی فعلی خود مجدداً بررسی می-کند. در واقع نوجوان تلاش می کند که با رشد هویت بین آنچه او بر اثر رشد فکری و تجارب شخصی اش در این زمان به دست آورده و آنچه در گذشته به او آموخته شده نوعی هماهنگی بر قرار کند، به همین دلیل مرتب سؤال می کند و همه چیز را با دیده تردید می نگرد. پس می توان گفت هویت از طریق تعامل تجربات گذشته فرد با تجارب فعلی او شکل می گیرد.

 

تلاش های یک نوجوان، برای کسب هویت در زمینه های اجتماعی، مذهبی و فرهنگی با ترس ترد شدن از طرف پدر توصیفی برای هویت است. اکتشافات فلسفی و شخصی این نوجوان به تدریج منجر به طغیان می شود. این امر نشان می دهد که چگونه این مسأله تحت تأثیر روابط بین فردی و موقعیت های اجتماعی است که او در آن زندگی می کند.

 

رشد هویت ناشی از تلاش های نوجوانان برای برخورد با فشارهای اجتماعی در جهت انتخاب یک زندگی معنادار است. شکل گیری هویت به طور خاص در سال های نوجوانی صورت می گیرد و شامل مجموعه ای از عمکردها نظیر یک پارچه و دائمی کردن و ایجاد پیوستگی درونی بین باورها و ارزش هاست. هویت یابی موفق موجب محافظت از فرد در مقابل تجارب ناشی از تغییرات ناگهانی مربوط به رشد جسمی یا محیط زندگی می شود.

 

هویت فرد خودشناسی است، به طوری که اگر فردی نتواند به یک هویت موفق دسترسی پیدا کند دچار آشفتگی در نقش ها و وظایفی می شود که از او به عنوان یک بزرگ سال انتظار می رود و در نتیجه او مستعد بیماری از اختلالات روانی خواهد شد. با توجه به پیشرفت فن آوری در جوامع امروزی و به تبع آن پیچیدگی زندگی شهری، کسب مهارت های شغلی، انتخاب همسر و به طور کلی داشتن یک زندگی مستقل بسیار مشکل است، از این رو گاهی کسب آن ها تا اواسط دوره جوانی به تعویق می افتد. به این ترتیب شاید دیگر نمی توان انتظار داشت یک نوجوان هجده ساله که معمولاً در مرحله گذر از دوره نوجوانی به جوانی است بتواند به یک هویت مستقل دست یابد و گاهی دوره نوجوانی حتی تا سنینی که در حال حاضر به عنوان دوره جوانی در نظر گرفته می شود، یعنی تا حدود بیست و پنج سالگی ادامه می یابد.

 

  • آیا احراز هویت برای نسل نوجوان و جوان یک ضرورت است؟

باید موضوع هویت را از این منظر بنگریم که آیا اهمیت آن در حدی هست که بتوان به عنوان یک نیاز اساسی به آن پرداخت؟ فرق انسان با حیوان ابتدا در نیازهای اختصاصی اوست، از این رو شناخت او بدون آشنایی با این نیازها میسر نخواهد بود، این نیازها بدین قرار است:

نیاز به تعالی، نیاز به وابستگی، نیاز به هویت (همانندی)، نیاز به رجوع به اصل و نیاز به وسائل راه یابی از این مقوله ها، نیاز به هویت. هر فرد آدمی مایل است به اینکه هویت خاصی داشته باشد، از این روی می کوشد که خویشن را دریابد و بشناسد. در عین حال می خواهد فردی باشد «ممتاز»، و برای رسیدن به این مقام خود را به شخص یا گروهی از اشخاص نسبتاً ممتاز، مرتبط می کند یا به اصطلاح، خویشتن را با آنها همانند می سازد تا به واسطه امتیاز و تشخصی که آن فرد یا آن گروه ها دارند تا حدی صاحب تشخُّص و امتیاز گردد.

 

در حقیقت به بیان دیگر، هر انسانی به احساس خاص و منحصر به فرد بودن نیاز دارد. اگر نتواند این احساس را از طریق خلاقیت ایجاد کند، آن را از راه همانندسازی با انسان های دیگر تحقق می بخشد. لذا شخصیت هر انسانی بر اساس فرصت ها و امکاناتی که شرایط جامعه و فرهنگش برای او فراهم می آورند شکل می گیرد.

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما