کاوش و تعهد در تشکیل هویت

جهت شناخت و تفسیر مسائل مربوط به دوره نوجوانی سعی شده است تغییرات و مشکلات این دوره تحت عنوان هویت یابی توصیف شود. بر این اساس وظیفه اصلی این دوره از زندگی، هویت یابی است که در صورت عدم موفقیت در اکتساب یک هویت مناسب، فرد درگیر آشفتگی نقش در آینده خواهد شد. رشد هویت […]

جهت شناخت و تفسیر مسائل مربوط به دوره نوجوانی سعی شده است تغییرات و مشکلات این دوره تحت عنوان هویت یابی توصیف شود. بر این اساس وظیفه اصلی این دوره از زندگی، هویت یابی است که در صورت عدم موفقیت در اکتساب یک هویت مناسب، فرد درگیر آشفتگی نقش در آینده خواهد شد. رشد هویت ناشی از بحران هایی است که در طی نوجوانی به صورت موقتی و گذرا رخ می دهند. این بحران ها بخش جدایی ناپذیری از رشد روانی اجتماعی سالم اند.

 

بحران هویت بیشتر در اواخر دوره نوجوانی روی می دهد که شاید بتوان آن را یک بحران بهنجار و طبیعی خواند؛ زیرا رویدادی طبیعی است. اما ناتوانی در کنار آمدن با این بحران، نابهنجار تلقی می شود؛ چرا که نوجوان را از داشتن یک هویت سالم محروم می سازد. او به سردرگمی هویت یا آشفتگی نقش مبتلا می شود، به کسی مبدل می شود که نمی داند کیست و جای او در این دنیای بزرگ کجاست. سردرگمی در نقش ممکن است خود را به صورت اختلالات رفتاری نظیر فرار از خانه، بزه کاری، یا حتی روان پریشی نشان دهد.

 

در واقع با استفاده از مفاهیم بحران هویت و آشفتگی یا اغتشاش هویت می توان بسیاری از مشکلات رفتاری اواخر نوجوانی را توجیه کرد. اغتشاش هویت با مشکلاتی در زمینه صمیمیت در روابط بین فردی، ابتکار و درک صحیح زمان لازم برای انجام هر فعالیت، مشخص می شود. البته لازم به ذکر است که تعدادی از نظریه پردازان معتقدند که باید بین آشفتگی های هیجانی دوره نوجوانی و علائم جدی اغتشاش هویت که مشخصه اصلی یکی از انواع اختلال شخصیت است، تفاوت قائل شد و نباید همه این علائم از جمله افسردگی شدید، خشونت و بزه کاری در نوجوانان را به عنوان علائمی از بحران های گذرا دانست؛ زیرا ممکن است آن ها نشانه هایی از شروع و یا وجود یک اختلال روانی جدی باشند.

 

در واقع توانایی تمایزگذاری بین بحران هویت نوجوانی، به عنوان یک موقعیت گذرا و طبیعی، و اختلالات روانی جدی به آسانی میسر نیست. از واژگانی که به هویت نزدیک است و غالباً مترادف با آن به کار می رود، «خود» می باشد. ضرورت دارد ضمن تعریف آن، انواع «خود» را نیز مورد ملاحظه قرار دهیم:

خود عبارت است از احساسات و ادراکاتی که هر کس از کل وجود خویشتن دارد. این مفهوم سبب می شود که آدمی با وجود تغییرات و تحولاتی که در طول زمان روی می دهد، پیوسته احساس دوام و استمرار نماید. خود، چیزی جز سبک مخصوص زندگی هر فرد نیست.

 

نکته کلیدی انتقال از دوره کودکی به نوجوانی، کاوش است. شاید بتوان گفت که منظور از کلمه کاوش در اصطلاحات مربوط به هویت در واقع همان بحران هویت است، حتی اگر این بحران لزوماً حاد یا شدید نباشد. منظور از کاوش، جست و جو و بررسی مجدد باورها و اعتقادات افراد در این دوران است. انتظار می رود بعد از یافتن پاسخ سؤالات، فرد به مرحله تعهد یا پذیرش باورها و اعتقادات و تعاریف جدیدی که از خود و دنیای پیرامون خود دارد، برسد.

 

تعهد همراه با اطمینان به خود، نقش مهمی در رشد عملکرد شخصی و احساس خوشبختی در فرد بازی می کند. افراد می توانند از تعهد به عنوان یک چارچوب ارزیابی و تنظیم کننده رفتارها و باورهای خود استفاده کنند. تحقیقات نشان داده اند افرادی که دارای تعهد هستند معمولاً در برخورد با مشکلات، تصمیم های درست تری می گیرند و از روش های حل مسئله به جای برخوردهای هیجانی در حل مشکلات استفاده می کنند و به طور کلی از زندگی خود احساس رضایت بیشتری دارند. همچنین این افراد کمتر در کارها و وظایف محوله مسامحه کاری و دلیل تراشی می کنند و کمتر دچار سوگیری های اشتباه در ارزیابی مسائل می شوند. افرادی که به مرحله تعهد می رسند کمتر امکان دارد که قبل از گرفتن تصمیم های مهم زندگی و برخوردهای اجتماعی دچار کم رویی شوند؛ زیرا این افراد از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند. همچنین امکان ابتلا به افسردگی در این افراد کمتر است.

 

تعهد، اغلب نقش مهمی در تعیین اهداف و استانداردهای روشن و چگونگی برخورد مؤثر فرد با مشکلات دارد. در واقع فرد می تواند از آن به عنوان معیاری برای ارزیابی نتایج حاصل از رفتارهایش برای حل مسائل موجود در زندگی استفاده کند.

 

  • مراحل تشکیل هویت

چهار سطح جداگانه در رشد و شکل گیری هویت عبارتند از:

1. وضعیت هویت سردرگم؛ 2. وضعیت تفویض اختیار؛ 3. وضعیت تعلیق؛ 4. وضعیت کسب هویت.

 

بر اساس این نظریه معمولاً افراد در وضعیت هویت سردرگم در پایین ترین سطح رشد هویت قرار دارند، به اهداف یا باورهای خاصی متعهد نیستند، فاقد احساس مسئولیت اند و با این که از زندگی خود ناراضی هستند، تلاشی برای بررسی مجدد باورهای خود نمی کنند. در وضعیت تفویض اختیار، هر چند که این افراد تعهد زیادی به اهداف، باورها و برنامه های زندگی خود دارند ولی این باورها حاصل یک دوره تحقیق و کاوش نیست، بلکه صرفاً ناشی از دنباله روی و پیروی از نظام های ارزشی والدین یا افراد مهم زندگی شان می باشد.

 

افراد در وضعیت تعلیق در حال تجربه بحران هویت هستند ولی هنوز به باورهای ثابت نرسیده اند و ممکن است سال ها در این وضعیت باقی بمانند. در واقع حالت آشفتگی و نا آرامی در نوجوانی بیشتر در این مرحله دیده می شود. در مراحل رشد معمولاً وضعیت تعلیق قبل از وضعیت کسب هویت رخ می دهد. در این مرحله فرد سعی می کند از میان انتخاب های ممکن در حوزه شغلی، روابط بین فردی، مکتب عقیدتی و … یکی را انتخاب و به آن تعهد پیدا کند تا بالأخره به آخرین مرحله حل بحران هویت یعنی وضعیت کسب هویت برسد. در مرحله کسب هویت پس از یک دوره بررسی و ارزیابی، نهایتاً افراد دست به انتخاب اهداف، باورها و برنامه های زندگی خود می زنند. این وضعیت بالاترین سطح تحول هویت است.

 

بنابر این چهار وضعیت هویت را می توان در مفهوم وجود یا عدم وجود بحران هویت یا همان کاوش در مسائل پیرامون و تعهد، به این ترتیب توصیف کرد: هویت سردرگم (وضعیتی بدون بحران و کاوش فعلی و بدون تعهد)، تفویض اختیار (وضعیتی با تعهد بدون بحران و کاوش قبلی)، تعلیق (وضعیتی با بحران و کاوش فعلی و بدون تعهد)، و بالأخره کسب هویت (وضعیتی با تعهد و بحران و کاوش قبلی که اکنون حل شده است). این مراحل در یک موقعیت طبیعی در نظر گرفته می شوند و بر این متمرکزند که چگونه نوجوانان برای شکل گیری هویت شان درگیر آنها می شوند.

 

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما