در آموزش زبان نمیتوان تمایز بین یادگیری زبان دوم و زبان مادری را نادیده گرفت و امکان دستیابی به نظریهای کلی، که بیانگر روندی مشابه برای زبان مادری و زبان دوم باشد، ضعیف است. زبان های دوم وظیفه دارند که عمل آموزش زبان مادری را، که سعی دارد آگاه های مربوط به زبان را در […]
در آموزش زبان نمیتوان تمایز بین یادگیری زبان دوم و زبان مادری را نادیده گرفت و امکان دستیابی به نظریهای کلی، که بیانگر روندی مشابه برای زبان مادری و زبان دوم باشد، ضعیف است. زبان های دوم وظیفه دارند که عمل آموزش زبان مادری را، که سعی دارد آگاه های مربوط به زبان را در درجه دوم قرار دهد، محکوم کنند. در آموزش زبان نمیتوان تمایز بین یادگیری زبان دوّم و زبان مادری را نادیده گرفت.
امکان دسـتیابی بـه نـظریهای کلی، که بیانگر روندی مشابه برای زبان مادری و زبان دوم باشد، ضعیف است. زبان های دوّم وظیفه دارنـد که عمل آموزش زبان مادری را، که سعی دارد آگاه های مربوط به زبان را در درجه دوّم قـرار دهد، محکوم کنند.
تأثیر تداخل زبان مادری در آموزش زبان دوم
نویسنده :
آموختن یعنی: «فراتر رفتن، جایگزین کردن و گاهی شکستن چارچوبهای روزمرۀ اطلاعات». طبق ایـن تـعریف، علم آموزش زبانهای خارجی همانطور که همزمان، از یک سو نظامی بسیار قدیمی است و از ابتدای تشکیل جوامع مدنی، در مبادلات بین المللی مورد توجه قرار گرفته است؛ از سوی دیـگر بـه دلیل مطرح شدن انگیزههای جدید یادگیری زبان بسیار جدید است؛ به طوری که تا پیش از جنگ جهانی دوم، آموزش زبانهای خارجی بیشتر به طبقۀ نجیبزادگان و اشراف اختصاص داشت؛اما طـی جـنگ جـهانی دوم، به دلایل سیاسی و جـاسوسی، دولت ها تـوجه خاصی به این زمینه معطوف داشتند و به ویژه در پادگانها و اردوگاههای نظامی، طرحهای وسیعی را برای آموزش زبانهای خارجی به اجرا درآوردند. از آن زمـان بـه بـعد، روند سریع پیشرفتهای قرن بیستم، مردم کشورهای مـختلف را بـه فراگیری یک یا چند زبان بیگانه وادار کرد.
همراه با توسعۀ ایـن علم، مسائل و مشکلات آن نیز نمایان شد که از جمله مهمترین آنها، مشکلی است که از معارضۀ الگوهای نظام زبان مـادری بـا سـاختار زبان خارجی یا زبان دوم به وجود میآید و زبانآموز تحت تـأثیر شـدید زبان مادری، مشکلات جدیدی را تجربه میکند.
نحوۀ یادگیری زبان
آموختن یک زبان به مـعنی جـمعآوری مـجموعهای از اطلاعات مربوط به سیستم زبانی و یا قوانین ساختاری مشخصی است که در پی یـک فـعالیت آگـاهانه و یا یک تجربه صورت میگیرد. بهطور قطع، زبان را نمیتوان با حفظ کردن تمامی جـملاتی کـه اسـتفاده میشود و یا در آینده مورد استفاده قرار خواهد گرفت، آموخت. بلکه زبانآموز باید نظام زبـانی و کـاربرد صحیح آن را بی آموزد. شناخت قواعد یک زبان نیز ضرورتا باعث ایجاد توانایی در به کـارگیری اطـلاعات نـمیشود.در واقع، حفظ کردن، به معنی هیچ چیز یاد نگرفتن است و این حفظیات فقط در شـرایط از قـبل پیشبینی شده قابل استفاده است.
زبان مادری، اولین آموزش علمی است کـه پس از بـه ارث بردن از والدینمان، و فرزندانمان منتقل میکنیم. به این ترتیب، در روند حساس کردن کودک به مشخصههای آوایـی، مـهمترین مرحلۀ آموزش زبان مادری، در اولین سال زندگی کودک صورت میگیرد. در این مـرحله، کـودک صـداهای خاص زبان مادریاش را تشخیص میدهد و سعی میکند بخشی از توانایی خود را جهت تولید صداهای خارجی بـه کـار گـیرد. این مرحله پس از سن 9 سالگی و تکمیل سیستم عصبی کودک پایان میگیرد.
البته مـسلما پس از ایـن سن نیز فرد میتواند صداهای جدیدی را یاد بگیرد؛ اما این فعالیت جنبۀ آگاهانه و ارادی پیدا میکند. کـودک بر اثر تمرین و تکرار زیاد و شرایط مهیا شده توسط محیط، نظام زبـان مـادری و کاربرد آن را میآموزد و اشتباهاتی که در به کـارگیری ایـن نـظام انجام میدهد، نمایانگر آن است که به نـحوی از قـواعد زبان خود استفاده میکند.
اما در یادگیری زبان دوم یا زبان خارجی این موضوع جـنبۀ دیـگری پیدا میکند. در روشهای سنتی بـر ایـن موضوع تـأکید مـیشود کـه دانشآموز حجم معینی از جملات، کلمات و کـاربرد آن ها را در شرایط مختلف حفظ کند و سپس با استفاده از قوانین مشخص دستوری و املایی، مـنظور خـود را طرحریزی و بیان کند. اما با تـوجه به این که زبـانآموز در زبـان خارجی تجربه و تمرین کمتری نـسبت بـه زبان مادری خود دارد، در عمل از به کارگیری این قوانین بنیادین ناتوان است و برای بـیان مـنظور خود،تحت تأثیر قوانین و سـاختارهای زبـان مـادری قرار میگیرد.
- تأثیر زبان مادری بر زبـان دوم
اساسیترین تأثیری که زبان مادری یا زبان اول بر زبان خارجی یا زبان دوم میگذارد، ایـن اسـت که زبانآموز ابتدا قواعد و دستور زبـان مـادری خود را بـه صـورت آگـاهانه یا ناآگاهانه (در مدرسه یـا در سن پیش از آن) فرا میگیرد و وقتی یادگیری زبان دیگری را شروع میکند، میخواهد این دستورات از پیش آمـوخته شـده را در زبان دیگر هم به کار بـرد. در ایـن حـالت، حـتی احـتمال دارد که زبانآموز واژه های زبـان دوم را برحسب الگوهای زبان خود کنار هم قرار دهد.
این عدم تـطابق در مورد واژهها نیز صادق است. همانگونه که نمیتوان دو واژه را از یک زبان کاملا هم معنا دانست و اختلافی در بار معنایی آنها، هرچند اندک وجود دارد،به همین ترتیب، تقریبا غیر ممکن است که یـک واژه از یـک زبان، با واژۀ معادل آن از زبان دیگر، کاملا هم معنی باشد. به همین دلیل است که به دانشجویان زبان توصیه میشود که در بیان جملات موردنظر خود، از ترجمۀ آنها از زبان مـادری بـه زباندوم خودداری کنند و برای بیان منظور خود به همان زبان دوم فکر کنند.