تقویت کننده ها بجای تنبیه

وقتی که والدین فرزندان خود را تنبیه می کنند در واقع به آنان می آموزند که در آینده چگونه والدینی باشند. بعضی محققان معتقدند که به همین طریق بدرفتاری با کودک از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. بسیاری از والدین که فرزندان خود را کتک می زنند. خودشان در کودکی اذیت و آزار […]

وقتی که والدین فرزندان خود را تنبیه می کنند در واقع به آنان می آموزند که در آینده چگونه والدینی باشند. بعضی محققان معتقدند که به همین طریق بدرفتاری با کودک از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. بسیاری از والدین که فرزندان خود را کتک می زنند. خودشان در کودکی اذیت و آزار دیده اند. هم چنین تنبیه باعث می شود که کودک از کسی که تنبیه می کند، بپرهیزد. و بسیار مشاهده می شود که کودک هیچ علاقه ای به والدین و محیط خانه ندارد و همیشه از محیط خانه گریزان است. این گریز ازخانه باعث می شود با افرادی که تربیت درستی ندارند، بیشتر نشست و برخاست کند وبه بزهکاری و انحراف سوق پیدا نماید.

 

تنبیه موقعیت اجتماعی فرد را متزلزل می کند. روی همین، کودک برای حفظ موقعیت اجتماعی خویشتن، از اقدام به کاری که سبب اجرای تنبیه درباره وی شود، خودداری می نماید. با این که تنبیه اثر فوری دارد و ممکن است کودک را از ادامه تخلف بازدارد، با این حال، اثر تنبیه کم است و ارزش تربیتی ندارد. تنبیه خود به خود فردرا متوجه زشتی و عیب کار خویشتن نمی سازد. شخصیت او را مضمحل می کند و غالبا زیان های فراوانی در بر دارد. مثلا تنبیه بدنی ممکن است سبب نقص اعضای بدن شود و تنبیه روانی نیز آثار سویی در شخصیت فرد باقی می گذارد. اثر تنبیه موقتی است. یعنی در وقت معین، شخص را از انجام کاری باز می دارد، ولی همان طور که گفته شد، فرد را متوجه نتایج وخیم کار نمی کند و به محض این که ترس از تنبیه از میان رفت،دوباره به انجام آن مبادرت می ورزد.

 

تنبیه در دراز مدت بی تاثیر است. چنین به نظر می رسد که تنبیه صرفا رفتار او را پس می زند و زمانی که دیگر تهدید تنبیه وجود نداشته باشد، نرخ پاسخ به میزان اولش باز می گردد. بنابراین، گرچه تنبیه اغلب خیلی موثر به نظر می رسد، در واقع تنها اثری ناپایدار بر جای می گذارد.

 

1- تنبیه آثار جانبی هیجانی نامطلوب به بار می آورد. فردی که تنبیه می شود، می ترسد و این ترس به محرک های مختلفی که هنگام تنبیه شدن او حضور دارند، تعمیم می یابد.

 

2- تنبیه به فرد نشان می دهد که چه کار نکند، نه این که چه کار بکند. درقیاس با تقویت، تنبیه عملا هیچ گونه اطلاعاتی در اختیار فرد نمی گذارد. تقویت نشان می دهد که رفتاری که در موقعیت انجام گرفته، موثر بوده است. بنابراین، به یادگیری بیش تری نیاز نیست.

 

3- تنبیه غالبا این آگاهی را به فرد می دهد که پاسخ تنبیه شده در ایجاد تقویت موثر نیست و او به یادگیری بیش تری نیاز دارد تا به پاسخی که کارساز است، منجر شود.

 

4- تنبیه صدمه زدن به دیگران را توجیه می کند. این البته در پرورش کودکان بیشتر صادق است. وقتی که کودکان تنبیه می شوند، تنها چیزی که می آموزند، این است که در بعضی موقعیت ها صدمه زدن به دیگران جایز است.

 

5- کودک با قرار گرفتن در موقعیتی که بتواند در آن رفتار قبلا تنبیه شده خودرا انجام دهد، بدون این که برای آن تنبیه شود، ممکن است وادار به انجام آن رفتار شود. بنابراین، در غیاب عوامل تنبیه کننده، ممکن است کودکان فحش بدهند، شیشه بشکنند، با بزرگ ترها بی ادبانه رفتار کنند، به بچه های کوچک تر آزار برسانند و… . این کودکان آموخته اند که در حضور عوامل تنبیه کننده این رفتارها را واپس بزنند، اما دلایلی نمی بینند که در غیاب عوامل تنبیه کننده این رفتارها را انجام ندهند.

 

6- تنبیه، در شخص تنبیه شده نسبت به عامل تنبیه کننده و دیگران پرخاشگری ایجاد می کند، و این پرخاشگری ممکن است موجب مشکلات دیگری بشود. برای نمونه، موسسات کیفری جامعه که تنبیه را وسیله اصلی کنترل به کار می برند، مملو از افرادبسیار پرخاشگر هستند و مادام که تنبیه یا تهدید تنبیه برای کنترل رفتار آنان به کار می رود، هم چنان پرخاشگر باقی خواهند ماند.

 

7- تنبیه، اغلب یک پاسخ نامطلوب را جانشین پاسخ نامطلوب دیگری می سازد. برای نمونه کودکی که به سبب ریخت و پاش چیزها تنبیه می شود، یک بچه گریه کن ازآب در می آید. بی تردید، تنبیه شدید، بلافاصله میل به انجام عمل تنبیه شده را کاهش می دهد. شکی نیست که این نتیجه مسبب استفاده فراوان از تنبیه است. ما به طورغریزی به کسی که رفتارش ما را می آزارد، حمله می کنیم، شاید نه به صورت فیزیکی، بلکه با انتقاد، عدم تایید، سرزنش یا تمسخر، صرف نظر از این که تمایل به انجام چنین عملی جنبه ارثی دارد یا نه، مسلما نتیجه کار تقویت کننده است و همین امر رایج بودن آن را تبیین می کند.

 

اما در دراز مدت تنبیه، عملا رفتار تنبیه شده را از خزانه رفتار حذف نمی کند وتوفیق موقتی آن در ازای بهای گزاف کاهش دادن کارآمدی کلی و خوشوقتی گروه تمام می شود.

 

تقویت کننده ها، به وجود یا عدم هر محرکی که موجب افزایش وقوع پاسخ گردد، گفته می شود. تقویت کننده ها دو نوع هستند.مثبت و منفی. در تقویت مثبت وجود محرک موجب افزایش تکرار پاسخ می شود. اما در تقویت منفی عدم حضور یا فقدان محرک موجب تقویت می گردد. وقتی که والدین فرزندشان را به دلیل این که به کودکی کوچک تر از خودش کمک کرده، تشویق می کنند،یا به دلیل هر نمره 20 که در مدرسه گرفته به او مقداری پول می دهند و یا وقتی که اجازه می دهند به دلیل این که کاری را به انجام رسانیده شب کمی دیرتر از معمول بخوابد، در واقع تقویت مثبت به کار برده اند. تقویت کننده ها ممکن است اجتماعی (تشویق محبت) یا غیر اجتماعی (چیزهای ملموس، امتیازات خاص) باشند. تاثیرات تقویت های اجتماعی; مانند تشویق تا حدودی بستگی به رابطه کودک با بزرگسال دارد.

 

معمولا تشویق از طرف والدینی که رابطه گرم و پذیرایی با کودک دارند، موثرتر از تشویق از طرف والدینی است که سرد و بی اعتنا هستند. البته گاهی تشویق از طرف والدینی که سرد و بی اعتنا هستند، ممکن است برای کودک اهمیت خاصی داشته باشد، چون به ندرت پیش می آید. تاثیر تقویت کننده ها در عین حال بستگی دارد به این که کودک در مورد آن تقویت کننده ها چه نگرشی دارد و آنها را چگونه تعبیر و تفسیرمی کند.

 

معمولا والدین به طور غیر عمدی رفتار کودک خود را تقویت می کنند. یک مورد معمول تقویت غیر عمدی این است که به کودکان به هنگامی که رفتار نادرستی از آنان سرمی زند، بی توجه باشد. با این بی توجهی، پاداشی را که کودک شما می توانست به احتمال زیاد از آن برخوردار شود، از او دریغ می شود. به طور حتم کودکان در کانون توجه والدین نشو و نما می کنند و محروم ساختن آنها حتی برای زمانی کوتاه می تواند اثر فوری بر جای گذارد. شیوه نادیده انگاری، به ویژه وقتی موثر است که کودک شماقصد داشته باشد شما را تحریک کرده یا به کلی غافلگیر کند.

 

اگر ماهرانه بکوشید به سر و صدا یا حرف های زیادی و بی سابقه او ترتیب اثر ندهید، حتما جلو حرکات او را می گیرید. وقتی که از عمل خود برگشت، حتما از وی به پاس این تغییر رفتار تعریف کنید. وقتی به کودک خود بی محلی می کنید، ثابت رای باشید. اگر دانه ای شکلات خواست واحساس کردید در این وقت نباید بخورد، تنها یک بار به او بگویید «حالا وقت شیرینی نیست» بعد چشم از او بردارید، به طوری که اصلا نگاهتان به نگاه اوبرخورد نکند و برخلاف تقاضای او ساکت بمانید.

 

منظور از این عمل آن است که حتی حاضر نیستید به هیچ وجه به او رو نشان دهید. اگر به رویش لبخند بزنید، به طور ضمنی به این معنی است که علنا وادارش خواهیدکرد تا پافشاری کند و این پافشاری مطمئنا حاکی از آن است که دل شما را به دست خواهد آورد.

 

کودک شما ممکن است اکنون همه تلاش خود را برای جلب توجه شما به کار گیرد، ازجمله در اتاق بدود، روی تخت بیفتد، یا روی فرش غلت بزند. برخی از کودکان وقتی مورد بی توجهی قرار می گیرند، سرسختانه در پی آنند تا با پدر خود تماس جسمانی پیدا کنند. کودک شما ممکن است از سر و شانه یتان بالا رود، به لباستان بیاویزد،یا به پایتان بپیچد. این جاست که شاید دلتان نرم شود، به ویژه وقتی که او را باچهره ای ناراحت ببینید. اما، اعمال او را به کل نادیده بگیرید. وقتی از حقه بازی دست برداشت، آن وقت به او توجه نشان دهید. اگر به فعالیت مورد قبولی مشغول شد واز درخواست خود برای شکلات دست برداشت، او را تشویق کنید.

 

 

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما