تربیتِ والدین، سرنوشتِ فرزندان

والدین در تربیت فرزندان خود نقش مهم و سرنوشت‌سازی دارند. آنان باید برای فرزندان خود دوست و محرم باشند. دوستی پدر و مادر با فرزندان سبب می‌‌شود تا آنان بتوانند بدون ترس، مشکلات، دیده‌ها و شنیده‌های خود را به والدین بگویند.‌ پدران و مادران از آنجایی که با فکر، شخصیت و اخلاق فرزندان خود، آشنا […]

والدین در تربیت فرزندان خود نقش مهم و سرنوشت‌سازی دارند. آنان باید برای فرزندان خود دوست و محرم باشند. دوستی پدر و مادر با فرزندان سبب می‌‌شود تا آنان بتوانند بدون ترس، مشکلات، دیده‌ها و شنیده‌های خود را به والدین بگویند.‌ پدران و مادران از آنجایی که با فکر، شخصیت و اخلاق فرزندان خود، آشنا هستند می‌‌توانند راهنمای خوبی برای آنان باشند.‌

 

متاسفانه بسیاری از آسیب‌ها توسط والدین و مربیان ناآگاه، از روی دلسوزی و محبت بی‌جا برای فرزندان ایجاد می‌‌شود.‌ شیوه‌های تربیتی، کنترل و ادارهی کودکان توسط والدین بدون شک یکی از مهمترین عوامل به‌وجود آمدن مشکلات رفتاری کودکان است. گاهی اوقات لازم است ما با دادن اطلاعات لازم به‌طور مستقیم به کمک والدین بشتابیم و آن ها را در فایق آمدن و برطرف کردن مشکلات یاری دهیم. و گاهی هم ضرورت دارد که زمینه‌ای مطمئن و قابل اطمینان در والدین، حتی قبل از آنکه در مورد تربیت و کنترل کودکان بحث شود، ایجاد شود. تجارب ناگوار اولیه دیگر، مشکلات شخصیتی و عاطفی والدین خود محتاج کمک و ارائه راه‌حل‌ها و راهنمائی‌های گسترده‌ای می‌باشد، قبل از آنکه این والدین قادر باشند تا گرمی و صمیمیت موردنیاز فرزندانشان را فراهم کنند.

 

کودک در جایی بدنیا می آید که از قبل بنیان های فرهنگی آن ساخته شده است. طفل از مشاهده و تماس با والدین، اشیاء و ابزار موجود در خانواده در دریائی از فرهنگ آن با تمام ابعاد و جوانبش غوطه ور می شود. او از همان روزها و ماههای اول تولد این فرهنگ را از طریق والدین، و بستگان جذب می کند. و بر این اساس ذهن و افکار او شکل می یابد و راه زندگی اجتماعی اش را پیدا می کند. پس فرهنگی شدن کودک بر اساس ذوق و نظر والدین است و خود کودک در آن نقشی ندارد مگر آنگاه که از نظر جسمی و فکری رشد کافی بیابد.

 

در جنبه کسب اطلاعات و معلومات عمومی نیز خانواده نقش اساسی دارد. طفل، زبان و مکالمه، راه رفتن و آداب زندگی را در خانه از والدین یاد می گیرد. عملاً کودک درس عشق و محبت و صمیمیت و همکاری یاد می گیرد. شرافت و عزت نفس، صدق و صفا می آموزد. در لحظه ذکر لای لای مادر در نیمه شب. چه چیزی می تواند معادل معنویت و صفای مادر باشد. والدین به کودک دین ، راه بهره مندی از وجدان، پاکدلی، پارسایی، تملک نفس می آموزند. طفل این مسائل را جز در خانه از کجا می تواند بهتر و بیشتر فراگیرد.

 

ويژگي هاي مهم خانواده هاي پريشان و خانواده سالم را چنين خلاصه كرد.

خانواده آشفته :

1 – در  خانواده ارزش و احترامي كه هر فرد براي خود قائل است در حد پائين مي باشد.

2 – ارتباط ها غير مستقيم، مبهم و كاملا نادرست است.

3 – قواعد و مقررات خانواده،‌ خشک، نامردمي، ناسازگار و هميشگي است.

4 – پيوند و رابطه با جامعه بسته، مايوس كننده و ياس آور است و براساس ترس انجام مي گيرد.

 

خانواده سالم يا بالنده:

1 – سطح ارزش و احترامي كه هر فرد براي خود قائل است، در حد معقول و منطقي مي باشد.

2 – ارتباط ها مستقيم،‌ واضح، صريح و مبتني بر درستكاري است.

3 – قواعد قابل انعطاف، انساني، منطقي دستخوش تغيير است.

4 – پيوند با جامعه باز، سالم و اميد بخش مي باشد.

 

خانواده شخصیت کودک را رنگ می دهد، و زندگی آینده او را مشخص می کند، در وجود کودک روح سازندگی یا ویرانگری ایجاد می کند، بزه کار یا درست کردارش بار می آورد. بر اساس روش تربیتی والدین است که طفل در آینده خوش فکر و خوش مرام بار می آید یا کج اندیش و بد آرمان، آرام و متعادل یا بی قرار، آزاد بار می آید یا غلام و چاکر.

 

اندیشه کودک، اندیشه والدین است زیرا فکرش هنوز آنچنان رشد و کمال نیافته که شخصا به تحلیل مسایل بپردازد و حقایق را کشف کند. روی این نظر در کلام پیامبر (ص) آمده که هر فرزندی بر مبناء و اساس فطرت بدنیا می آید و این والدین او هستند که او را یهودی، نصرانی یا مجوسی بار می آورند.

 

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما