آوریل 30
نویسنده : دکتر مهدیان
بازدید : 800
نظرات : بدون دیدگاه
پرورش روح و روان

اهـمیت‌ مافوق‌ تـصوری‌ که امروز کلیه ملل جهان نسبت به پروش جسم‌ و روان کودک قائل هستند، دقت و مراقبتی‌ که امـروز در مورد نگاهداری‌ و پرورش و تربیت اطفال مبدول می گردد، همه این نکته‌ را تایید می نماید که‌ دیـگر‌ کودکان آن موجودات بی‌قدر و فـراموش‌ شـده سابق نیستند. بلکه آن ها نیز […]

اهـمیت‌ مافوق‌ تـصوری‌ که امروز کلیه ملل جهان نسبت به پروش جسم‌ و روان کودک قائل هستند، دقت و مراقبتی‌ که امـروز در مورد نگاهداری‌ و پرورش و تربیت اطفال مبدول می گردد، همه این نکته‌ را تایید می نماید که‌ دیـگر‌ کودکان آن موجودات بی‌قدر و فـراموش‌ شـده سابق نیستند. بلکه آن ها نیز حقوقی دارند که باید در جامعه مترقی‌ کنونی رعایت شده و حق آنان که‌ ضعیف‌ترین ولی مهمترین عضو موجودات‌ انسانی هستند‌، به آنان داده شود.چه‌ هیچ قوم و ملتی نیست کـه بتواند ادعا کند از اطفالی علیل و ترسو و لاابالی، مردانی لایق و شجاع و با عزم و اراده و آشنا به حقوق اجتماعی تحویل جامعه‌ داده باشد.

 

اگر‌ دامنه‌ مفاسد اجتماعی هر روز وسیع تر می گرد، اگر دزدی، قتل، فحشاء و ولگردی سیر صـعودی بـخود گرفته، مرتب پیشرفت می کند، باید علت آن را فقط و فقط در میان آن‌ طبقه از مردم‌ جستجو‌ نمود که در ایام‌ کودکی و نوجوانی آن طور که شایسته‌ یک فرد انسانی است، تربیت لازم را ندیده و همواره با سـهل‌انگاری و عـدم‌ توجه والدین و تحقیر و توهین جامعه‌ مواجه بوده‌اند.

 

در‌ تجزیه‌ و تحلیلی که از وضع‌ منحرفین جامعه بعمل آمده و طبق‌ آماری که تهیه و در دسترس عامه قرار گرفته اسـت و در بـررسی‌هایی که‌ متخصصین جرم‌شناسی از مجرمین‌‌ به عمل‌ آورده‌اند‌ این نکته جلب نظر می نماید‌ که‌ به عقیده‌ قریب باتفاق ریشه‌ بیشتر این انحرافات را باید در عقده هایی دانست که از کودکی یا اوان جوانی‌ در درون افراد‌ بطور‌ نـهانی‌ جـایگزین‌ گـردیده و در زمان بلوغ باشکال مختلف‌ کـج‌خلقی‌، بـی‌بند و باری‌، لاقـیدی، کینه و عداوت، رشگ و بدبینی و مفاسد اخلاقی گوناگون و پلیدیهای جنسی و امثال آن خودنمایی می کند. اصولا باید کلیه این تظاهرات‌ را‌ در‌ محرومیت ها یا زیاده‌ روی‌های دوران کـودکی افـراد جـستجو کرد و از همان‌ اوان کودکی‌ باصلاح این معایب پرداخت تا از نـمو و تقویت و برقراری فساد جلوگیری به عمل‌ آید و اساس زندگی آینده‌ هر‌ فردی‌‌ در دوران کودکی بطور صحیح و مناسب‌ زمان ریخته شود.

 

چـه کـمتر‌ انـسانی‌ است که ذاتا بد و بدطینت آفریده شده باشد بلکه ایـن‌ تربیت غلط و محیط نامناسب است که‌‌ انسان ها‌ را‌ تبدیل به موجوداتی نامناسب‌ نموده و آنانرا برای خود و جامعه‌ای که‌ در آن زندگی‌ مـی کنند‌ خـطرناک‌ مـی نماید.

 

امروز در مغرب‌ زمین اهمیت‌ فوق العاده نسبت بپرورش اطفال مرعی‌ می گردد و سـعی مـی شود‌ هرگونه‌ عاملی‌‌ را که ممکن است بنیاد سلامت روانی‌ کودک را متزلزل نماید از بین ببرند‌ و محیطی‌ فراهم آورنـد کـه در آن کـلیه‌ شرایط لازم جهت تامین بهداشت فکر و جسم‌ کودک‌ موجود‌ باشد. در آن دیار سال هاست کـه صـدها کـارشناس از قبیل‌ پزشکان آزموده، متخصصین امور‌ اجتماعی‌، جرم‌شناس و قاضی اطفال، دست در دست هم به تـجزیه و تـحلیل‌ روحـیه کودکان پرداخته‌، موفق‌ شده‌اند‌ اسراری را از زندگی کودک و از روابط او با محیط و خانواده خود کشف نـمایند، کـه‌ حتی‌ درک آن برای ما مشکل است. هزاران موسسه مخصوص مدارس‌ حرفه‌ای، مدارس‌ مخصوص‌ اطـفال‌ عـقب‌ مـانده، مراکز تربیت کودکان لجوج و تندخو و مراکز تربیت و نگاهداری‌ جوانان منحرف،باشگاههای تربیتی‌ همه‌ در‌ فـعالیتند‌ تـا نسل جوان، یعنی‌ نسلی که در آینده باید امور کشور را‌ اداره‌ نماید با روشـی صـحیح پرورش یابد.

 

چرا فلان کودک تندخو است، چرا درس نمیخواند، چرا بداخلاق‌‌ است‌، چرا از مدرسه فرار مـیکند، چـرا بنظافت و لباس خود اهمیت نمیدهد، چرا‌ با‌ همسالان خود بازی نمیکند، چـرا زیـاد بـیمار‌ می شود‌، چرا‌ دروغ‌ میگوید و چرا چرا… تمام این عوامل‌‌ از‌ بدو ورود طفل بکودکستان در نظر گرفته مـیشود و بـا رشـد و نمو او تکمیل‌‌ میگردد‌. پزشگان روانشناس، متخصصین‌ روانکاوی کودک‌، مددکاران‌ اجتماعی، معلمین‌ آزمـوده‌، کـه‌ فقط برای تربیت‌ کودکان تعلیم یافته‌اند‌، همه‌ با تشریک مساعی متقابل، طرز رفتار و اخلاق‌ نونهالان و جـوانان را در نـظر‌ گرفته‌‌ و به کوچکترین لغزش یا انحراف از مسیر‌ عادی زندگی، به کمک آنان‌ می شتابند‌. تـا ریـشه فساد را قبل‌ از‌ آن‌که وجود طفل را فرا گـیرد، از بـیخ بـرکنند. شاید برای ما قابل‌ تصور‌ نباشد کـه مـثلا یک‌ پزشک متخصص‌ مدت‌ 3-4 سال یا بیشتر‌، کودکی‌ را تحت معالجه قرار‌ دهد‌ و صـدها آزمـایش از وی به عمل آورد تا بفهمد که‌ مـثلا چـرا عادت بـدروغگویی دارد‌، چـرا‌ حـسود است، چرا تمایل بدرس خواندن‌‌ نـدارد‌، چـرا دیوارهای‌ مردم‌ را‌ خط می کشد.

 

ولی امروز‌ ما چه داریم و چه‌ میکنیم؟ تربیت اطفال ما بـر روی کـدام‌ پایه استوار است؟ چه کس مسئول رفتار و کـردار‌ کودکان‌ میباشد؟ و چه تدابیری‌ بـرای جـلوگیری از آلوده‌ شدن‌ این‌‌ موجودات‌ مـعصوم‌ اتـخاذ شده است؟ خانواده‌، اجتماع‌، مدرسه، معلم، فرهنگ، چه مقامی باید جوابگوی‌ خواسته‌های آنان باشد؟ این اطـفال بـکجا و بکه روی آورند؟ اشکالات زندگی خود را‌ با‌ کـه‌ در مـیان نهند؟ ایا گـوش شنوایی‌ وجود دارد تـا‌ بـشکایت‌ آن ها‌،بدرد‌ دل‌ آن ها‌ تـرتیب اثـر دهد؟ درست است که آن ها زبان گویا ندارند و نمی توانند مثل ما درد و رنج و ناراحتی درونی و آرزوهای‌ قـلبی خـود را باز گویند و شکوه نمایند ولی رفتار آن ها، نـگاه‌ آنها،حـرکات‌ آنـها،خـود بهترین زبان گویایی اسـت از ناراحتی ها، گرفتاری ها، محرومیت ها، شکایت ها و آلام درونی آن ها. ما که اکنون‌ وظیفه سنگین تربیت کودکان را بر عـهده‌ داریـم نمیتوانیم یا نمیخواهیم‌ قبول‌‌ کنیم کـه آن ها هـم عـواطف و احـساساتی‌ دارند، میفهمند، درک مـی کنند، زود و خـیلی زود آزرده می شوند.

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما