آیا همیشه اثر تـلویزیون بر زندگی کـودک زیانبار است، آیا نمیتوان بر تأثیرات مثبت این رسانۀ فراگیر و البته مؤثر در زندگی کودک مطالعه کرد، حال کـه تلویزیون هست، چه باید کرد. چگونه میتوان نهاد رسانۀ ملی (سازمان صدا و سـیما) را در زمینۀ سرمایهگذاری روی جنبههای مـثبت ایـن رسانۀ مهم بسیج کرد و آن […]
آیا همیشه اثر تـلویزیون بر زندگی کـودک زیانبار است، آیا نمیتوان بر تأثیرات مثبت این رسانۀ فراگیر و البته مؤثر در زندگی کودک مطالعه کرد، حال کـه تلویزیون هست، چه باید کرد. چگونه میتوان نهاد رسانۀ ملی (سازمان صدا و سـیما) را در زمینۀ سرمایهگذاری روی جنبههای مـثبت ایـن رسانۀ مهم بسیج کرد و آن را به منظور آموزش درست و یادگیری نتیجه بخش مهارتها، هنرها، علوم ،فنون و به ویژه اهداف توسعۀ کشورمان به کار برد؛ زیرا سهم این نهاد در جامعه پذیری و ایجاد انگاره های ذهنی کودکان (بزرگسالان آیـنده) انکارناپذیر است.
تماشای تلویزیون همیشه تأثیرهای سوء و زیانباری در زنـدگی تـماشاگران آن،به ویژه کودکان داشته است که از جمله میتوان به گرایش آن ها به خشونت و یادگیری رفتارهای خشونتآمیز و پرخاشگرانه و تقلید از این رفتارها، ایجاد فاصله و اختلال بین آنچه کودک در محیط آموزشی (مدرسه) و خانواده به منزلۀ ارزش و هنجار میآموزد و جـامعه پذیری مـیشود با آنچه در بسیاری ازبرنامه های تلویزیونی میبیند (البته این مورد گاهی اتفاقمیافتد) و ده ها و شاید صدها مورد دیگر اشاره کرد که از نتیجۀ تحقیقات و مشاهدات سالیان بسیار پژوهشگران و تلاشگران عرصۀ ارتباطات و فـناوریهای اطـلاعات، روانشناسان اجتماعی و…به دست آمده است.
تلویزیون و انگارههای ذهنی کودکان
اگر از پارهای موارد استثنایی چشم بپوشیم، خواهیم دیدکه نباید انتظار داشت نوجوانی که هنوز به چهاردهمین یا پانزدهمین بهار عـمر خـود نـرسیده است به مطالعۀ خلاقانه و نـقادانه دسـت زنـد. نگاهی به کتابها و مواد درسی مدارس نشان میدهد که با چه جدیت و دقتی ایجاب سنین متفاوت دانشآموزان، به وسیلۀ بزرگسالان مراعات شده و مـد نـظر قـرار گرفته است. اگر مواد درسی و کتابهای سال چهارم، هـفتم و نـهم را به دقت مقایسه کنیم، خواهیم دیدکه تفاوت آن ها فقط در ساختار جملات و نوع کلمات و گستردگی واژهها خلاصه نمیشود، بلکه پیـامها، اطـلاعات، ایـدهها، نظریات و تجربیات متناسب با کلاسهای چهارم، هفتم و نهم و شرایط روحـی و جسمی دانشآوزان در این سنین، تدوین و تنظیم یافته است. رعایت چنین مصالحی در جامعۀ مبتنی بر فرهنگ چاپ و کتاب و ادبیات مکتوب، مـنطقی و عـاقلانه اسـت؛ زیرا اگر چه کتاب میتواند به راحتی در دسترس کودک و نوجوان قـرار گـیرد، ساختار عبارات و نیز محتوا و سطح پیامهای بیان شده در آن به گونه این است که مرزها، حد فاصلهها و تـفاوتهای ظـرفیتی تصویرسازی، آتلیه زمانه خردسال و بزرگسال را مخدوش کند و حـتی تـفاوت مـیان کودک و نوجوان را نیز نادیده انگارد.
اما در جامعه و فرهنگ مبتنی برتلویزیون این سلسله مراتب آموزشی و اصول اطـلاع رسانی از پایـه و اسـاس ویران شده است. این جعبۀ جادویی پیش از هرچیز ابزاری بصری است. اگر چه از تلویزیون هم آنچه به گوش میرسد عبارت است از زبان، بـاید تـوجه کـرد که در هرحال تصویراست که حواس بیننده را به طور کامل برخود متمرکزمیکند.
به بیان سـاده تر کـسی که در مقابل تلویزیون قراردارد بیننده و تماشاچی است نه خوانندۀ یک متن یا حتی شـنوندۀ فـعال و خـلاق. این تماشاچی کودک است یا بزرگسال، تحصیلکرده است یا غیر تحصیل کرده، عاقل است یا کمشعور، امـا ایـن ها ملاکهایی نیستند که تلویزیون پایبند آن ها باشد و از تماشاچی خود انتظاراتی مانند این ها داشته بـاشد. آنـچه را ایـن تماشاچی میبیند تصاویری هستند متحرک و در حال تغییر، گاه تا 1200 تصویر درساعت.
بسیار ساده لوحانه است اگر تـصور شـود کـه میتوان افق اندیشه را در تلویزیون بالا برد. ساختار تلویزیون چنین اقتضایی ندارد؛ در تربیت تلویزیونی، دشـواریهای کـلام و بیان و تسلسل منطق و پیوند عبارات وجود ندارد، احساس کردن تصاویر، الفای ویژۀ خود را ندارد؛ برای این کـارآموزش مـقدماتی دستور زبان، دیکته و انشاء اصول منطق و کتاب لغت ضروری نیست، تمرین و حـل مـسئله و رونویسی و از برکردن نثر و نظم و هر آنچه اقتضای کـلاس درس و مـدرسه است، وظیفۀ تماشاچی تلویزیون نیست.
این رسانه فـهم و دانـش قبلی را نه از ماشاچی میطلبد و تهیه او تعلیم میدهد. هیچ کودک و هـیچ بزرگسالی بـا تماشای مستمر تلویزیون، تماشاچی بـهتر و رشـد یافتهتری نخواهد شـد، حـد و سـطح دانشی که از یک بینندۀ تلویزیون انتظار مـیرود، بـه حدی نازل و مبتدی است که هرگز نشنیدهایم، فلان کس را ناتوان از تماشای تلویزیون بنامند یـا بـگویند هنوز قدرت تماشا را تحصیل نکرده است. بـرخلاف کتاب و ساختار آن، که بـا سـطحهای گوناگون درک و اندیشه و میزان دانش و اطلاعات قـبلی و پیـش زمینۀ خواننده ارتباط برقرار میکند و از این نظر به درجات متفاوت تقسیم میشود، تلویزیون از هفت دولت این قـید و بندها آزاد است.
که کودکان 36 مـاهه مـیتوانند، تسلسل حوادث و ماجراها رادر تـلویزیون بـا دقت و توجه کافی دنبال کنند و به برنامۀ خاصی توجه ویژهای نمایند، آرم و موزیک آن را زمزمه کنند، پیامهای بـازرگانی را بـا دقت مشاهده کنند و کالای مصرفی شده را خـواستار شـوند. پر واضح اسـت کـه ایـن برنامه ها و آگهیهای تجارتی فـقط برای این کودکان سه ساله پخش نمیشود؛ البته دلیلی هم برای این کار وجود ندارد. فـهم و درک پیـام بازرگانی مک دونالد یا ساندویچ بـا آگـهی مـربوطبه کـامپیوتر و زیـراکس تفاوت ندارد؛ از ایـنرو امـروز برنامهای ویژۀ کودکان سه ساله، کمتر یا بیشتر و متفاوت از هم وجود دارد و در واقع همۀ برنامهها برای هـمگان پخـش مـیشوند.
مهم این است که تلویزیون پیامهای و اطـلاعات خـود را در شـکل و سـاختاری پخـش مـیکند که برای همه کس و در همه حال فهم شدنی است و این به معنای آن استکه تقسیم بندیها و ملاک هایی برای جدا کردن کودک از بزرگسال وجود ندارد. در اشاره به تأثیر تلویزیون در تـولید انگارههای ذهنی کودک، فهم سه موجی که مطرح است خالی از لطف نیست. پیش از هجوم رسانههای همگانی، یک کودک موج اول در دهکدهای که به کندی تغییر مـیکرد، بـزرگ میشد و انگارۀ خود را از واقعیت، از میان تصاویری میساخت که منابع محدود و انگشتشماری مانند معلم، روحانی، رئیس یا مقام اداری و از همه مهمتر خانواده در اختیارش میگذاشتند.
موج دوم، تعداد شبکههایی را که، فرد به وسیلۀ آن ها تصاویر ادراکـی خـود را از واقعیت به دست میآورد، چندین برابر کرد. تصاویر کودک را دیگر فقط طبیعت یا اطرافیان در اختیار او نمیگذاشتند، بلکه روزنامهها، مجلات و رادیو و تلویزیون نیز در این زمـینه بـه کودک کمک میکردند.در گذشته اغـلب کـلیسا،دولت،خانواده و مدرسه از اتحادو هماهنگی برخوردار بودند و یکدیگر را تقویت میکردند، اما در موج دوم، رسانههای همگانی، به ویژه تلویزیون، ازقدرتشان برای یکسان کردن تصاویری که از مـنطقه، اقـوام،قبایل، زبانها و در کل فـرهنگهای گـوناگون سرچشمه میگیرد و در بستر ذهنیت جامعه جریان مییابد، استفاده میکنند. در ادامه جامعهپذیری کودک در موج سوم به وسیلۀ تکنولوژیهای ارتباطات دور برد را بررسی شده است، که در این مقاله طرح آن ضرورتی ندارد.
کودکان شیفتۀ تلویزیون میشوند؛ چون تماشای آن را تفریح دلپذیری مییابند که آن ها را به عالم رویا میبرد و این امکان را فراهم مـیآورد کـه به طور غیر مستقیم در ماجراهای هیجانانگیز مشارکت کنند و در قالب قهرمان فیلم فرو روند و خود را به جـای آن بـگذارند.