انقلابی‌ در ادبیات‌ کودکان‌

ادبـیات‌ کودکان، همواره از مؤثرترین‌ ابزارهای‌ انتقال ارزش‌های حاکم و بازتابنده اندیشه‌ها و آرمان‌هایی که جامعه بـرای آیـنده خـویش مناسب‌ می‌بیند، قلمداد‌ شده‌ است. ادبیات کودکان هر جامعه، از‌ موقعیتی‌ ممتاز‌ برخوردار‌ است‌؛ زیرا آیـنه‌ای اسـت‌ که‌ امیدها و آرزوهای مردم از آینده‌ و نسل فردای خویش در آن بازتابیده می‌شود و در برگیرنده مـؤلفه‌هایی […]

ادبـیات‌ کودکان، همواره از مؤثرترین‌ ابزارهای‌ انتقال ارزش‌های حاکم و بازتابنده اندیشه‌ها و آرمان‌هایی که جامعه بـرای آیـنده خـویش مناسب‌ می‌بیند، قلمداد‌ شده‌ است. ادبیات کودکان هر جامعه، از‌ موقعیتی‌ ممتاز‌ برخوردار‌ است‌؛ زیرا آیـنه‌ای اسـت‌ که‌ امیدها و آرزوهای مردم از آینده‌ و نسل فردای خویش در آن بازتابیده می‌شود و در برگیرنده مـؤلفه‌هایی اسـت کـه‌ حرکت‌ انسان‌ها‌ به سمت آینده را هدایت می‌کند.

 

به‌ عبارت‌ دیگر‌، ارزش‌ها‌ و هنجارهای‌ جامعه‌، بیش از هـر جـای‌ دیـگر، در ادبیات کودکان آن نمود می‌یابد. اما در مورد جامعه‌ای که دوران گذر از یک انقلاب‌ را طـی مـی‌کند، چه می‌توان گفت؟ جامعه‌ای که‌‌ در آن ارزش حاکم، به سرعت در حال‌ جابه جایی و جایگزین شدن با ارزش‌های دیگر هستند؟ جامعه‌ای که در آن روابـط قـدرت در حال‌ دگرگونی، نظام‌های جدید در حال برآمدن و طبقات اجتماعی‌ گوناگون‌ مردم، دستخوش تـغییر جـایگاه است؟

 

منطقی است که انتظار داشته باشیم‌ ادبیات کـودکان چـنین جـامعه‌ای، این روند آشوب‌ و دگرگونی را بازتاب دهد و تـحولات عـظیم در روابط قدرت و امیدها و آرزوهای مردم را‌ بیان‌‌ کند. چنین ادبیاتی باید بتواند مقابله ارزش های‌ جـدید را با ارزش‌های کهنه نشان دهـد. بـرای این‌ کـه ادبـیات کـودکان در جامعه‌ای انقلابی قادر‌ به‌‌ چنین کـارهایی بـاشد، دو پیش‌ شرط‌ ضروری به‌ نظر می‌رسد:

 

1) سانسور مانع پیش رفتن ایـن‌ ادبـیات به سوی هدفش نشود و بتواند بـا آزادی‌ و بدون واهمه، آرمـان‌های جـدید را‌ بیان‌ کند و هنجارها و نظام‌های پیـشین‌ را‌ بـه چالش بکشد.

 

2) خود این ادبیات باید از درون متحول‌ شود. به عبارت دیگر، بـرای ایـن‌که ادبیاتی بتواند تحول و دگرگونی زنـدگی مـردمی را کـه مدعی‌ سخن گـفتن بـا‌ آن‌هاست‌، نشان دهد، بـاید ابـتدا خودش متحول شود تا با نیازها و خواسته‌های‌ مخاطبانش همگام گردد.

 

انقلاب در ادبیات کودکان ایـران، بـا آثار صمد بهرنگی، به وقـوع پیوست. صمد بهرنگی با آثار معدود، اما انقلابی خود‌ رویکردی تازه به ادبیات کودکان و کـارکردهای آن نـشان داد و اندیشه‌های کلیشه‌ای‌‌ در‌ مورد‌ کودکان و کودکی را بـه چـالش کـشید. او در مـقاله مـشهوری به نام«ادبـیات کـودکان»، نظریات خود را ‌‌درباره‌ ضرورت چرخش در مفاهیم‌ مربوط به نقش و وظیفه ادبیات کودکان، چنین‌ بیان کرد‌:

 

«دیـگر‌ وقـت‌ آن گـذشته است که ادبیات‌ کودکان را محدود کنیم بـه تـبلیغ و تـلقین نـصایح‌ خـشک و بـی‌ برو برگرد‌، نظافت دست و پا و بدن، اطاعت از پدر و مادر، حرف‌شنوی از بزرگان، سر و صدا نکردن‌ در حضور مهمان، سحرخیز‌ باش‌ تا کامروا باشی، بخند تا دنیا به رویت‌ بخندد، دستگیری از بینوایان به سبک و سـیاق‌ بنگاه‌های خیریه و مسائلی از این قبیل که نتیجه‌ کلی و نهایی همه این‌ها بی‌خبر ماندن کودکان‌ از‌ مسائل بزرگ و حاد و حیاتی محیط زندگی‌ است… آیا نباید به کودک بگوییم که در مملکت‌ تو هـستند بـچه‌هایی که رنگ گوشت و حتی پنیر را ماه به ماه و سال به سال نمی‌بینند؟… آیا‌ نباید‌ به کودک بگوییم که بیش‌تر از نصف مردم جهان‌ گرسنه‌اند و چرا گرسنه شده‌اند و راه برانداختن‌ گرسنگی چیست؟ آیا نباید درک عـلمی و درسـتی‌ از تاریخ و تحول و تکامل اجتماعات انسانی به‌ کودک بدهیم؟… بچه باید‌ بداند‌ که پدرش با چه مکافاتی لقمه نانی به دست می‌آورد و برادر بزرگش چه مـظلوم‌وار دسـت و پا می‌زند و خفه‌ می‌شود.آن یکی بـچه هـم باید بداند که پدرش‌ از چه‌ راه‌هایی‌ به دوام این روز تاریک و این‌ زمستان ساخته دست آدم‌ها کمک می‌کند.»

(بهرنگی الف،20-12)

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما