اقتصاد خانواده دو جنبه دارد؛ مدیریت درآمد از طریق کسب روزی حلال و مدیریت هزینهها بـا دسـتیابی به الگوی صحیح مصرف. تـلاش بـرای دسـتیابی به منافع اقـتصادی در صـورتی که با اصول صـحیح هـمراه باشد اقتصاد خانواده را سالم و پایدار مینماید. برای مثال اگر فرزندان منبع درآمد خانواده را نـشناسند، فـقط به رفع نیازمندی های […]
اقتصاد خانواده دو جنبه دارد؛ مدیریت درآمد از طریق کسب روزی حلال و مدیریت هزینهها بـا دسـتیابی به الگوی صحیح مصرف. تـلاش بـرای دسـتیابی به منافع اقـتصادی در صـورتی که با اصول صـحیح هـمراه باشد اقتصاد خانواده را سالم و پایدار مینماید. برای مثال اگر فرزندان منبع درآمد خانواده را نـشناسند، فـقط به رفع نیازمندی های خود عادت مـیکنند و بـه خواستههای سـایر اعـضای خـانواده بیاعتنا میمانند و طی زمـانی کوتاهی به مصرفکنندگان حریصی تبدیل میشوند که در آتی، هم برای خود و هم برای جامعه زیـانهای جـبرانناپذیر به بار خواهند آورد.
همچنین اگر والدیـن بـه ویـژه مـادران، فـقط در اندیشه رفع نـیازهای فـرزندان باشند در حالی که به ضروریترین نیازهای خود توجه ندارند، ناآگاهانه توقعات فرزندان را بالا میبرند. این سـبب مـی شود فـرزندان از نیازهای والدین بیاطلاع مانده و فقط راه ارضای امـیال خـود را بـشناسند. بـر ایـن اسـاس، شایسته است همواره در مدیریت اقتصادی خانواده جایگاه مناسبی برای آموزش و ارتقای سطح آگاهی و آمادگی فرزندان برای مواجهه با مسائل مالی و اقتصادی در نظر گرفته شود. زن در جایگاه مدیرخانه نقش مـهمی در اقتصاد ملل در طول تاریخ ایفا کرده است. بخش قابل توجهی از کسب و کارها بر پایه مدیریت یا مالکیت خانوادگی استوار است به طوری که حدود نیمی از تولید ناخالص ملی از این راه تأمین مـیشود.
شـیوه مدیریت اقتصادی خانوادهها بخش عمدهای از هویت آنان را تشکیل میدهد و رونق و شکوفایی اقتصادی، رشد و ترقی خانواده را در پی خواهد داشت. آنچه باعث حفظ و رونق اقتصاد خانوادهها و به دنبال آن اقتصاد کشورها می شود، آمـوختن ایـن مطلب است که چگونه با کسانی که به آن ها علاقه و ارتباط عاطفی داریم، ارتباطات سالم و مناسبی داشته باشیم.
افراد جامعه اسلامی باید تـربیتی اقـتصادی نیز داشته باشند و فعالیتهای اقـتصادی و هـزینه ای آن ها باید در چارچوب محاسبه و مدیریت انجام گیرد. اهمیت این بعد از تربیت، در این است که نظام اقتصادی خانواده اگر با اندازهگیری و محاسبه باشد، زمینه ای سـازنده بـرای رشد مادی و معنوی افـراد و بـهره برداری به موقع از امکانات و نیروها ایجاد خواهد کرد و از هدر رفتن توان، فکر و سرمایه انسانها جلوگیری خواهد نمود.
زندگی بیحساب و فاقد محاسبه، تعادل و هماهنگی لازم را ندارد و با وجود نیرو و سرمایه فراوان، بازدهی بـسیار انـدکی خواهد داشت. در نتیجه، امکانات و نیروها به هدر خواهد رفت و استواری و پایداری حیات فردی و اجتماعی به مخاطره خواهد افتاد.
هدف خانواده که مجموعه ای به هم پیوسته را تشکیل میدهد، فقط پرورش فرزندان نـیست بـلکه والدین کـه ستونهای اصلی خانواده اند باید حق اعمال نظر در مدیریت اقتصادی خانواده را داشته باشند. اختیار و آزادی فرزندان باید در محدودههایی بـاشد که ظرفیت و توان پذیرش مسئولیت را دارند وگرنه بنیاد خانواده بر پایـه اعـمال سـتم و بی عدالتی فرزندان نسبت به پدر و مادر بنا خواهد شد.
زنان که مدیریت اقتصادی خانواده را بر عهده دارند عـلاوه بـر توجیه فرزندان در امور اقتصادی و جلوگیری از ایجاد توقعی بالاتر از توان اقتصادی خانواده باید بـه تـعداد فـرزندان نیز در توزیع امکانات توجه نمایند تا شرایط لازم برای کار زنان نیز در خانه یا بـیرون از خانه برای افزایش درآمد فراهم شود. برای مثال استفاده مشترک فرزندان از برخی امـکانات علاوه بر تأثیری کـه در ارتـقای اقتصاد خانواده دارد نوعی آموزش عملی ارتباط متقابل و همبستگی نیز می باشد.