میزان عشق و محبت و محدودیت هایی که در مورد تربیت کودکان به میان می آید، با نحوه برخوردی که والدین با فرزندان خود دارند، ارتباط مستقیمی دارد. والدین باید با محبتی که به فرزندان خود ابراز می کنند به آن ها احساس آرامش داده و به راحتی با آن ها ارتباط برقرار کنند و […]
میزان عشق و محبت و محدودیت هایی که در مورد تربیت کودکان به میان می آید، با نحوه برخوردی که والدین با فرزندان خود دارند، ارتباط مستقیمی دارد. والدین باید با محبتی که به فرزندان خود ابراز می کنند به آن ها احساس آرامش داده و به راحتی با آن ها ارتباط برقرار کنند و به گفت وگو بنشینند. هم چنین با محدودیت هایی که برای فرزندان خود قایل می شوند می توانند به صورت متعادل، غیرفعال و سلطه جویانه در برابر کودکان خود ظاهر شوند. به این معنا که می توانند عکس العمل متعادلی در مقابل رفتار کودک خود نشان دهند، یا نسبت به رفتار او هیچ گونه عکس العملی از خود نشان ندهند و یا نهایتا عکس العمل تندی نشان داده و به صورت سلطه جویانه در مقابل او ظاهر شوند.
رعایت این اصل که در چه زمانی چه چیزی را باید به کودک آموخت، سبب موفقیت اولیا و مربیان در امر آموزش خواهد شد. باید زمانی به سخن گفتن با کودک لب گشود که کودک علاقه مند به شنیدن باشد. کودک، همچون گلی است که در موقعیت مناسب و زمینه مساعد شکوفا می شود و اگر زودتر از موقع باز شود، به زودی پژمرده خواهد شد. مناسب ترین زمان برای درخواست از کودک، هنگامی است که زمینه های احساس نیاز و علاقه به انجام دادن کاری را در آنها مشاهده کنیم. تا زمانی که رفتار با کودک همراه با تفاهم نباشد، نفوذ در وی ناممکن است. برای برقراری ارتباط مثبت با فرزندان، افزون بر کلام، صبر و سکوت نیز لازم است.
گاهی می بینیم که پدر و مادری می خواهند، فرزند خود را به آن چیزی وادار کنند که خود دوست داشتند انجام دهند، اما موفق نشدند. این یعنی، نوعی سوءاستفاده از کودک و به بند کشیدن روان و بازیچه قرار دادن او به منظور تحقق خواسته های سرکوب شده خود. نتیجه: «پدران و مادران، ناخواسته از فرزندان خود چیزی همانند خود می سازند و این کار را تربیت می نامند».
به گفته جبران خلیل جبران:
شما می توانید، مهر خود را به کودکان بدهید، ولی نباید اندیشه و سلیقه و آرزوی خود را به آنها بدهید. شما می توانید، جسم و تن آنها را در خانه نگاه دارید، ولی روح آنها باید در گستره ای از وسعت آینده پرورش یابد. شما می توانید، بکوشید مانند آنها باشید، ولی نکوشید تا آنها را مانند خود کنید؛ زیرا زندگی واپس نمی رود و در بند دیروز نمی ماند. ما مالک فرزندان خود نیستیم، ما محافظ آنها هستیم.
همدلی قلب چیزی است که انسان با آن معنا پیدا میکند. پایه و اساس اخلاق عملی است و برای ارتباطات، مهربانی، عشق و دوست داشتن و برای رسیدن به موفقیت ضروری است. همدلی کلید جلوگیری از قلدری و ظلم و ستم است. همدلی به معنای توانایی انسان برای درک هیجانات دیگران تعریف میشود. دلسوزی و نشان دادن حالات هیجانی و به اشتراکگذاری احساسات است. اگرچه کودکان با توانایی همدلی به دنیا میآیند اما باید این توانایی را به درستی در آنها تقویت کرد. در غیر این صورت به همان شکل رشد نیافته باقی میماند.
احساس های همدلانه، درک و فهم رفتار، آموزش همدلانه فضایی را فراهم میسازد تا احساس رضایت از گفتگو کردن درباره افکار و احساسات درونی در نوجوان ایجاد شود و موجب میشود نیاز دیگران را وقتی در شرایط تعارضی قرار میگیرند، در نظر گیرند. کودکان همدلی را از ما میآموزند و از همدلی ما با دیگران تجربه بدست میآورند. هنگامیکه با کودکان همدلی نشان میدهیم آن ها به اما اعتماد میکنند و دلبستگی ایمن ایجاد میشود. دلبستگی کلید اتخاذ ارزش ها و مدل مناسب رفتاری و همدلی با دیگران است.