معلم، تسخیر کننده دل ها

‌‌‌پیـامبران‌ الهی با رهبران دیگر جهان در نحوه گسترش و توسعه مرام خود اختلافات‌ اساسی‌ و بنیادی‌ دارنـد‌ یکی از امتیازات آنان‌ اینست که در پیشبرد مقاصد الهی خود هیچگاه بزور و تهدید متوسل‌ نمی شدند بلکه‌ بـا رعایت اصول اخلاقی و انسانی می کوشیدند راه نفوذ بر دل ها را‌ هموار سازند، این‌ سلاحی‌ […]

‌‌‌پیـامبران‌ الهی با رهبران دیگر جهان در نحوه گسترش و توسعه مرام خود اختلافات‌ اساسی‌ و بنیادی‌ دارنـد‌ یکی از امتیازات آنان‌ اینست که در پیشبرد مقاصد الهی خود هیچگاه بزور و تهدید متوسل‌ نمی شدند بلکه‌ بـا رعایت اصول اخلاقی و انسانی می کوشیدند راه نفوذ بر دل ها را‌ هموار سازند، این‌ سلاحی‌ کـه‌ انبیاء برگزیده بودند از هـر سـلاح‌ جنگی برنده‌تر بود چه با زور و تهدید تا مدت زمان معینی میتوان بر افراد حکومت‌ راند بدون این که کمترین تغییر و تبدیلی در فکر و اندیشه آنان‌ صورت گیرد ولی پیامبران‌ با سلاح اخلاق تا اعـماق دل ها نفوذ کرده در کاشانه دل آنان جایگزین می شدند و چون بر دل های آنان تسلط داشتند برای آنان انقلاب‌ فکری بوجود آورده تار‌ و پود‌ اعتقادات آباء و اجدادی آنان را بباد میدادند.

 

این نفوذیابی آنچنان ژرف و عمیق بود که پس از گذشت هزاران سال‌ پیروان‌ مکاتیب‌ الهی با تمام وجود و هستی خود از حریم‌ قوانین و دستورات پیامبران دفاع و پاسداری‌ می نمودند. رسول خدا (ص) ازجـانب خـدا برگزیده‌ شده کتابی به نام قرآن به عنوان معجزه ارائه‌ داده و معجزات‌ عینی‌ و خارجی متعددی از او بمنصه ظهور رسیده بود و جبرائیل انیس و همدم او بود معهذا پروردگار جهان رمز پیروزی و موفقیت آئین او را در پرتو مـکارم‌ اخـلاق او دانسته در‌ سوره‌ آل‌ عمران در آیه‌ 159 می فرماید‌:

فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ
وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ

به (برکت) رحمت الهى در برابر آنان (مردم) نرم شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مى شدند. پس آن ها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب، و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش!) و بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.

 

معلوم‌ می شود کـه ایـن نـرمش و ملایمت نقش‌ اساسی در گسترش برنامه‌هایش داشته است‌. لااقل اگر عوامل دیگری نیز در این‌ کار‌ موثر‌ بوده‌اند از همه مهمتر همان شیوه رفـتار آنـ‌ حـضرت بوده‌ است که بدان تکیه شده است و و بـا الغـاء خصوصیت میتوان چنین استنباط کرد که اصولا نرمش و ملایمت یگانه‌ عامل‌‌ جذب‌ و انجذاب است.

 

با مطالعه در آیات قرآن به خوبی مشهود می گردد که‌ اصولا‌ راهنمایی و ارشاد انسان ها و نفوذیابی در دل و جان‌ها جز با نـرمی و ملایمت امکان‌پذیر نیست و این راه و روش‌ در‌ همه‌ ادیان الهی حکمفرما بوده است. خداوند در سوره طه آیه 44 به موسی‌ و هارون‌ میگوید‌ بـا فـرعون زمان که دعوی‌ الوهیت کرده است با نرمی و ملایمت سخن‌ بـگوئید شـاید‌ او‌ متذکر‌ گردد:

فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى
«و با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد.»

 

پس از ذکر این مقدمه‌ بخوبی‌ آشکار می‌ گردد کـه راه نـفوذ مـعلم رعایت اصول اخلاقی‌ است معلم از‌ این‌ رهگذر‌ میتواند دل دانش- آموزان را تسخیر کـند و الا بـا ارعـاب و تندی و نمره میتوان شاگرد‌ را‌ تا مدت کوتاهی مطیع‌ خود ساخت اما دل و جان او را هرگز نـمیتوان‌‌ تـسخیر‌ کـرد‌. ممکن است کسی بگوید معلم کارش درس‌ دادن است او باید از نظر علمی غنی‌ بوده‌‌ بـاصول و فـنون کلاسداری آشنا باشد دیگر نیازی باصول اخلاقی ندارد.

 

در پاسخ‌ باید‌ گفت‌ اگر مـعیار سـیستم‌ کـشورهای عربی باشد آنان نیز معتقدند که‌ پرورش از آموزش نمیتواند جدا‌ باشد‌ معلم‌ در ضمن تدریس بـطور غـیر مستقیم شاگردان را پرورش اخلاقی میدهد و اگر‌ ملاک‌ منطق اسلام‌ باشد در اینصورت باید گفت اسـلام پرورشـ‌ را بـر آموزش مقدم داشته معتقد است‌ که‌ اول‌ باید انسان شد و سپس بکسب علوم پرداخت‌ بنابراین هـیچ مـعلمی نمیتواند‌ از‌ خود سلب‌ مسئولیت کرده خویشتن را از‌ پرورش‌ اخلاقی‌‌ شاگردان برکنار دارد، از این گـذشته آمـوزش‌‌ مـنهای‌ پرورش در حقیقت تیغ دادن در کف‌ زنگی مست میباشد،در دوره طاغوت‌‌ آموزش‌ تنها سلاح برنده‌ای بود که‌ در‌ دست‌ عـده‌ای‌ بـی‌ایمان‌ افـتاده‌ مال و عرض مسلمانان‌ به غارت میرفت اگر‌ بیمار‌ مستمند بی‌بضاعتی‌ به پزشک مـراجعه می کرد و امکان پرداخت حق‌ ویزیت دکتر را‌ نداشت‌ از معاینه چنین فرد بدبختی خودداری‌ بعمل می آمد زیرا تخصص‌‌ خـود‌ را از کـشوری بدست آورده‌ که‌ روح‌ مادیگری در سرحد امکان در آنجا حکمفرما بوده‌ است و چـیزی کـه در‌ آنجا‌ ارزش نداشته روح‌ ایمان و اصول‌ انسانی‌ بـوده‌ اسـت. وقـتی به گذشته‌های‌ تحصیلی‌ خود برمیگردیم و معلمان خود‌ را‌ از نـظر مـیگذرانیم‌ آنکه از همه بیشتر باصول اخلاقی پای‌بند بود در نظرمان احترام‌ بیشتری‌ دارد نه آنکه‌ بـهتر درس مـیداده‌ است‌.

 

در جـمعی از معلمان سـخن از مـعلم نـمونه‌ به میان آمد یکی از معلمان چنین نـقل‌ کـرد‌ گفت در فلان مدرسه ملی که‌ بودم‌ مدیری‌‌ داشت‌ که‌ خودساخته بود از‌ شـهرستان‌‌ بـه تهران آمده با رنج و مشقت‌های فـراوان‌ تحصیلات خود را تا درجـه دکـتری بپایان‌ رسانیده و مدیریت‌ موسسه‌ فـرهنگی‌ را عـهده دار شده بود علاوه بر‌ مدیریت‌ در‌ مواردی‌‌ هم‌ تدریس‌ می کرد روزی یکی از شاگردان‌ کلاسش بـسرکشی و عـصیان اقدام کرده آنچه که‌ شـایسته نـبود دربـاره معلم و مدیر نـمونه مـا بزبان آورد همه شاگردان در انـتظار بـودند که‌‌ ببینند مدیر مدرسه چه نوع عکس العملی از خود نشان خواهد داد.

پس از آنکه آن شاگرد هـمه حـرفهایش را زد معلم نمونه با متانت و آرامی گـفت یـا شما بـاید‌ از‌ کـلاس بـیرون بروید یا من بـاید بروم اگر من‌ از کلاس بیرون بروم حقوق شاگردان ضایع‌ می شود با این سخن شاگرد از کـلاس خـارج شده‌ معلم تدریس خود را‌ دنبال‌ کـرد روز بـعد هـمه‌ شـاگردان در کـلاس نشسته بودند دیـدند کـه‌ مدیر مدرسه با جعبه شیرینی وارد کلاس شده‌ از شاگرد سرکش عذرخواهی‌ کرده‌ شیرینی‌ها را میان شاگردان تقسیم‌ نـمود‌ هـمه مـیدیدند که‌ چگونه اشک حسرت از چشمان آن شاگرد سـرکش جـاری بـوده از خـجالت سـر خـود را پائین‌ انداخته است.

 

امام جعفر صادق‌ (ع) غلام خود را‌ برای‌ انجام کاری بیرون فرستاد پس از گذشت زمانی خود امام به دنبال غلام روان‌ گردید ملاحظه کرد که غـلام در زیر سایبانی‌ به استراحت پرداخته خوابش برده است‌ حضرت نزدش نشسته شروع‌ بباد‌ زدن نمود مدت زمانی گذشته غلام از خواب بیدار شده‌ ملاحظه کرد که امام (ع) بالای سر او نشسته‌ و او را باد میزند امـام بـرای آن که غلام به‌ شرمندگی نیفتد فرمود ای‌ غلام‌ شب های تو‌ در اختیار توست میتوانی به استراحت بپردازی و اما روزهای تو در اختیار دیگران است.

 

این یک نمونه بارز‌ از رفتار انسانی است‌ که بـا بـردای انجام گرفته که از‌ نظر‌ معیار‌ و ملاکات اجتماعی هیچگونه ارزش و ارجی را دارا نبوده است. بنابراین اگر بخواهیم معلم نمونه‌ای بوده‌ و در دل ‌‌شاگردان‌ نفوذ کرده باشیم باید بکوشیم رفـتارمان انسانی باشد لغزش ها و اشتباهات آنـان را در‌ گـذشته‌ نادیده‌ بگیریم‌ و بدانیم که شاگردان با اینکه کودکان خردسال‌ هستند ولی با همه اینها رفتارهای اخلاقی‌ و انسانی معلمان را درک کرده در دل خود برای آنان احترام و شخصیت فـوق‌ العـاده‌ای را قائل خواهند‌ بود‌ و بـاز فـراموش نکنیم که‌ هدف اساسی رسول اکرم (ص) از آن همه‌ تلاش و کوشش ها همانا زنده نگه داشتن مکارم‌ اخلاق و خصلت‌های انسانی بوده است.

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما