تـأمّلات متفکّران در گذشته بیشتر معطوف به محتوای دین و سرگذشت تاریخی ادیان بوده اسـت و کـمتر بـه سراغ مباحثی چون دینداری و تغییرات آن که منوط به مطالعه در احوال فردی است رفـتهاند. تـازه در ادوار اخـیر است که با اهمیت یافتن «عینیت» در دانش و «فردیت» در جامعه و رشد جریانات عرفی، بررسی […]
تـأمّلات متفکّران در گذشته بیشتر معطوف به محتوای دین و سرگذشت تاریخی ادیان بوده اسـت و کـمتر بـه سراغ مباحثی چون دینداری و تغییرات آن که منوط به مطالعه در احوال فردی است رفـتهاند. تـازه در ادوار اخـیر است که با اهمیت یافتن «عینیت» در دانش و «فردیت» در جامعه و رشد جریانات عرفی، بررسی وضـع دیـنی جامعه و تغییرات دینداری موضوعیت پیدا کرده و متفکّران دینپژوه را به واکاوی و معرفی شاخصهایی بـرای آنـ مـشغول ساخته است. تا نیمة قرن اخیر حتی توجه جامعهشناسان که اهتمام زایدالوصفی در آغاز بـه مـوضوع دین داشتند، به این بحث جلب نشد و نتوانست ذهن آنها را از نظر اندازهای کـلان بـه مـوضوع دین، منصرف و به سوی دینداری معطوف سازد.
دینداری عبارت است از التزام فرد به دین مـورد قـبول خویش. این التزام در مجموعهای از اعتقادات، احساسات و اعمال فردی و جمعی که حول خـداوند (امـر مـقدس) و رابطۀ ایمانی با او دور میزند، سامان میپذیرد. دینداری عبارت است از پذیرش تمام یا بخشی از عـقاید، اخـلاقیات و احـکام دینی؛ به نحوی که شخص دیندار خود را ملزم به تبعیت و رعایت ایـن مـجموعه بداند. پس دینداری به بیانی کلی؛ یعنی داشتن «اهتمام دینی» به نحوی که نگرش، گرایش و کـنشهای فـرد را متأثّر سازد. نوع و جهت تأثیر را ادیان تعیین میکنند. پس کشف و شناسایی آن مـستلزم مـطالعات درون دینی است، اما عمق و شدت تأثیرگذاری و رونـد تـغییرات آن مـشخصاتی است که از طریق وارسیهای بیرونی روانشناسان و جـامعه شناسان بـه دست میآید و لاجرم در آن از روش های تجربی- مقایسهای استفاده میشود.
از نظر لغوی، دین مـعانی گـوناگونی دارد که عبارتند از: عادت و شأن، حـساب، جـزا، اطاعت و اسـلام. از نـظر اصـطلاحی نیز دارای معانی بسیاری است. در این پژوهـش مـنظور ما از دین، همان دین اسلام است. چنان که در قرآن کریم به صـراحت در تـعریف آن آمده است: «ان الدین عندالله الاسلام»؛ هـمانا دین در نزد خدا اسـلام اسـت.
حضرت علی(ع) در ذکر معنای اسـلام مـیفرمایند: «اسلام همان تـسلیم در بـرابر خـدا و تسلیم همان یـقین داشـتن و یقین همان اعتقاد راسـتین و بـاور راستین همان اقرار درست و اقرار درست همان انجام مسئولیت ها و انجام مسئولیت ها همان عمل کـردن بـه احکام دین است.» بنابر این، درمـییابیم کـه امام عـلی(ع) دیـن را اعـتقاد به خداوند و احساس تـعلّق و تعبّد در برابر او میداند.
امروزه كودكان در عصر اطلاعات و دنياي ارتباطات قرار دارند كه اين مسئله، هوشياري درباره اين مخاطبان كم سن و سال را وظيفه اي انكارناپذير مي سازد. يكي از مباحثي كه دست اندركاران حوزه تعليم و تربيت ديني بايد به طور گسترده با آن آشنايي پيدا كنند، نحوه استنباط كودكان در سنين مختلف از موضوعات و مفاهيم ديني است. به يقين شالوده تفكر ديني آنان را مي توان در همين مفاهيم و برداشت هاي گوناگون جست وجو كرد و اگر درصدد هستيم تا پيام رساني مذهبي، متناسب با ويژگي هاي دانش آموزان را برنامه ريزي كنيم، ناچاريم در دنياي كودكانه آنان گام نهاده و از ديد آنها به معارف ديني بنگريم.
به اعتقاد كارشناسان مسائل تربيتي، مراحل رشد و تكامل درک ديني كودكان و نوجوانان به دوره هاي سه گانه تفكر مذهبي، شهودي، مذهبي عيني و مذهبي انتزاعي تقسيم مي شود. براين اساس، مي توان تعليم و تربيت ديني كودكان را در دو دوره كلي خردسالان 5 تا 9 سال و كودكان 9 تا 13 سال برنامه ريزي كرد.
تعليم و تربيت ديني خردسالان بايد توام با بازي، شوخي، سرگرمي و داستان گويي باشد تا ارتباط مربي و متربي از جاذبه ها و تاثير لازم برخوردار باشد. در دوره دوم نيز استفاده از داستان، شعر، سرود، نمايشنامه و فعاليت هاي عملي و هنري مختلف و سرگرمي هاي گوناگون، يكي از ضرورت هاي تعليم و تربيت به شمار مي آيد.