اولین عـامل ایـجادکنندۀ نگرانی در کودک، اختلاف و ستیز والدین است. خانواده، حریم امن و آسایش است؛ اما در صورتی که بین والدین درگیری وجود داشته باشد، آرامش و آسایش از فرزندان آن خانواده سلب میشود. کودکانی که در چنین خانواده هایی زندگی مـیکنند، دچار نـگرانی شدید و مشکلات عاطفی و روانیاند. وقتی پدر و […]
اولین عـامل ایـجادکنندۀ نگرانی در کودک، اختلاف و ستیز والدین است. خانواده، حریم امن و آسایش است؛ اما در صورتی که بین والدین درگیری وجود داشته باشد، آرامش و آسایش از فرزندان آن خانواده سلب میشود. کودکانی که در چنین خانواده هایی زندگی مـیکنند، دچار نـگرانی شدید و مشکلات عاطفی و روانیاند. وقتی پدر و مادر با هم توافق ندارند و بحث و مشاجره میکنند، کودک در معرض عدم توافق و اخـتلافهای آنان قـرار میگیرد و این امر نه تنها برای او ناراحتکننده اسـت، بـلکه الگویی انحرافی برای کودک در جهت حلّ تعارض به وجود میآید. در خانوادههایی که بین والدین نزاع و کشمکش زیاد وجود دارد، کودکان مـعمولا کـم حرف، گوشهگیر و بهانهجو بار میآیند و نگران آناند که مبادا جـنگ و ستیز به جایی برسد که یکی از والدین یا هر دو،آنها را ترک گویند و تنها بمانند.
بچهها به يک محيط عاطفي سالم و پرنشاط نياز دارند که در آن بتوانند در يک مسير طبيعي و بر مبناي ابعاد مختلف وجوديشان رشد طبيعي داشته باشند. بنابراين اگر بخواهيم بدانيم از والدين چه انتظاري ميتوان داشت بايد گفت وقتي زن و مرد تصميم ميگيرند که صاحب فرزندي شوند بايد ابتدا محيط سالمي براي رشد کودک به وجود بياورند.
بسياري از رفتارهايي که والدين بهعنوان کنشهاي طبيعي از آن ياد ميکنند در همين يک جملهاي که گفتيم خلاصه ميشود؛ يعني توانايي فراهم کردن يک محيط مناسب براي رشد طبيعي فرزندان. در واقع وظيفه اصلي والدين فراهم کردن بستر مناسب براي تربيت کودکان است.
اختلافهاي زناشويي يکي از عواملي است که رشد طبيعي فرزندان را دچار اختلال ميکند و در محيط هايي که چنين اختلاف هايي بين والدين وجود دارد، نميتوان انتظار داشت که فرزندان رشد طبيعي داشته باشند. چون در اين شرايط در فرزندان حس بياعتمادي به وجود ميآيد و محيطي با روابط خشونت آميز که مناسبات انساني در آن آسيب مي بيند، براي رشد کودکان مناسب نيست و تربيت آن ها را دچار مشکل خواهد کرد.
کودکانی که در محیط خشونت آمیز خانواده (جنگ و دعوا مرافعه بین پدر و مادر) بزرگ می شوند، دو حالت از موقعیت و محیط را تجربه می کنند. یکی زمانی است که خشم و خشونت رفتاری در حال اتفاق است و آن ها با تمام وجود شاهد آن هستند. دیگری زمانی است که خشم و خشونت خوابیده و تا مدتی در ظاهر آرامش برقرار است تا دوباره خشونت رفتاری به هر دلیلی از سرگرفته شود.
در این دوران، خانواده حتی ممکن است از نظر دیگران خیلی شاد و خوشحال بنظر بیاید. اما فرزندان بتدریج یاد گرفته اند که این آرامش و شادی و خوشحالی ادامه نخواهد داشت و دیر یا زود، خشونت رفتاری اتفاق خواهد افتاد. بنابراین فرزندان اعتماد به دوران آرامش را از دست می دهند.
اثرات این تجربه روی آن ها به قرار زیر است.
1- آن ها یاد می گیرند که دوران شاد و آرام با دوامی ندارد.
2- در اضطراب و دلهره همیشگی هستند که هر روز و هر ساعت رفتار خشونت آمیز آغاز شود.
3- آن ها نمی توانند اضطراب و نگرانی خود را بازگو کنند و در سکوت خود رنج می برند.
4- این اضطراب ها و دلهره های درونی، بصورت رفتارهای نامناسب (Acting out) از آن ها سر می زند.