یکی از اصلیترین وظایف خانواده و البته جامعه، احیاء و ایجاد شخصیت در کودک است. پدران و مادران موظفند به شخصیت کودکان احترام کنند و این خود در اصول تربیتی، یکی از مسائل بسیار مهم است. کودکانی که مورد اعتنا نباشند و اعضای خانواده به آن ها احترام نکنند، گاهی آنان را فریب دهند یا […]
یکی از اصلیترین وظایف خانواده و البته جامعه، احیاء و ایجاد شخصیت در کودک است. پدران و مادران موظفند به شخصیت کودکان احترام کنند و این خود در اصول تربیتی، یکی از مسائل بسیار مهم است. کودکانی که مورد اعتنا نباشند و اعضای خانواده به آن ها احترام نکنند، گاهی آنان را فریب دهند یا مسخره کنند، و زمانی بیجهت به آن ها ملامت و سرزنش کنند، و خلاصه طوری رفتار کنند که کودک در خود احساس حقارت کند و بفهمد که اعضای خانواده او را ناچیز و پست میشمارند، ناراحت میشود. به فکر انتقام گرفتن میافتد، رفتهرفته صفات ناپسندی در او بروز میکند و به کارهای ناشایستی دست میزند.
نکته مهمی که لازم است اولیای اطفال بدانند آن است که پیریزی شخصیت کودک خیلی زود شروع میشود از همان هفتههای اول ولادت، اوقات شیرخوارگی، ایامی که طفل در گهواره زندگی میکند، احساسات روانیاش آغاز میگردد. به همینخاطر است که باید به گریه کودک توجه نشان داد، باید به او و خواستهایش احترام گذاشت، باید در ایجاد سجایای اخلاقی در شخصیت او تلاش کرد، باید رفتار عادلانهای با آن ها داشت، باید فرصت بازی داد و هم بازیشان شد و بایدهایی از این جنس.
به تعبیر مرحوم فلسفی «یکی از فواید بازیکردن، تمرین استقلال اراده و احیای حسن ابتکار است موقعی که طفل روی خاکها چاه میکند، وقتی دست به کار بنایی شده اطاقک میسازد، تمام دستگاه فکرش مانند یک مهندس ساختمان کار میکند و از موفقیتهای خود لذت میبرد موقعی که در وسط کار با مانع برخورد میکند، چاه فرو میریزد یا اطاقک خراب میشود، به فکر چارهجویی میافتد و همه این کارها به رشد فکر و بروز شخصیت او کمک میکند. اگر پدر یا مادر او را مسخره کنند، او را احمق و کارهای او را احمقانه بخوانند، به او توهین شده و بزرگترین ضربه به شخصیت روحی او وارد آمده است».
اما بعضی از پدران و مادران، بیخیال دلسوزی و پرورش صحیح کودک خود آنقدر در رفتار و گفتار طفل مداخله میکنند و به اندازهای امر و نهی میکنند که خودشان و کودک را ناراحت میکنند و روزبهروز بچه بداخلاقتر و منحرفتر میشود. در نگاه دینی حب ذات و ایجاد شخصیت در کودک مهم است، غریزه حب ذات در مزاج کودک نیروی مهمی است که اگر عاقلانه و با برنامه صحیح رهبری شود و مورد استفاده قرار گیرد، منشأ خوشبختی و سعادت است و اگر درست رهبری نشود، بد بختی های بزرگی به بار میآورد. یکی از طرق ارضای غریزه حب ذات، تکریم کودکان و توجه به شخصیت آن هاست.
مرحوم فلسفی در این زمینه به مثالهایی معمول در زندگی روزمره اشاره میکند که بسیاری از والدین نسبت به آن بیتفاوت و از آن غافل هستند: «معمولاً در مجالس مهمانی فقط برای بزرگسالان کارت دعوت میفرستند. پدران، کودکان هشت ساله و ده ساله خودی دارند، بدون دعوت و به صورت طفیلی همراه خود میبرند. با این عمل در آنان تلقین حقارت میشود و غیرمستقیم به آنها میفهمانند که شماها لایق دعوت نیستید. ملاحظه کردهاید اگر صاحبخانه دانایی برای کودک ۱۰ سالهای کارت دعوت بفرستد چه اندازه در روح طفل اثر مطلوب میگذارد، به او شخصیت میدهد و کودک با سربلندی و احساس استقلال در آن مجلس شرکت میکند.
.
در مجالس مهمانی، موقعی که بزرگسالان بر سر سفره مینشینند هر یک بشقاب و قاشق و چنگال مستقلی در مقابل دارند. مکرر دیدهام که کودکان بشقاب نداشتهاند و با قیافه مظلومانه و شکستخوردهای به اطراف خود نگاه میکنند تا اینکه پدر یا یکی از مهمانان بر او ترحم کرده و بشقاب کوچک سبزی را خالی کند و به او بدهد. این توهین و بیاحترامی به کودک در حضور آن همه جمعیت، بزرگترین ضربه به شخصیت اوست و شاید این احساس حقارت را تا پایان زندگی فراموش نکند.
.
پدر در اطاق پذیرایی خود با چند نفر مهمان سرگرم گفت و گو است. بچه ۱۰ ساله او وارد اطاق میشود، مهمانها به احترام کودک از جای بر میخیزند. در این موقع مقتضی است پدر کودک سکوت کند تا بچه خود از احترامی که به او کردهاند تشکر کند و اگر نتوانست شکرگذاری کند، پدر خیلی مؤدب به فرزند بگوید از آقایان تشکر کنید، و ضمناً خودش نیز بگوید متشکرم. مکرر دیدهام به محض اینکه مهمانها به احترام کودک قیام میکنند، پدر مثل اینکه عمل بدی اتفاق افتاده اظهار شرمندگی میکند و با ناراحتی میگوید: حرکت نکنید، بفرمایید، و با این سخن بزرگترین توهین را به فرزند خود روا داشته است. طفل حس میکند که پدرش میخواهد به مهمانها بگوید فرزند من لایق تکریم و احترام نیست، به او اعتنا نکرده و برای ورودش قیام نکنید».