از مدل مو تا خودباختگی

القاء فرهنگ بیگانگان به کودک و نوجوان به هر شکلی و عنوانی که باشد موجب احساس حقارت و پستی در فرزندان می شود و در نتیجه خود را موجوداتی بی ریشه و بی ارزش خواهند پنداشت.

برای اصلاح موی سر و صورت به آرایشگاه رفته بودم؛ پدری فرزند پنج، شش ساله اش را آورده بود. وقتی پسرک را روی صندلی نشاند به آرایشگر گفت: «موی این بچه را آلمانی بزن» ! استاد سلمانی با قیچی و شانه مشغول اصلاح سر کودک شد و پدر تأکید کرد: «می خواهم سر این بچه را هم مثل سر برادرش که چند روز قبل آلمانی زدید، آلمانی بزنید»!

حدود ده دقیقه ای که آرایشگر مشغول اصلاح سر کودک بود، آن پدر غافل خودباخته، چندین بار لفظ «آلمانی» را تکرار کرد: «حتماً آلمانی بشود ها! موی آلمانی باید پشتش این طور باشد. مدل آلمانی باید جلویش چنین باشد …» بچه ساکت بود و به سفارش ها و تأکیدهای پی در پی پدر گوش می داد.

 

آیا می دانید در اثر این القائات زبانی که حاکی از خودباختگی و حقارت این پدر است، چه احساسی در ذهن و روان این کودک نگون بخت به وجود می آید؟ بله، در وجود او این اندیشه بارور می شود که: معلوم می شود ما خودمان آدم نیستیم! آلمانی ها آنقدر مهم و بزرگند که موهای من باید حتماً شبیه موهای آن ها باشد! ما باید برای درست زندگی کردن همیشه از خارجی ها تقلید کنیم! …

 

القاء فرهنگ بیگانگان به کودک و نوجوان به هر شکلی و عنوانی که باشد موجب احساس حقارت و پستی در فرزندان می شود و در نتیجه خود را موجوداتی بی ریشه و بی ارزش خواهند پنداشت. متأسفانه بیگانگان در القای فرهنگشان به ما موفق بوده اند و برای این کار از خود ما استفاده کرده اند! ما خودمان در موارد زیادی بلندگو و مبلغ فرهنگشان بوده ایم.

 

فردی که ارزش های مثبت پایدار را در فرهنگ، مذهب یا ایدئولوژی خود نمی شناسد، ایدئال هایش به هم می ریزد. چنین فردی که دچار آشفتگی هویت شده است، نه می تواند ارزش های گذشته خود را ارزیابی کند و نه صاحب ارزش هایی می شود که به کمک آن ها آزادانه برای آینده اش برنامه ریزی کند.

 

بسیاری از افراد، هنگامی که دچار بحران هویت می شوند، احساس پوچی، از خود بیگانگی، تنهایی و غربت می کنند. حتی گاهی به دنبال هویت منفی می گردند؛ هویتی که درست برخلاف آنچه اولیا و جامعه برای آن ها در نظر گرفته اند می باشد. دلیل بسیاری از رفتارهای ضد اجتماعی و ناسازگارانه جوان، با این دیدگاه توجیه می شود.

 

از آثار خودباختگی، مسئولیت گریزی و دل زدگی و بی تفاوتی است؛ زیرا کسی که نتوانسته پاسخی برای پرسش های اساسی خویش بیابد، به طور طبیعی انگیزه ای هم برای عمل به وظیفه خویش در قبال دیگران نخواهد داشت و چنانچه این روحیه در جامعه فراگیر شود، وضع به مراتب دشوارتر از پیش خواهد شد.

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما