اکتبر 24
بازدید : 753
عکس : نیما نجف زاده - تسنیم
نظرات : بدون دیدگاه
تعلیم خود جوش و مولد

در آموزه‌های دینی و فرهنگ دینی ما تربیت کار خانواده است. اسلام هم این وظیفه را بر دوش خانواده گذاشته است. بنابراین اصالتاً تربیت با خانواده است. سند تحول بنیادین با رویکرد تربیتی تدوین شده است. این سند بر آن است که باید رویکرد نظام تعلیم و تربیت از آموزش به تربیت تغییر پیدا کند. […]

در آموزه‌های دینی و فرهنگ دینی ما تربیت کار خانواده است. اسلام هم این وظیفه را بر دوش خانواده گذاشته است. بنابراین اصالتاً تربیت با خانواده است. سند تحول بنیادین با رویکرد تربیتی تدوین شده است. این سند بر آن است که باید رویکرد نظام تعلیم و تربیت از آموزش به تربیت تغییر پیدا کند.

 

پدر و مادر و خانواده بر فرهنگ ما مقدس هستند. مدرسه به کمک والدین آمده است. اگر در جایی گفته شده که تمام آموزش بر عهده مدرسه است، به دلیل تأثر از فرهنگ‌های نادرست و برداشت‌های غیر اسلامی است. خیر، تربیت کار والدین است آن‌ ها مدرسه را به کمک خود فرا می‌خوانند. در حال حاضر برخی از خانواده‌های حساس بر روی تربیت فرزندان نه تنها در کشور ما بلکه در خیلی جاها، می گویند خودمان وظیفه مدرسه را هم انجام می‌دهیم و بر روی آموزش فرزندان تمرکز می‌کنیم.

 

مدرسه تسهیل گر امر تعلیم و تربیت است. ما مشاور و معاون خانواده هستیم. اگر ما به‌عنوان افرادی هستیم که در تعلیم و تربیت به خانوده کمک می‌کنیم. باید تعریف واحدی از تربیت بین ما و خانواده وجود داشته باشد. یک تعریف از تربیت این است که تربیت بازسازی و اصلاح تجارب فرزندان ما است. اگر فرض کنیم ذهن کودک یک لوح سفید است و هنگامی که به مدرسه می‌آید ما در آن چیزی می نویسیم، اشتباه است زیرا در صفحه ذهن دانش‌آموزی که به کلاس اول می رود نوشته‌هایی وجود دارد و او دارای تجربیات زیادی است. ما باید این تجربیات را بشناسیم، اصلاح کنیم و او را آماده کنیم که با تجربه‌های بعدی بهتر مواجه شود.

 

اگر این تعریف را مبنا قرار دهیم متوجه می‌شویم برخی چیزها که به ظاهر تربیت هستند در واقع تربیت نیستند. بلکه آن ها شبه تربیت یا تربیت کاذب هستند. مثلا در تربیت مبتنی‌ بر تلقین، به‌ گونه‌ای اقتدار را اعمال می‌کنیم که کودک می‌گوید این آدمِ بزرگِ ۵۰ ساله با این همه تحصیل درست می‌گوید. در این نوع تربیت، کودک به‌ راحتی حرف بزرگ تر را می‌پذیرد و این پذیرش مبتنی‌ بر تجربیات خود او نیست. ما در این‌ جا شخصیت کودک را محو تلقینات خود می‌کنیم. به کار بردن این روش هم به ظاهر تربیت است اما  در اصل شبه تربیت و تربیت کاذب است.

 

ممکن است ما کاری را آن قدر تکرار کنیم که در تربیتمان وارد شود  و به آن چیز عادت کنیم. این موضوع هم به معنای واقعی، تربیت نیست. تربیت درست تربیتی است که معیار و تبیین در آن وجود داشته باشد. معیار یعنی به کودک بیاموزیم که برای همه چیز دلیل بخواهد. تبیین هم یعنی روشن‌کردن و سره و ناسره را از هم جدا کردن. تربیت باید محرک درونی داشته باشد اگر کودک  به دلیل خواستن عادت کند محرک درونی او فعال می شود.

 

یک علم علمی است که از درون می جوشد  و علم دیگر علمی است که ما آن را می شنویم. اگر علمی که از درون می جوشد وجود نداشته باشد، این موضوع، آن علمی را هم که می شنویم از بین خواهد برد. باید محرک درونی به وجود بیاید. محرک درونی وقتی ایجاد می‌شود که کودک به دلیل خواستن عادت کند. در این شرایط است که کودک در تربیت مشارکت می‌کند و با سوالاتی که می‌پرسد، شما را جهت می‌دهد. هنگامی که فرزند ما سوال می‌پرسد آن سوال‌ها باعث رشد مربی و فرد در حال آموزش می‌شود و هر دو با هم رشد می‌کنند و تربیت می‌شوند. در تربیت باید نقادی وجود داشته باشد. نقادی به معنای استفاده از معیارها برای حلاجی اتفاقات است.

 

ما باید بر سر اصول مشترک تربیت با خانواده‌ها به توافق برسیم. دانش آموزان با یکدیگر بسیار متفاوت هستند. شناخت ویژگی های فردی آن ها مهم است. اگر قرار باشد به دانش‌آموزان میدان دهیم که اظهار نظر کنند و در تربیت مشارکت داشته باشند معلم دیگر نمی تواند ۹۰ دقیقه صحبت کند و دانش‌آموزان هم فقط او را نگاه کنند.

 

ما معلم‌ها خیلی وقت‌ها مقصر خوبی هستیم؛ یعنی کلاس را ساکت می کنیم تا خودمان سخنرانی کنیم. اگر قرار باشد دانش‌ آموزان نقد کنند و دائم سوال بپرسند. در این صورت کلاس ۴۰ نفره معنا ندارد. اگر معلم برای ۴۰ نفر حرف بزند هیچ کدام از دانش آموزان مخاطب آن‌ها نخواهند بود. معلم  باید  با تک تک دانش آموزان ارتباط برقرار کند. در گذشته یک استاد به یک شاگرد آموزش می داد.

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما