افسانه بافی در کودکان بیش یا کم وجود دارد ولی در سنین نوجوانی و بلوغ ممکن است حالت شدیدتری پیدا کند و گاهی هم به صورت اختلال روانی در بزرگسالان هم به چشم می خورد. این حالت در کودکان مختلف وجود دارد ولی با شدت و ضعف، اصولاً کمتر کودکی را می شناسیم که میتونن […]
افسانه بافی در کودکان بیش یا کم وجود دارد ولی در سنین نوجوانی و بلوغ ممکن است حالت شدیدتری پیدا کند و گاهی هم به صورت اختلال روانی در بزرگسالان هم به چشم می خورد. این حالت در کودکان مختلف وجود دارد ولی با شدت و ضعف، اصولاً کمتر کودکی را می شناسیم که میتونن نباشد و از این بابت این حالت عمومی به حساب می آید. ولی به تدریج که با واقعیت ارتباط پیدا می کند از خطای آن در امان می ماند.
کودکان از سنین چهار سالگی تدریجاً این توان را می یابند که در ذهن خود چیزهای خارق العاده ای بسازند. شروع به قصه سازی و پرداختن داستان های ساختگی می پردازند و البته آنچه را که می گویند حقیقت پنداشته و جداٌ از آن دفاع می کنند و این امری عادی و طبیعی در آن هاست. در سنین ۶ کودکان به شنیدن افسانه ها بیشتر رغبت نشان می دهند تا گفتن آن ولی باز هم در سر همان حال و هوا را دارند. ولی معمولاٌ داستانهایی را می پذیرند که با محتوایش با شرایط او و با اوضاع شخصی او قابل مقایسه و تطبیق باشد.
در سنین ۸ ـ ۱۲ اگر مخصوصاٌ مشکلاتی در زندگی خانوادگی داشته باشند افسانه سازی را دوست پیدا کرده و تدریجاً می کوشند خود را با افکار مجرد هم پرواز سازند. هر آنچه ناکامی و محرومیت در ذهن خود دارند آن را در قالب افسانه عرضه می کنند.
خیالپردازی در دوره كودكی اهمیت زیادی دارد . زیرا یک كودک علاوه بر این كه می تواند زندگی خود را تغییر دهد و شرایط تازه ای را برای خود خلق كند، از شرایط تازه ای كه ایجاد كرده می تواند دانستنی های جدیدی نیز بیاموزد. به طور مثال وقتی كه یک كودک چهار ساله كلاه آشپزی بر سرش می گذارد، پیشبند آشپزی می بندد و تصور می كند كه آشپزاست، احساس استقلال و مسئولیت پذیری سبب می شود كه به اطراف خود توجه بیشتری داشته باشد، همراه با پدر و مادر خود آشپزی كند. موادی را كه استفاده می كند به خاطر می سپارد و از این كه هر بار بر دانسته های خود می افزاید، خوشحال است. كودكان خیالباف حالت عادی ندارند. گاهی چنان در خیال فرومیروند كه با خودمیگویند، میخندند، حرف میزنند و در این راه نیروی زیادی را مصرف میكنند.
- در عالم خیال به دیگران پرخاش كرده و یا در ذهن خود كسی را تنبیه میكنند و در حال انتقام گرفتن از او خود را در مییابند.
- در عالم خیال گاهی حالت امر و نهی میگیرند و زمانی حالت دلسوزی و حالت هیجانآمیز در این رابطه و از خود احساس رضایت دارند.
- در مواردی این حالت را بخود میگیرند كه به ارضای امیال و تمنیات خودمشغولند و اسیر دنیای خویشند تا حدیكه پذیرش واقعیت برایشان دشوار است.
- گاهی آن ها حالت معاشرت و سخنگویی با دیگران را یافته و در عالم خیال سرگرم صحبت و معاشرت با فردی موهوم میشوند. در حالت عادی كسلند ولی در عالم رویا و خیالبافی شادند و خرسند. خیالبافی برای آنها پناهگاهی است كه در سایه آن خود را شادان میسازند.
- بسیاری از آن ها روحیه كودكانه دارند، به دروغگویی معروفند در حالیكه دروغ شان نوعی خیالبافی است كه به صورت مرضی در آمده است.
- گاهی حالت خودستایی و بخود بالیدن دارند و كارها و افتخاراتی كه ندارند بخود نسبت می دهند.
- روحیه شان روحیه ریاكاری، فخر فروشی و همراه با پرگویی و زمانی هم افسانهسازی است.
- روحیه موفقی برای خود پدید میآورند از آن بابت كه در دنیای غیرواقعیخود را به همه آرزوهای خود دست یافته میدانند و جای و مقام و لذتیخیالی برای خویش فراهم میسازند. در عالم خود فرو میروند و با خیال خویشخود را سرگرم میكنند و برای خود موجبات غرور و خود بزرگ بینی را تهیه میبینند. اینگونه افراد به خود و دنیای خویشسرگرمند و بدین نظر ارتباط چندانی با دیگران ندارند و اگر هم زمینهای برای ایجاد رابطه فراهم شود این امر آنان را خرسند نمیسازد.
- گاهی برای خود همبازیهای خیالی تصور كرده و حتی به آن ها نام و شخصیت خیالی میدهند و اعمال و صفات خاصی را به او نسبت می دهند.
- نیاز به فردی یا شیئی دارند كه نقش مستمع را برای آن ها بازی كند و مطلب شان را بشنود و این خود وسیله ای برای سرگرمی است.
- به سختی می توانند با مردم در آمیزند و مشكلات زندگی مردم را حل كنند. نقشههای افراطی و خیالی دارند كه با واقعیت تطابق ندارد.
- و بالاخره خیالبافی بحقیقت وسیله ای است برای قطع رابطه با افراد و پدیدهها بگونهای كه تدریجاً از همه میگسلند و تنها به خود و اشیاء خود میپردازند.